امام خمینی (ره) نماد ومنادی وحدت کلمه بود. مقام معظم رهبری

امام خمینی:حجاب اجباری نیست!


عکس ها و فیلم های به جا مانده از دوران مبارزات انقلابی مردم ایران در قبل از 22 بهمن 57، نشانگر آن است که زنان بسیاری در این انقلاب حضور داشتند که مقید به حفظ حجاب نبودند، هر چند تعدادشان بسیار کمتر از زنان محجبه ای بود که در فعالیت های انقلابی مشارکت داشتند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، در ماه های نخست، نسبت به زنان، درباره حجاب، محدودیت های خاصی اعمال نمی شد.


در روزنامه های آن ایام، تیترهای فراوانی از قول مسوولان انقلاب وجود دارد که تصریح کرده اند اجباری در باره حجاب وجود ندارد. حتی در یکی از شماره های روزنامه اطلاعات به نقل از دادستان کل انقلاب آمده است که "مزاحمان خانم های  بی حجاب، ضد انقلابی هستند."

بارها و بارها مسأله‌ی حجاب و حکم شرعی آن توسط نویسندگان محترم، مطابق نظر فقهای شیعه بیان شده و حکم وجوب ضروری آن برای زنان مسلمان بیان گردیده، اما عده‌ای با انتخاب گزینشی سخنان مرحوم آیت‌الله طالقانی و امام خمینی (ره)در اوائل شکل‌گیری نظام اسلامی و عدم تبیین شرایط حاکم در آن زمان، قصد دارند این مساله‌ی مهم را در حاشیه قرار داده و از سخنان ایشان، آنچه مقصود خودشان هست، برداشت کنند!

به همین مناسبت بی جهت ندیدیم که قسمتی از نظرات امام(ره) را پیرامون الزام حجاب مرور کنیم و آن را مجددا یادآوری نماییم.

پیروزی انقلاب اسلامی و جنجال بر سر حجاب اجباری

بحث حجاب اجباری از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی قرار گرفت و روزهای سرد 15 تا 27اسفند سال 57 با تنور این مسئله به شدت داغ شد.

حضرت امام(ره) در این روزها در اقدامی با صلابت از وضعیت حجاب در ادارات دولتی گلایه کردند و خواستار سامان دهی فوری به این اوضاع شدند.

ایشان در این باره فرمودند:

« الآن وزارتخانه‏ ها- این را میگویم که به دولت برسد، آنطورى که براى من نقل مى‏ کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‏هاى اسلامى نباید زن هاى (بى حجاب) بیایند، زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند.»

در آن روزها بسیاری از مذهبیون بر این باور بودند که حجاب مدنظر امام صرفا «چادر» است که تلاش آیت الله طالقانی نیز در تصحیح این طرز تفکر برای عموم جامعه بود

پس از این اعلام نظر امام بود که واکنش برخی از گروه ها به تندترین شکل ممکن بروز کرد و تجمعات و راهپیمایی ها در اعتراض به این موضع امام آغاز گردید.

صبح روز چهارشنبه(یک روز پس از اعلام نظر امام) در دانشکده‌ فنی تهران، کمیته‌ی برگزاری روز جهانی زن مراسمی را برگزار کرد و زنان معترض به حجاب اجباری در دانشگاه تهران تجمع کردند. آن‌ها شعار می‌دادند: «می‌جنگیم علیه حجاب اجباری» و «زن آزاده حجاب فطری دارد.» مردانی هم بیرون از دانشگاه جمع شدند و شعار می‌دادند: «ای زن به تو این گونه خطاب است، بهترین زینت زن حفظ حجاب است.»

متاسفانه پس از اعلام نظر امام، برخی از نیروهای مذهبی با برداشت نادرست از جمله امام، بر این باور بودند که حجاب مد نظر امام تنها چادر است و این موضوع موجب گشت تا در برخی از موارد برخورد تندی حتی با خانم های مانتویی داشته باشند.

این مسئله موجب گشت که آیت الله اشراقی با اظهار نظر خود تا حد زیادی به تنقیح افکار عمومی بپردازد و اینگونه بیان دارد که:

«باید قوانین اسلام مو به مو به قدر امکان اجرا بشود... معنای حجاب اسلامی هم چادر نیست. چادر یکی از مصارفش این است که البته بهتر خانم‌ها را می‌پوشاند... مردم هم نباید هرج و مرج ایجاد کنند و باید در نهی از منکر، منکر را با منکر دیگر دفع نکرد. این اسلام نیست...»

جنجال ها پیرامون این مسئله همچنان ادامه داشت که یک اظهار نظر از سوی آیت الله طالقانی و تایید نظر ایشان از سوی امام خمینی موجب سوء تفاهم فراوان گشت.


نظر جنجالی آیت الله طالقانی و تایید حضرت امام

آیت الله طالقانی در تاریخ 20 اسفند 57 در مصاحبه ای اعلام می کنند که:

«حجاب اسلامی حجاب شخصیت و وقار است و هیچ اجباری هم در مورد آن در کار نیست...مسلما نظر امام هم به مصلحت زنان ما و هم خواهران و دختران ماست و هم مطابق با موازین اصول دین مبین اسلام است... حجاب یک مسئله‌ی سنتی و تاریخی است در عمق تاریخ ما و تاریخ شرق... اشتباه می‌کنند خانم‌های ما که اگر یک روسری روی سرشان بگذارند این‌ها از حیثیت آن‌ها کم خواهد شد... حجاب ساخته‌ی من و فقیه و این‌ها هم نیست، نص صریح قرآن است. آیه‌ی حجاب برای شخصیت دادن به زنان است... آیا این مانع از آن است که کار اداری داشته باشند؟ نه. مانع از این است که کار فرهنگی داشته باشند؟ نه. به شرطی که در راه خدمت باشد... اصل مسئله این است که هیچ اجباری هم در کار نیست و مسئله‌ی چادر هم نیست.»

حضرت امام نیز در پاسخ به در پاسخ به یک خبرنگار زن فرانسوی که درباره‌ی مسئله‌ی حجاب و اعتراض زنان ایرانی پرسیده بود، پاسخ داد: «همان نظراتی که آقای آیت الله طالقانی فرمودند، مورد نظر من و صحیح است.»

بسیاری با توجه به اجباری نبودن اجبار در نظر آیت الله طالقانی و تایید نظر ایشان توسط امام خمینی، به این نتیجه رسیده اند که حجاب از منظر امام خمینی نیز اجباری نبوده است!

اما این افراد به چند نکته مهم توجه نکرده اند؛ اول اینکه مرحوم طالقانی در ابتدای مصاحبه خود اعلام نموده اند که نظر حضرت امام(پیرامون الزامی بودن حجاب) هم به مصلحت جامعه است و مطابق با موازین دین بنابر این آیت الله طالقانی نیز ابتدائا نظر پیشین حضرت امام را پذیرفته بودند.

بارها و بارها مسأله‌ی حجاب و حکم شرعی آن توسط نویسندگان محترم، مطابق نظر فقهای شیعه بیان شده و حکم وجوب ضروری آن برای زنان مسلمان بیان گردیده، اما عده‌ای با انتخاب گزینشی سخنان مرحوم آیت‌الله طالقانی و امام خمینی (ره)در اوائل شکل‌گیری نظام اسلامی و عدم تبیین شرایط حاکم در آن زمان، قصد دارند این مساله‌ی مهم را در حاشیه قرار داده و از سخنان ایشان، آنچه مقصود خودشان هست، برداشت کنند!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۵
اعظم سادات سرآبادانی

اگر مسلمین وحدت کلمه داشتند، امکان نداشت اجانب بر آن‌ها تسلط پیدا بکنند.

حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند:

اگر مسلمین وحدت کلمه داشتند، امکان نداشت اجانب بر آن‌ها تسلط پیدا بکنند. این تفرقه در بین مسلمین است که باعث شده است که اجانب بر ما تسلط پیدا بکنند. این تفرقه مسلمین است که از اول با دست اشخاص جاهل تحقق پیدا کرد، و الآن هم ما گرفتار هستیم. واجب است بر همه مسلمین که با هم باشند. یک زمان حساسى است؛ مابین حیات و موت مردد هستیم. ما الان مملکت‌مان یا باید تا ابد زیر یوغ استعمار و استبداد باشد، یا باید الان از این یوغ خارج بشود. اگر وحدت کلمه را حفظ نکنید، تا آخر باید مبتلا باشید.

در اسلام‏ بین شیعه و سنى ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنى نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمه‌ی اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم؛ و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم. و کسى که این اجتماع را بخواهد که به هم بزند، یا جاهل است و یا مغرض. و نباید به این حرف‌ها گوش بکنند. برادران سنى ما نباید به یک تبلیغاتى که از طرف دشمنان اسلام مى‏شود ترتیب اثر بدهند. ما با آن‌ها برادر هستیم، آن‌ها با ما برادر هستند. این مملکت مال همه ماست، مال همه‌ی ما. مال اقلیت‌هاى مذهبى، مال مذهبیون ما، مال برادران اهل سنت ما. همه ما با هم هستیم.

مسئله اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشه‏اش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفاى اموى، و خصوصاً عباسى، درصدد بودند که اختلاف ایجاد کنند. مجالس درست مى‏کردند و [به اختلاف‏] دامن مى‏زدند. این اختلاف کم‌کم اسباب این شد که در بین عوامِ از اهل سنت و عوامِ از اهل شیعه این تنافس [فخرفروشی و رقابت] پیدا شد؛ وگرنه نه عوام اهل سنت به سنت رسول اللَّه عمل کرده و مى‏کنند و نه عوام اهل شیعه پیروى از ائمه‌ی اطهار کرده‏اند. ائمه‌ی اطهار ما کوشش کردند تا اینها را داخل در آن جمعیت کنند، با آن‌ها نماز بخوانند، به تشییع جنازه‏هاى آن‌ها بروند. زمانْ کم کم آمد به این طرف، و قدرتمندان این کار را کردند براى اینکه این دو طایفه با هم سرگرم باشند، و خودشان هر کارى مى‏خواهند بکنند.

قریب سیصد سال پیش از این، سیاست خارجى در ایران و در شرق [اجرا] شد. آن‌ها بیشتر درصدد این مسائل برآمدند. کارشناس‌هاى آن‌ها اشخاص و طوایف را مطالعه کردند و روحیات مردم را دیدند و همه‌ی جهات مادیات ما را تحت مطالعه قرار دادند، و از دو راه خواستند از ما بهره‌گیرى کنند: مادى، مى‏بینید که بهره‌گیرى کردند؛ بهره‌گیرى روحانى هم این بود که به این اختلافات دامن زدند و ما را بیشتر، از هم جدا کردند. اینکه مى‏بینید یک کلمه وقتى از یک آدمى در اینجا صادر مى‏شود، آن را عَلَم مى‏کنند و چند هزار، چند صد هزار چاپ مى‏کنند، نه اینکه یک آدم معمولى این کار را بکند، این دولت‌ها و این خارجی‌ها هستند که به آن دامن مى‏زنند و آنطور منتشر مى‏کنند.

منبع: صحیفه‌ امام، جلد‏۶، صفحات ۸۴ و
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۵
اعظم سادات سرآبادانی



مختصر اینکه، دیدگاه سیاسی امام خمینی (س) هرگز جدا از دین نیست. افکار ایشان یک جایگاه خاص و مهمی دارد. سرچشمۀ سعادت دنیوی و اخروی، و منبع احکام ظاهری، باطنی، مادی و معنوی، دین است؛ و به طور کلی دین، مسئول بیان همۀ حقایقی است که مربوط به سعادت انسان می باشد.

سید حسن خمینی

در دهه های پایانی قرن بیستم، یعنی در سال 1979 میلادی، شکل گیری انقلاب اسلامی با ویژگیهای منحصر به فرد خود، تعریف جدیدی از انسان، جامعه و جهان ارائه داد. انسان دو بعدی، با اعتماد و تکیه بر جنبه های معنوی خود و با تأکید بر حکومت سیاسی مبتنی بر دین و با مد نظر قرار دادن ارزشهای اخلاقی و عرفانی، در آخرین انقلاب میلیونی چنان نقشی را ایفا کرد که به لحاظ دارا بودن خصوصیات بارز، از نهضتها و انقلابهای دیگر متمایز است. در حقیقت سایر انقلابها به سبب برتریهای مادی خود، اصالت و ماهیت خود را در نفی ارزشهای روحانی و معنوی و دوری از دین و مذهب می دانستند و دین و اهداف و اصول دینی را عامل عقب ماندگی ملتها، و آزادی انسانها را مرهون دوری از مذهب و آداب و سنن مذهبی تصور می کردند. در مقابله با چنین افکار و عقایدی، در اواخر این قرن، انقلابی به وقوع پیوست که ریشه در مبدأ وحی و ارزشهای برخاسته از آن، و تأکید بر دین و پایه های عقیدتی آن داشت. این انقلاب در عرصۀ نظریه های مختلف، تئوری جدیدی را ارائه داد.

بنیانگذار این تئوری جدید که این نهضت عظیم مردمی را رهبری می کرد، از متن یک محیط دینی قیام نموده و خود، یکی از علمای برجستۀ دینی و از فقهای ممتاز بود. انقلاب اسلامی ایران با روش پر افتخار خود نشان داد که دین و مذهب به معنای واقعی خود، نه تنها افیون توده ها نیست، بلکه بیشترین توانایی را برای اصلاح جامعه و تاریخ بشری دارد.

در اینجا یک سؤال مهم و اساسی به ذهن انسان خطور می کند و آن اینکه، رمز این ویژگی مهم انقلاب اسلامی ایران چیست؟ چرا که تفکر دینی و نتایج معنوی آن، چنان طوفان عظیمی به پا کرد که نه تنها بر ایران و عالم اسلام، بلکه در تمام روابط جهانی و نقاط مختلف دنیا تأثیرات عمیقی ایجاد کرد.

پاسخ این سؤال را می توان در نقش معجزه آسای اندیشۀ دینی و نتایج معنوی آن جستجو کرد؛ چرا که انقلاب اسلامی ایران برخلاف انقلابهای سیاسی ـ اجتماعی دیگر، یک انقلاب تاریخی است. هدف جنبشهای سیاسی، فقط ریشه کن کردن قدرتهاست و هدف اصلی تحولات اجتماعی، جایگزین کردن جامعۀ انقلابی با جامعه سیاسی ـ اجتماعی دیگر است، در حالی که انقلابهای تاریخی بر فلسفه و تفکر انقلابی خارج از مرزهای زمان و مکان تأکید دارد. حقیقت این است که انقلابهای تاریخی به این دلیل که حامل پیام جامعی هستند به آنها «انقلابهای ماورای زمان و مکان و قوم» می گویند. پیام انقلاب اسلامی در حقیقت مخالف انقلاب فرانسه بود؛ در نتیجه پیامد آن دو انقلاب، با یکدیگر اختلاف داشت. پیام انقلاب اسلامی، پیام دیانت، ایمان کامل، معنویت، نجات و رهایی از ظلم و ستم بود که مبارزه با بی عدالتیها، رشوه خواریها و در نتیجه هلاکت و نابودی دشمنان دین و آزادی را با خود به همراه داشت. این پیام برای همۀ انسانها، نسلها، همۀ زمانها و مکانهای تاریخ می باشد.

امام خمینی (س) می فرمایند: برای من مکان مطرح نیست. آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد آنجا خواهم بود. [1]

 امام خمینی (س) احیاگر تفکر دینی

اسلام همانند دیگر ادیان الهی، همیشه در معرض تحریف و تخریب جاهلان و دشمنان مخالف پیشرفت و ترقی بوده است و خواهد بود. کاملاً واضح است که هر فلسفه، بویژه تفکر دینی، با قدرت اندیشه و ترویج آن به همان اندازه که در صورت اجرای صحیح و کامل، اصلاح کننده است، حالت تحریف شدۀ آن باعث هلاکت و نابودی و بردگی می شود. در عرصۀ تفکر اسلامی دیدگاه امام خمینی (س)، ریشه ها و بنیادهای فکری انقلاب اسلامی، اصلاح و به دیگران ابلاغ شد. امام خمینی (س) عقیده داشتند که سیاست برگرفته از دین است و جهاد و انقلاب و پایه های آنها از بندهای مهم اصول اسلامی هستند.

با توجه به دیدگاه امام، جهاد علیه ظلم و ستم و استکبار و استثمار و بی عدالتیها، وظیفۀ شرعی هر مسلمان است. به تعبیر امام خمینی (س)، اندیشه و طرز تفکر اسلامی، ضامن حاکمیت و قدرت انسان در تمامی عرصه های مادی و معنوی است. امام در بازگرداندن و سوق دادن مسلمانان به سمت اسلام واقعی و اصیل، تلاشهای بسیار جامع و گسترده ای کردند. بر طبق نظر ایشان، اسلام ناب، اسلامی است که آگاهی، آزادی و عدالت اجتماعی را شامل باشد، دعوت به جهاد علیه استکبار و ظالمان در اسلام یک امر عمومی است. اسلام خالص، یعنی اسلام محرومان و مستضعفان و پابرهنگان؛ و اسلام امریکایی، اسلام ستمگران و مستکبران است. امام خمینی (س) اسلام حقیقی را احیا کردند و روح آن را نه تنها در رگ و پی ملت و جامعۀ ایران، بلکه در سراسر جهان اسلام گسترش دادند؛ و بدین ترتیب انقلاب اسلامی شکل گرفت و ماهیت یافت.

پایه و اساس احیای تفکر دینی، کوشش برای ترویج دین در کل جامعه است و چیزی جز آن نیست. همچنین احیای دین باعث هوشیاری و بیداری متدینین و برپایی یک نهضت مردمی اجتماعی برای از بین بردن ظلم و ستم و بی عدالتیها، و برپایی عدالت و انصاف در شئونات مختلف زندگی می شود.

بر طبق نظر امام خمینی (س) دین، مسئول هدایت و ارشاد انسانها در تمام جنبه های مختلف زندگی آنهاست. ایشان جدایی دین از سیاست را باعث زوال دین واقعی و اصیل می دانند؛ چرا که این اندیشه در حقیقت از جانب مستکبران جهانی، استثمارگران کشورهای اسلامی، حکومتهای وابسته و غربزده و گماشته های رشوه خوار و خودفروش شیوع و گسترش یافته است. حضرت امام خمینی (س) در این باره می فرمایند:

این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند. این را بی دینها می گویند؛ مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند و عدۀ دیگر سیاستمدار و زمامدار؟... این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعۀ مسلمانان برکنار سازند، و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است. [2]

مختصر اینکه، دیدگاه سیاسی امام خمینی (س) هرگز جدا از دین نیست. افکار ایشان یک جایگاه خاص و مهمی دارد. سرچشمۀ سعادت دنیوی و اخروی، و منبع احکام ظاهری، باطنی، مادی و معنوی، دین است؛ و به طور کلی دین، مسئول بیان همۀ حقایقی است که مربوط به سعادت انسان می باشد.

از سوی دیگر، اسلامی که مبلّغ آن امام خمینی (س) هست، دینی است که شایستگی و صلاحیت هدایت و ارشاد مردم را در شئونات مختلف زندگی آنها به طرز معقول و خردمندانه ای ثابت می کند و توانایی سنجش ظرفیت مردم و حفظ منافع موجود را دارد. امام خمینی (س) به عنوان یک اندیشمند آگاه و مردم شناس هر گونه کج اندیشی و انحراف را باطل، و آن را مانع رشد و ترقی سیاسی و اجتماعی دین می دانند. ایشان پایۀ اجتهاد اصیل را بنا نهادند که این مسأله گره گشای بسیاری از مسائل و مشکلات مربوط به شناخت واقعیات و حالات عینی و عناصر زمان و مکان شده است.

امام خمینی (س) دین را به عنوان یک نظام جاویدان و نجاتبخش می شناسند، دینی که به عدالت، آزادی و استقلال و خودمختاری دعوت می کند؛ نه خلاف آنها. امام از اسلامی سخن می گویند که پاسدار حقوق اساسی مردم، حافظ و امین مکارم انسانی و حامی آزادی و عدالت اجتماعی است و این خود یکی از بهترین ویژگیهای اسلام در صحنۀ سیاست است که به جای مقابله با حقوق طبیعی انسانها، نگاهبان و خواستار آن است. امام در این باره می فرمایند: و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است، در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تأویلات خارج از منطق نیست. [3]

 امام خمینی (س) پیشوای راستین وحدت اسلامی

حضرت امام خمینی (س) به «وحدت» و «جهاد» مبتنی بر ایمان و ترویج آرمانها و مقاصد دینی اعتقاد راسخ داشتند و به «وحدت» در عرصه های مختلف بخصوص «وحدت عالم اسلام»، و «جهاد» بویژه جهاد علیه نظام استکباری تأکید می ورزیدند. اگر چه مذهب تشیع در ایران نفوذ زیادی داشت و جوهر اصلی این انقلاب در پرتو این مکتب شکل گرفته بود؛ اما این انقلاب نه تنها یک الگو و نمونۀ کامل برای شیعیان بود، بلکه امواج خروشان این نهضت انقلابی، جهان اسلام را فرا گرفت و تمام نقشه ها و توطئه های دشمنان اسلام را نابود کرد و قلوب همۀ مسلمانان جهان را به سوی خود معطوف داشت؛ چرا که این انقلاب یک انقلاب اسلامی بود و در دامان مکتب روح افزایی چون اسلام پرورش یافته بود.

امام خمینی (س) در سخنرانیهای خود همواره مردم را به استقلال، آزادی و وحدت و اتحاد با یکدیگر دعوت می کردند. بخصوص به اتحاد و برادری با یکدیگر برای نجات و رهایی از استکبار و استثمار و زمین داران داخلی اصرار می ورزیدند؛ و آن را امری ضروری می دانستند. ایشان در این باره می فرمایند: اگر مسلمانان به دستورات اسلامی رفتار کنند و وحدت کلمۀ خود را حفظ نمایند و از اختلاف و تنازع که مایۀ شکست آنهاست دست بکشند، در سایۀ پرچم «لا اله الاّ اللّه» از تجاوز دشمنان اسلام و جهانخواران مصون خواهند شد، و دست شرق و غرب را از بلاد عزیز مسلمین قطع خواهند کرد، زیرا هم عدۀ اینها فزونتر و هم ذخایرشان بی پایان است. و از همه بالاتر قدرت غیرمتناهی خداوند پشتیبان آنان است، و قدرتهای بزرگ به اینان محتاج هستند.[4]

از نظر امام خمینی (س) «وحدت» معنای وسیع و گسترده ای دارد. به طور کلی، اتحاد مسلمانان و مستضعفان برای حصول ترقی و کمال و اهداف جامع دین و مهمتر از همه، اتحاد امت اسلامی علیه مستکبران جهان در صورت توجه به اصول مشترک و آرمانهای جوامع مسلمان، امکانپذیر خواهد بود. از دیدگاه امام خمینی (س) تلاش و کوشش اسلامی، زمانی به ثمر می نشیند که تمام گروهها و طبقه ها به دو رکن مهم و اساسی؛ یعنی «اسلام» و «وحدت» پایبند باشند؛ و در این مسأله با یکدیگر همدل و همصدا باشند. به نظر امام این دو عامل نقش بسیار مهم و اساسی را در نجات و رفاه امت اسلامی دارد. از رهنمودهای امام کاملاً واضح است که با در نظر گرفتن اختلافات مذهبی در امت اسلامی، درخواست اتحاد، اتحاد عقاید و مذاهب نیست؛ بلکه هدف اصلی ایشان، اتحاد سیاسی امت واحدۀ اسلامی است که این اتحاد با عمل به مشترکات مسلکها و اصول کلی دین حاصل می شود.

نکتۀ مهم دیگر در تئوری و مکتب عملی امام خمینی (س) ـ که از اهمیت ویژه ای برخوردار است ـ این است که اتحاد برای حصول مقاصد سیاسی انقلاب اسلامی، یک تأکید یا حربۀ مصلحتی نبود، بلکه تأکید این شخصیت بزرگوار بر «وحدت کلمه» به مفهوم کامل دینی بود؛ چرا که ایشان محفوظ و مصون ماندن از هر گونه اختلاف در جامعه و امت اسلامی را یک وظیفۀ شرعی و الهی تصور می کردند.

 امام خمینی (س) مجاهد طلایه دار جنگ با استکبار

یکی از مهمترین و بارزترین مراحل نهضت، جهاد علیه ظلم، بی عدالتی، استثمار و تبعیض رفتاری است که حضرت امام برای مبارزۀ با آن در سطح جهان بخصوص عالم اسلام، عزم خود را جزم کردند. ایشان تمام توان خود را به کار بردند تا پرده از حقیقت و ماهیت شبکۀ جامع نظام استکباری و استعماری جهانی بردارند؛ و توطئه های بیشرمانه و شیطانی آنها را ـ که در گذشته و حال بر ملت مظلوم و محروم و مستضعف روا می داشتند ـ رسوا کنند. ایشان در این راستا می فرمایند:

سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است، سازش با ابرقدرتها، ظلم بر بشر است. آنهایی که به ما می گویند سازش کنید، آنها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم، یعنی اینکه دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاست.[5]

امام به خوبی می دانستند که مستکبران جهانی با شبکه های گسترده و وسیع خود، تمام دنیا را احاطه کرده به طوری که باور نجات و رهایی از زیر سلطۀ آنها برای محرومان و مستضعفان سخت و دشوار شده بود. ملتهای برده و مستضعف، گویا ظلم و بی عدالتی را تقدیر قطعی و مسلّم خود می دانستند و بردگی و اسارت در حیطۀ قدرت مستکبران جهان را به عنوان یک ضرورت مهم برای بقای زندگی خود و جامعه پذیرفته بودند. امام می دانستند که باید قبل از هر چیز ملل محروم را از خواب غفلت بیدار کنند و آنها را از یأس و ناامیدی شدید نجات دهند؛ و این کار فقط با تحقیر نظام استکباری و استعماری ممکن بود. باید به مستضعفان و جهان اسلام نشان داده می شد که نه تنها خلع سلاح شدن در برابر استعمار، آخرین راه حل نیست، بلکه غلبۀ کامل بر نظام استکباری هم ممکن است. بنابراین، امام خمینی (س) از همان آغاز قیام خود، علیه امریکا و شبکه های ابرقدرت جهان فریاد برآوردند و اهداف و آرمانهای والای خود را به طور واضح و آشکار بیان کردند. امام با جهاد خود این درس را به ملل مظلوم بخصوص مسلمانان دادند که تنها راه نجات و آزادی محرومان، جهاد علیه استکبار و مستکبران است. امام خمینی (س) محرومان و مستضعفان را برای گرفتن حقوق پایمال شدۀ خودشان بیدار کردند و آنها را به حفظ آبروی ملی و اسلامی خود دعوت نمودند. امام  خمینی (س) می فرمایند: خواهران و برادران عزیز! در هر کشوری که هستید از حیثیت اسلامی و ملی خود دفاع کنید؛ و بی پروا در مقابل دشمنان خود، یعنی امریکا و صهیونیزم بین المللی و ابرقدرتهای شرق و غرب، بدون هیچ ملاحظه ای، از ملتها و کشورهای اسلامی دفاع کنید؛ و مظالم دشمنان اسلام را برملا کنید. ... و هوشیارانه نقشه های شوم جهانخواران بین المللی را ـ که در رأس آن امریکاست ـ افشا کنید. [6]

از سوی دیگر، امام خمینی (س) فرهنگ جهاد و شهادت را در بین مسلمانان و مظلومان جهان فروغ بخشیدند و به آنها باوراندند که باید علیه ظلم و ستم مبارزه کنند و در برابر آن تسلیم نشوند و حقوق پایمال شده و از دست رفتۀ خود را از آنها بگیرند. ایشان می فرمایند: من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضۀ دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.  قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه وتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد. [7]

از طرفی، جهاد علیه شبکه های استعماری، و موضع غیر متزلزل و استوار امام، لرزه به اندام نظام استکباری و طرفداران آنها انداخت و نور امید، ایمان، آزادی و پیروزی را در دل مستضعفان، ناامیدان و تحقیرشدگان تاریخ روشن کرد؛ و این همان معیار جاذبه و دافعۀ شخصیت حضرت امام خمینی (س) است.

نظام مستکبران جهانی تمام توان و قدرت و تجهیزات و تسلیحات خود را به کار گرفت و به تحریف افکار و آرمانهای امام راحل پرداخت. از سویی، موجی از آزادی، استقلال، حق طلبی، آرمان گرایی و نجات از ظلم و ستم استکبار در دل و جان مردم محروم و مستضعف جهان به خروش آمده بود و مسلمانان در پی حرکت به سوی حصول شخصیت و آبروی انسانی و اسلامی خود، رمز آزادی و استقلال را یافته بودند و به این باور رسیده بودند که این نعمتها مرهون اطاعت و پیروی از اسلام و اخلاق اسلامی و در پرتو جهاد علیه مخالفان عظمت، ترقی و سربلندی ارزشهای انسانی می باشد. آنها دریافتند که باید همیشه آماده باشند و در این راه هیچ ترس و واهمه ای را به دل راه ندهند. در حال حاضر، غرب به عنوان نگاهبان فرهنگ استکباری، با تمام توان و قدرت خود در برابر اسلام ایستاده است و به اسلام و مسلمانان به چشم دشمنان اصلی خود می نگرد؛ اما ملل مسلمان هم درس خوبی از امام آموخته اند و آن اینکه آنها می توانند با ایمان کامل، اتحاد و ایثار، عمارت بلندبالای استکبار و استثمار را فرو ریزند؛ و بر ویرانه های آن، بنای با شکوه آزادی و عدالت اجتماعی را استوار سازند.

در اینجا بحث خود را با نظریه های فقهی و عرفانی امام خمینی(س) دربارۀ تشکیل انقلاب اسلامی ایران ادامه می دهم.

 ارکان فقهی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران را از هر زاویه ای که بنگریم، یک انقلاب خالص و ناب اسلامی است که تکیه بر دو رکن مهم و اساسی، یعنی «اسلام گرایی» و «ارزشهای اسلامی» دارد. انقلاب ما به خاطر رهبری منحصر به فردش مبتنی بر فقه اهل بیت رسول الله (ص) است. این انقلاب در حقیقت انقلابی است که بنیادش بر فقه مکتب شیعه و علم کلام استوار است. برای بنده خیلی سخت است که در حضور اساتید محترم خود و دیگر دانشمندان و علمای بزرگوار از فقه بحث کنم؛ اما احساس می کنم که جا دارد در این سمینار علمی به جای بحث در مورد مسائل سطحی و ظاهری از مسائل اساسی انقلاب از دیدگاههای عمیق و پایه های اصلی آن صحبت شود.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مرحوم علامه آخوند خراسانی، اصول فقه را در کتاب نفیس خود کتاب الاصول تحریر فرمودند. ایشان یکی از بهترین علمای اصول فقه شیعه و از شاگردان مرحوم شیخ انصاری که یکی از بنیانگذاران علم اصول فقه و از احیاگران سنتهای جدید در علم اصول هستند، می باشند. همچنین ایشان از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بودند که با فتوای تاریخی خود، قرارداد میان ایران و انگلستان را منسوخ کردند. مرحوم آخوند خراسانی از اصطلاحی استفاده کردند که بعدها اثرهای عمیقی بر علم اصول گذاشت. ایشان چهار گونه حکم بیان فرمودند: «حکم اقتضایی، حکم انشایی، حکم فقهی و حکم تنجّزی»

حکم اقتضایی، یعنی ضرورت حکم و عبارت از دلیل است؛ به عنوان مثال، می توان گفت که نماز یکی از احکام الهی است که در آن یک دلیل و مصلحت خاصی نهفته است؛ بنابراین، حکم نماز را اقتضایی گویند. این مصلحت یا دلیل، در حقیقت اعتقاد مذهب شیعه را اثبات می کند که تمام احکام، بر اساس مصلحت یا دلیلی آمده است. این را اینگونه هم می توان بیان کرد که هر آنچه خدا بر بندگانش واجب کرده است به خاطر حکم اقتضایی در آن یک مصلحت شخصی نهفته است، و اگر کسی از کاری نهی شد به دلیل حکم اقتضایی در آن مفسده ای وجود دارد.

نوع دوم، حکم انشایی است و زمانی این حکم اطلاق می شود که مولا بر بندۀ خود به خاطر مصلحت یا مفسده ای به طور انشایی به انجام دادن یا ندادن کاری، امر می کند و غیره.

نوع سوم، حکم فقهی است؛ یعنی آنچه که فقه بر بنده (عبد) جاری می کند. هنگامی که مولا بر بندۀ خود به انجام دادن فعلی تأکید می کند، این حکم بر بنده فقه است. بنابراین، بنده مطیع انجام آن فعل می شود.

نوع چهارم، حکم تنجّزی است. هنگامی که بنده حکم را می داند باید آن را به جا آورد. این تقسیم بندی باعث اختلاف شدید در نظریات مختلف شده است. شاگردان برجستۀ مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم نائینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی، مرحوم ابوالحسن اصفهانی، مرحوم روحانی و مرحوم اصفهانی دربارۀ این موضوع خیلی بحث کرده اند که بعضی موافق آن بوده اند و برخی در آن اشکال کرده اند. خود مرحوم آیت اللّه  امام خمینی (س) در آثار علمی خود با آن اختلاف کرده اند. با وجود بحث و مباحثۀ بسیار وسیع و گسترده بین فقها و علما، این تقسیم بندی تأثیرات عمیقی بر اصول علم شیعه گذاشته است. ما بدون بحث کردن در صحیح یا غلط بودن این گفتگو و بدون نقل نظر علمای بزرگ به آثار عمیقی که به خاطر این تقسیم بندی مترتب شده است، اشاره می کنیم:

همان طور که بیان شد، حکم در مرحلۀ سوم واقع می شود و برای حکم، تنجّز شرط است؛ یعنی حکم در حق بنده فعلیت پیدا می کند. اگر بنده آن حکم را بداند و شعور این تکلیف را حاصل کند، در این صورت حکم بر او منجز خواهد شد؛ یعنی اطاعت کردن آن، ثواب؛ و انجام ندادن آن، باعث عذاب خواهد بود. آن حکم بعد از درک شعور و آگاهی منجز خواهد شد. 

علما می گویند تنجّز، در حقیقت تکلیف و وظیفه است، فایدۀ آن بر جاهل و عالم هنگام اطلاق حکم حاصل می شود؛ به این دلیل که احکام برای جاهل و عالم مشترک است؛ یعنی همان طور که عمل کردن فعل بر عالم ضروری است، همین طور هم عمل به تکلیف و وظیفه بر جاهل لازم است؛ اما تفاوت بین جاهل و عالم، در درک منجز شدنِ حکم است. عالم، منجز شدن حکم را درک می کند؛ ولی جاهل، بجز آگاهی در به جا آوردن فعل، چیزی نمی داند. در آخر این بحث، به نتیجه جالبی می رسیم؛ به عنوان مثال، شخصی نمی داند که آیا می تواند علم تکلیف (حکم) را حاصل کند یا نه؟ فرض می کنیم که می داند این سیب حکمی دارد؛ اما نمی داند که آیا این حکم واجب است یا حرام؟ فقط می داند که سیب یک حکم دارد و نمی داند اگر برای تحقیقِ این حکم کوشش کند، می تواند به آن برسد یا نه؟ در این موقع اطلاق آن بر جاهل و عالم بر اساس فعلیت خواهد بود و هر دو در این حکم برابر هستند. برای چنین شخصی که در نوعیت مذکور شک داشته باشد، حکم این است که احتیاط به جا آورد؛ و تا جایی که می تواند دربارۀ آن تلاش کند، تحقیق کند و به دنبال مصلحت یا مفسدۀ آن حکم باشد.

فقها در اصطلاح می گویند که برای اشتغال یقینی، برائت یقینی ضروری است. شخصی که می داند وظیفۀ او برای ادای یک فعل، اشتغال است، آیا از این حکم می تواند به این شعور و آگاهی برسد که تنجّز کردن یا نکردن هم برای او مقدور است؟ در نتیجه، بر اساس فطرت موجود در عقل و حکم (مفسده یا مصلحتی که مظهر فکری آن است) اشتغال یقینی حاصل می کند؛ یعنی وظیفه و تکلیف او بر اساس اشتغال است و بر او واجب یقینی می شود؛ اما آیا او نجات یافته است یا نه؟ و آیا وظیفۀ خود را به طور کامل ادا کرده است یا نه؟ در این مسأله باید احتیاط کرد؛ و این اولین بحث ما در این باره بود. البته مطالب بسیاری در این باره گفته اند و نوشته اند. مرحوم حاج محمد اصفهانی بحث مفصلی دربارۀ موضوع اصول فقه به رشتۀ تحریر درآورده است. من در اینجا آن را به صورت مقدمه ای برای اصل بحث خود مطرح کرده ام.

و اکنون قدرت، چه حکمی دارد؟ آیا قدرت (توانایی، صلاحیت) برای حکم، شرط است؟ اکثر فقها روی این حرف اتفاق نظر دارند که قدرت (صلاحیت انجام دادن)، شرط اساسی برای فعلیت است؛ یعنی اگر بنده (عبد) صلاحیت نداشته باشد، فعلِ انجام دادن هم از او بعید است. بر این اساس می گویند که احکام فقط برای قادرین می باشد. بنابراین، می توانیم بگوییم که اگر خداوند متعال حکمی را در مرحلۀ اقتضایی می فرماید برای قادر و عاجز یکی است؛ در مرحلۀ انشایی هم برای هر دو یکسان است؛ اما در مرحلۀ فعلیت، عاجز مستثنا و فقط قادر مأمور است. در واقع در مرحلۀ تنجّز هم، قادر بودن لازم است و تنجّز مخصوص قادرین است. تمام فقها صلاحیت و قدرت را شرط ادا کردن تکلیف و حکم می دانند.

 انقلاب اسلامی و نظریات فقهی امام خمینی(س)

در اینجا امام خمینی (س) اختلاف کردند و توضیح می دهند که این بحث اصولی چه تأثیرات عجیب و حیرت انگیزی بر انقلاب ما گذاشته است. امام می فرمایند: (قدرت، شرط تنجّز است، فعلیت نیست.) نظر ایشان این است که تمام احکام در مرحلۀ فعلیت برای قادر و عاجز یکسان است. بین قادر و عاجز در جامع و کلی بودن حکم هیچ تفاوتی نیست. در حالی که تفاوت اساسی بین قادر و عاجز در مرحلۀ تنجّز است؛ تنجّز بر قادر عائد می شود. اگر یک فرد قادر و با صلاحیت، حکمی را انجام ندهد بر او عذاب خواهد بود؛ اما برای عاجز، حکم تنجّز ساقط می شود. بنابراین، اگر انجام ندهد، ملال می شود؛ علما می گویند عجز مانع است. قدرت شرط نیست. نظر امام این است که قدرت و صلاحیت، شرط اصلی تنجّز است؛ در حالی که اکثر فقها، شرط قدرت را برای فعلیت حکم قبول دارند. امام خمینی(س) در کتاب مناهج الوصول و آقای سبحانی در تهذیب الاصول این مسأله را ذکر کرده اند؛ همین طور آقای فاضل لنکرانی در کتاب معتمد الاصول به طور مفصل در این باره بحث کرده اند.

علاوه بر حضرت امام خمینی (س)، مقلدان ایشان هم این مسأله را به تصریح بیان کرده اند که دربارۀ آن اشاره خواهم کرد. بر طبق نظر علمای بزرگ، قدرت شرط فعلیت است. اکنون دلایل و نظرهای حضرت امام خمینی (س) را در اینجا نقل می کنم.

پس اختلاف این شد که امام خمینی (س) قدرت را شرط تنجّز می دانند و می فرمایند که تمام احکام برای عاجز و قادر بالفعل مشترک و یکسان است؛ اما فقهای دیگر قدرت را شرط فعلیت می دانند. نتیجه و حاصل آن زمانی ظاهر می شود که بنده (عبد) نداند که قدرت انجام فعل را دارد یا نه؟ بنابراین، آقایانی که قدرت را شرط فعلیت می دانند، در اینجا بر طبق نظر آنها اصل شک در حکم ظاهر می شود. یعنی او نمی داند که آیا حکم برای او شرط است یا نه؟ در اینجا برائت (اصل) است. در چنین صورتی هیچ حکمی بر او شرط نخواهد بود؛ اما بر طبق نظر امام خمینی (س) باید احتیاط کند، به این دلیل که اصل تکلیف و حکم در آن وجود دارد. اشکال در این است که او نمی داند آیا مانعی وجود دارد یا نه؟ و به اصطلاح علما، آیا هیچ راهی برای رهایی از عذاب هست یا نه؟ در اینجا اشتغال، ضروری می شود، چون که احتیاط بر مؤمن لازم است. این حرفی است که علمای علم کلام می گویند.

اختلاف در اینجا ظاهر می شود که در داشتن یا نداشتن توانایی، شک ایجاد شود، بر طبق نظر دیگران حکم بر او شرط است و او باید آنقدر تلاش کند تا به این علم برسد که آیا قدرت و توانایی انجام فعل را دارد یا نه؟ و این کار را آنقدر ادامه دهد تا به این حقیقت برسد که هیچ گونه توانایی و قدرت ندارد. در اینجا به اوایل دهۀ شصت نگاهی می اندازیم؛ یعنی درست زمانی که انقلاب اسلامی می خواهد شروع شود. اصل این است که مبارزه و جهاد علیه ظلم، واجب است؛ اما علما و فقهای بزرگ نمی دانند که آیا قدرت دارند یا نه؟ در اینجا آنها حکم برائت می دهند و مبارزه نمی کنند. انقلاب اسلامی ریشه در اصول فقه دارد. حرکات و سکنات امام خمینی(س) نمایانگر یک فقیه کامل است. 

در این مرحله وظیفۀ همۀ ما این است که امر به معروف و نهی از منکر کنیم؛ اما اشکال در این است که ما نمی دانیم آیا قادر به این فعل هستیم یا نه؟ و در این صورت از دیدگاه حضراتی که قدرت را شرط فعلیت می دانند، ما باید چه کنیم؟

در اینجا اصل برائت جاری می شود. به عبارت دیگر، حکم ساقط می شود؛ زیرا به قول آنها ما علم به قدرت را نداریم. بر طبق نظر امام خمینی (س) قدرت، شرط تنجّز حکم و تکلیف است؛ به عبارتی دیگر، ما باید احتیاط کنیم و تا زمانی که یقین حاصل نکردیم که توانایی انجام فعل را داریم یا نه، باید تلاش و کوشش کنیم. به عنوان نمونه، مسألۀ جنگ را بیان می کنم. وظیفۀ ما جنگ کردن است؛ اما نمی دانیم که آیا قادر به جنگیدن و مبارزه هستیم یا نه؟ اما این دلیل نمی شود که ما برای در امان ماندن از عذاب به دنبال پناهی و مأوایی باشیم و علیه حکم خدا راهی را برای خود جستجو کنیم.

یک بحث خیلی مهم و ضروری در اصول فقه شیعه که همیشه در مبحث «ضد» در پیش روست بحث اقتضاست. بحث «ضد» یکی از مباحث مهم اصول فقه است که آثار عمیقی را بر زندگی یک فقیه می گذارد و نقوش بی نظیری را بر یک جامعه حک می کند که تأثیرات آن را در این بحث به طور اجمال بیان خواهم کرد.

امام خمینی (س) در بحث مراحل احکام می فرمایند: «احکام دو مرحله دارد». این مسأله را در مثالهای دیگر می توانید به خوبی ملاحظه کنید. پسری نارنجک به دور کمر خود می بندد و به زیر تانک دشمن می رود، برای اینکه مبارزه با دشمن را واجب می داند؛ اما نمی داند که آیا قدرت این کار را دارد یا نه؟ فقط می داند که باید با دشمن بجنگد و مبارزه کند. او در هر حالی باید این کار را انجام بدهد، و اگر مشکلی پیش آید که او در قدرت خود شک کند باز بر طبق نظر امام باید تا آخرین نفس به پیش رود؛ اما بر طبق نظر فقهای دیگر اگر از همان ابتدا شک کنیم و در اصل حکم تأمل نماییم، در اینجا اصل برائت جاری شده است و از این حکم بری الذمه می شویم.

 انقلاب اسلامی و دیدگاه عرفانی امام خمینی (س)

اکنون نظریات عرفانی امام خمینی (س) را دربارۀ انقلاب اسلامی به طور مختصر بررسی خواهیم کرد. چهره های مشهور و معروف تاریخ بشری را می توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. سلاطین؛ 2. حکما؛ 3. انبیا.

خصوصیات و ویژگیهای مهم این سه گروه مربوط به مطابقت گفتار و کردار آنهاست. با شکل گیری صداقت در گفتار و رفتار می توان معیار آنها را در تاریخ مشخص کرد.

سلاطین و حکمرانان سرکش همیشه در طول تاریخ به لهو و لعب و خوشگذرانی و فتنه گری پرداخته اند. آنها هیچ فکری بجز حفظ و گسترش اقتدار و سلطه گری خود نداشته اند، برای مردم و حقوق آنها هیچ ارزشی قائل نبودند و به آنها احترام نمی گذاشتند. عدالت، امنیت، صلح و آرامش، احقاق حقوق بشری، پیشرفت و ارزشهای مثبت دیگر از جمله شعارهای عدالتخواهان، آزادی دوستان و رهبران مردمی بود که سلاطین و حکمرانان به این جرم به سرکوبی و نابودی آنها پرداختند. در عمل و رفتار آنها تضاد واضح و عمیقی مشاهده می شد. طبقۀ حکمران و خودپسند، نه اثر مثبتی بر افکار و اذهان انسانها گذاشتند، و نه نور محبت، عشق و امید را در دل مردم روشن کردند. فرمانروایان مستبد، مغرور و سرکش، در طول تاریخ بشری تمام توان و قدرت خود را در غل و زنجیر کردن دانشمندانِ علم و آگاهی؛ و محبوس کردن آزادیخواهان و عدالت دوستان صرف کرده اند و خواهند کرد؛ ولی نور عقل و خرد و انسان شناسی بیش از پیش شعله ورتر می شود؛ و بندگان نیک خدا جدا از همۀ کارها، انسانها را به سمت عرفان و جاذبه های درونی و باطنی سوق می دهند و الگوی «صراط مستقیم» را به انسانها ودیعه می دهند. به همین دلیل است که یک فیلسوف، شاگرد پیدا می کند؛ و پیغمبر و انبیا، اولیا.

فیلسوف و شاگردش به انسانها راه درک حقیقت را نشان می دهند؛ در حالی که پیغمبر و اولیایش باعث رسیدن انسان به حقیقت می شوند. یک فیلسوف در عقل و شعور انسانها رسوخ پیدا می کند؛ در حالی که انبیا و اولیا، فطرت و سرشت باطنی انسانها را شیفته و مرید خود می سازند. فیلسوف، محقق پرورش می دهد؛ و پیغمبر، فداکار و ایثارگر.

 این همان زاویۀ نگاهی است که شناخت امام را ممکن می سازد. شخصیتی که عظیمترین و ارزشمندترین انقلاب قرن بیستم را بنیانگذاری کرده است؛ قرنی که آن را «قرن انقلابها» نامیده اند. حضرت امام کسی بودند که قلوب همۀ مسلمانان جهان را از احساسات والایی همچون جهاد لبریز کردند و آنها را از هر گونه معامله با اسرائیل نفی کردند، و قدرت مقاومت در برابر امریکا و مستکبران جهانی را به مسلمانان ارزانی داشتند. انقلاب و امام خمینی (س) هر دو در یک زمان و یک مکان هستند که نه از یکدیگر جدا می شوند و نه یکدیگر را تحت الشعاع قرار می دهند؛ بلکه هر کدام از آنها باعث شناخت دیگری است.

انقلاب اسلامی حامل پیام الهی، و امام خمینی(س) پیام آور آن است. درک اسرار و رموز انقلاب اسلامی زمانی میسر است که شخصیت امام خمینی (س) درست و کامل شناخته شود. در حقیقت باید گفت که یکی از دلایل نشناختن انقلاب اسلامی این است که معروفترین و بارزترین شخصیت آن هنوز در پرده ای از ابهام باقی مانده است.

اکثر مفسرین به جای درک فلسفۀ انقلاب اسلامی و شناخت علل و عوامل ظهور آن، تمام توان خود را در کیفیت و چگونگی اوضاع سیاسی و اقتصادی آن مصروف می دارند؛ در حالی که فهم فلسفۀ انقلاب و پایه های اساسی آن، نقش مهمی را در پیشبرد و ترقی انقلاب و حفاظت از آن ایفا می کند؛ و این یکی از راههایی می باشد که نشانگر ابعاد عرفانی افکار امام خمینی (س) است. در سال 1979 میلادی نقطه نظر و دیدگاههای عرفانی امام خمینی (س) جای هیچ شک و شبهه ای دربارۀ رخداد انقلاب نگذاشت. در بیانات و مکتوبات امام خمینی (س) شواهد زیادی وجود دارد مبتنی بر اینکه انقلاب، یک واقعۀ مبتنی بر مشیت الهی و واسطه های زمینی است. ایشان می فرمایند:

اینجا حساب الهی است، اینجا دست خداست. اشخاص نمی توانند یک همچو نهضتی، یک همچو قدرتی ایجاد کنند، بشر نمی تواند همۀ اقشار را اینطور بیدار کند، بشر نمی تواند زن و مرد یک مملکت، بچه و بزرگ یک مملکت را فداکار کند. این دست خداست، این ارادۀ الهی است که تمام اقشار ملت ما را با هم برادر کرد و تمام حسابهای حسابگران مادی را باطل کرد. این دست خدا و ارادۀ خدای تبارک و تعالی است. [8]

با یک نگاه گذرا به زندگی فردی و اجتماعی حضرت امام خمینی(س) این حقیقت به طور کامل مشخص می شود که ایشان تبلور عینی اندیشه های عرفانی بودند. حضرت امام همیشه مطیع افکار عرفان و علوم معرفتی بودند. این طرز فکر و بیان، تأثیر عمیقی بر کلام امام گذاشته بود. تنها چنین انسانی می تواند در طول نیم قرن همچون سدی محکم و استوار در برابر ظلم و ستم حاکم بر محیط بایستد و نهضتی عظیم را به وجود آورد؛ انسانی که توکل و اعتمادش تنها به حاکم مطلق کائنات بود؛ انسان کاملی که عاشقانه، فی سبیل اللّه  به جلو رفت و هدفش چیزی جز رضای خدا نبود؛ انسانی که فکر و ذکرش سلوک الی اللّه  و وصال حق تعالی بود؛ انسان کاملی که فنای فی اللّه  و واصل به حق، و تنها مجاهد پیشقراول در راه آزادی بود. ایشان می فرمایند:

شخص سالک که بخواهد تسمیۀ او حقیقت پیدا کند، باید رحمتهای حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانیه و رحیمیه متحقق شود و علامت حصول نمونۀ آن در قلب، آن است که با چشم عنایت و تلطف به بندگان خدا نظر کند و خیر و صلاح همه را طالب باشد؛ و این نظر، نظر انبیای عظام و اولیای کمّل ـ علیهم السلام ـ است. منتهی آنها دو نظر دارند: یکی نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدینۀ فاضله، و دیگر نظر به سعادت شخص، و علاقۀ کامله به این دو سعادت دارند؛ و قوانین الهیه که به دست آنها تأسیس و انفاذ و کشف و اجرا می شود، این دو سعادت را کاملاً مراعات می نماید. [9]

تعهد امام نتیجۀ اندیشه های عرفانی ایشان بود که بر اساس آن، این رهبر بزرگ در حرکت جامعه به سمت حق، یک نهضت عظیم ایجاد کرده است. ایشان با هموار کردن راه خود، سالکان حق را به سمت یک انقلاب و قیام علیه ظلم و بی عدالتی و بردگی دعوت کردند و مانع محکم در راه سیر و سلوک الی اللّه  را از بین بردند و آن را متلاشی ساختند و این سد بزرگ همانا طاغوت بزرگ زمان بود. امام، نظام شاهنشاهی را برانداختند و متجاوزان جهانی همچون امریکا و مستکبران را به زانو درآوردند و پیکر دشمنان اسلام و غاصبان قدس عزیز، یعنی صهیونیستها و اسرائیل اشغالگر را به لرزه درآوردند و آنها را وحشت زده نمودند.

نظر امام این است که عواملی از قبیل «فقدان تزکیۀ نفس»، «جنبشهای غلط و ناپایدار»، «خودپسندی»، «هوسرانی»، «دنیا دوستی» و غیره که ریشه در شرک و بی ایمانی دارد، همه و همه مانعی در راه مبارزه و جهاد و جایگاه واقعی انسانی هستند که در نتیجۀ آن، انسانها هرگز نمی توانند انقلابی را برپا کنند و یا اگر هم قیام و مبارزه ای را شروع کنند، ادامۀ آن بر ایشان سخت و مشکل خواهد بود. اگر هم به طریقی جلو روند باز هم جاری و ساری ماندن آن و رسیدن به اهداف مطلوب از ممکنات خواهد بود. این حقیقت در نهضتها و انقلابهای اسلامی به اثبات رسیده است.

امام خمینی (س) عقیده داشتند که پرستش غیر خدا و رجوع به غیر او، انسانها را در پرده های ظلمانی محجوب و مستور می کند. اگر امور دنیوی، انسانها را دنیادوست و خواهان دنیا و مادیات کند و او را از یاد خدا غافل گرداند، باعث حجاب ظلمانی می شود. تمام عالم اجسام، پرده های ظلمانی بین خدا و انسان می باشد و چنانچه این دنیا وسیله ای برای لقاءاللّه  و آخرت باشد، حجابهای ظلمانی به حجابهای نورانی تبدیل می شود.
«کمال الانقطاع»، یعنی کنار زدن هرگونه حجاب ظلمانی و نورانی، و وارد کردن آنچه که باعث عظمت و شرافت می شود در مهمانخانۀ الهی (دل).[10]

بنابراین، واضح شد که بر طبق نظر امام، فلسفۀ انقلاب همان است که مقصود و منظور همۀ انبیا بوده است. ایشان می فرمایند: تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفة اللّه ». تمام، مقدمۀ این است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که آن نقطۀ اصلی را که در فطرت همۀ انسانها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالی همین است.[11]

حضرت امام خمینی (س) هم، یک انقلاب موفق از نظر سیاسی را الهام گرفته از چنین هدفی می دانند. ما می توانیم ادعا کنیم که جملات و سخنان عرفانی امام، نمایانگر ابعاد سیاسی هستند. در اواخر قرن بیستم درست در زمانی که انسانیت در آتش مادی گرایی و پشت کردن به ارزشهای الهی می سوخت، امام با عمل به روش و سیرۀ پیمبرانه و با بهره گیری معجزه آسای عرفان جلوه گر شدند و جامعه ای مبتنی بر امید و بر پایۀ اصول و ارزشهای دینی و اخلاقی تشکیل دادند و در حقیقت در به ثمر رساندن این وظیفه و تکلیف مهم و پرافتخار موفق و سربلند شدند. نباید غافل بود که امام از معدود عارفانی هستند که پله های عرفان و معرفت را طی کردند و عطر خوش و روح افزای سیر الی اللّه  را در دل و جان خود احساس نمودند، آنگاه حق و حقیقت را به مخلوق خدا ابلاغ کردند. عرفان امام، زاییدۀ شریعتی است که به سمت عینیت پیش می رود. مدارج عرفانی و رفتار و کردار امام به سرعت در قالب شرعی و دینی شکل پذیرفت و به صورت ارزشهای والای معنوی و روحانی بر نظام حیات و بر روح پیروانش نازل شد.

امام خمینی (س) همیشه به ذکر و دعا مشغول بودند. خیلی کم پیش می آمد که ایشان چیزی برای خود بخواهند. ایشان فنای فی اللّه  بودند و تمام وجود و هستی خود را از کبر و خودپسندی پاک و طاهر کرده بودند. بر همین اساس، اگر شما تمام بیانات امام را به دقت مطالعه کنید، در آنها  هیچ هدف و آرزو و سخنی را نمی یابید که برای خودشان گفته باشند. امام خمینی (س) رسالت انبیا را رسالت خود قرار داده بودند؛ و آن رسالت، الهی کردن تمام امور و سوق دادن جهانیان به سمت یک حقیقت واحد یعنی «اللّه » بود. هدف بعثت انبیا هم الهی کردن تمام امور بود.

امام می فرمایند: به خاطر خدا قیام کنید. این همان اصلی است که مظهر الهام و محرک زندگی سیاسی امام خمینی (س) و نمونۀ بارز طرز تفکر ایشان است. تمام امور بر اساس همین اصول به ظهور می رسند و محور همۀ اعمال و اقدامات همین اصول است. این اصول از نیروی والای عرفانی امام خمینی(س) برخاسته است. بله، امام یک رهبر کامل و متعهد و بنیانگذار سلسلۀ عرفان انقلابی و مصلح بزرگ زمان بودند. ایشان نشان دادند که جایگاه عرفان واقعی، فقط افعال فردی انسانها نیست، چون خداوند، حاکم مطلق وجود است؛ بنابراین، حاکمیت او بر تمام ابعاد زندگی انسان ساری و جاری است؛ و تمام ارزشهای الهی و روابط سیاسی، اجتماعی بر این اصل استوار است. توحید و خداپرستی امام بر افکار انقلابی ایشان سایه گستر شد و حد و مرز بین سیاست و بندگی را از بین برد. به نظر ایشان هر گونه اختلاف بین عالم سیاست و عالم عبودیت باید از بین برود؛ چرا که خداوند حاکم مطلق وجود است، و وظیفۀ شرعی و الهی هر انسان است که توحید و خداپرستی را در تمام شئونات و جنبه های مختلف زندگی خود مجسم کند. 

منبع: امام خمینی و بازسازی تفکر اسلامی، ص 1 - 26



[1] صحیفۀ امام؛ ج 5، ص 301. [2] خمینی، روح‏اللّه‏؛ ولایت فقیه؛ چ 10، ص 22. [3] صحیفۀ امام؛ ج 3، ص 323. [4] همان؛ ج 17، ص 323. [5] همان؛ ج 18، ص 500. [6] همان؛ ج 10، ص 159. [7] همان؛ ج 20، ص 318. [8] همان؛ ج 7، ص 190. [9] خمینی، روح‏ اللّه‏؛ آداب نماز؛ ص 236. [10] مبارزه با نفس؛ ص 46. [11] صحیفۀ امام؛ ج 20، ص 16 ـ 1
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۱:۱۳
اعظم سادات سرآبادانی


دکتر مهدی انصاری

ورزشکاران از دیدگاه امام خمینی(س)

مهم ترین وظیفه ای را که حضرت امام برای ورزشکاران قائل هستند تقویت همزمان روح و جسم است. تأکید ایشان در تمام سخنرانیهایشان برای ورزشکاران بر این نکته است که جسم خود را همراه روح خود تقویت نمایید و پس از پیدا کردن قوای جسمانی به تقویت قوای روحانی خود بپردازید که این امر سبب افزایش نیروی جسمانی شما نیز می گردد.

ورزشکاران ایرانی

قبل از اینکه به بررسی اندیشه های حضرت امام به صورت مفصل بپردازیم ابتدا دیدگاه امام را در مورد ورزش به طور کلی ارزیابی می نماییم.

آنچه از دیدگاه امام در مورد کسانی که ورزش می کنند دارای اهمیت است، این موضوع می باشد که از این حرکت در راستای اهدافی والا استفاده گردد. به همین منظور توصیه ایشان به ورزشکاران، تهذیب نفس، علاوه بر تقویت جسم می باشد:

«عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همان طور که بدن را تربیت می کند و سالم می کند، عقل را هم سالم می کند و اگر عقل سالم شد، تهذیب نفس هم دنبال او باید باشد. شما همان طور که ورزش می کنید و اعصاب خودتان را قوی می کنید و ان شاء اللّه  برای مملکت و آتیه مملکت مفید واقع خواهید شد، لازم است که همۀ ابعاد وجودی خودتان را تحت تربیت ورزشی درآورید».[1]

«من خودم ورزشکار نیستم اما ورزشکارها را دوست دارم. «اُحِبُّ الصّالِحینَ وَ لَسْتُ مِنهُم».

از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما جوانها را که ذخیرۀ این کشور هستید و مایه امید ملت و اسلام هستید هر چه بیشتر موفق کند که در همه ابعاد انسانی ورزش کنید. یک بعدش این بعدی است که شما متخصص در آن هستید و امید است که بعدهای دیگری هم که انسان دارد و انسانیت دارد در شما رشد کند. ورزشکارها همیشه اینطور بودند که یک روح سالمی داشتند، از باب اینکه توجه به شهوات نداشتند، توجه به لذات نداشتند، توجه به یک فعالیت جسمی داشتند که عقل سالم در بدن سالم است. و شما اگر دقت کنید در حال جامعه ها و طبقات جامعه می بینید که آنهایی که در عیش و عشرت می گذرانند، حقیقتاً عیش و عشرت نیست؛ بدنها افسرده، روحها پژمرده و کسالت سر تا پای آنها را گرفته است. اگر دو ساعت عشرت می کنند، بیست و دو ساعت در ناراحتی او هستند و آنهایی که اهل خدا هستند، توجه به خدا دارند، ورزش جسمی می کنند و ورزش روحی، آنها در تمام مدت، اشخاصی هستند که پژمردگی در آنها نیست، افسردگی در آنها نیست و این یک نعمتی است از خدای تبارک و تعالی که خداوند نصیب همه بکند، ان شاء اللّه ».[2]

حال به بررسی مسائل مهمی که از دیدگاه حضرت امام(س) در مورد ورزشکاران وجود دارد می پردازیم.این مسائل در چهار بخش مهم موردتوجه قرارگرفته است.

1. خصوصیات یک ورزشکار در نظام اسلامی

در بررسی کلام امام در مورد ورزشکاران به چند خصوصیت مهم و کلیدی برمی خوریم، که این ویژگیها عبارتند از:

الف) توجه به خدا

مهمترین ویژگی ای که حضرت امام برای یک ورزشکار نظام اسلامی قائل می باشند توجه به خداوند و ذکر نام اوست، منظور ایشان از این توجه، فقط در شرایط خاص و بحرانی نیست بلکه این موضوع باید در تمام شئون زندگی افراد وجود داشته باشد.

از توصیه های بسیار مؤکد ایشان به همه اقشار جامعه، بخصوص ورزشکاران، عدم غفلت از یاد خدا می باشد. البته ایشان در کنار یاد خدا، داشتن ایمان و اعتقاد واقعی به اسلام را نیز مهم می دانند:

«ایمانتان را تقویت کنید، به اسلام پناه ببرید؛ همه مان به اسلام پناه ببریم، همه جا یاد خدا باشیم. من می دانم که ورزشکارها در گودهای زورخانه یاد خدا هستند، یاد امیرالمؤمنین هستند، تقویت کنید این یاد خدا را، تقویت کنید این یاد مولا را و همه با قدرت، همه با ایمان، ان شاءاللّه  به پیش بروید».[3]

ب) اقتدا به علی (ع)

حضرت امام همواره، بهترین الگو و سرمشق را برای ورزشکاران حضرت علی (ع) می دانند و همیشه به آنان توصیه می کنند که زندگی را در تمام شئون بررسی کرده و از شخصیت فراگیر و جامع ایشان تبعیت کنند:

«علی ـ علیه السلام ـ که در هر جا می رویم اسم او هست، پیش فقها وقتی می رویم فقه علی؛ پیش زاهدها وقتی که می رویم زهد علی؛ پیش صوفیها وقتی که می رویم آنها هم می گویند تصوف علی؛ پیش ورزشکاران هم که می رویم آنها هم می گویند که علی و با اسم علی شروع می کنند. این علی همه چیز است، یعنی در همۀ ابعاد انسانیت درجۀ یک است. و لهذا هر طایفه ای خودشان را به او نزدیک می کنند و خاصیت هر طبقه را هم دارد. خاصیت قدرت ورزشکارها را به طور وافی دارد. می گویند که حضرت این بازوی ایشان مثل اینکه آهن بوده است! و قدرتهایی هم در شمشیرزنی به کار می برده است که ضربتهای علی را می گویند که «یکی بوده»، از این طرف که می زده دوتا می کرده، از این طرف هم که می زده، دو تا می کرده، یک دفعه اگر به فرد می زد، دو نیم می کرد... این علی همه چیز است و همه چیز ماست و ما همه باید تابع او باشیم. در عبادت، فوق همه عبادت کنندگان هست، در زهد، فوق همۀ زاهدها هست، در جنگ، فوق همۀ جنگجویان هست، در قدرت، فوق همۀ قدرتمندان هست. و این یک اعجوبه ای است که جمع، مابین متضاد با هم کرده است. آدم عابد دیگر نمی تواند ورزشکار باشد؛ آدم زاهد دیگر نمی تواند جنگجو باشد؛ آدم فقیه دیگر نمی تواند از این کارها داشته باشد ـ این یک موجودی است که نمونه است ـ در عین حالی که زهدش را همه بالاتر از همه می دانند. طعامش را آنطوری که شنیدید و در همۀ تاریخ هست که یک ظرفی ایشان می گویند داشته است که در آن ظرف، آن چیزی را که خودش می خواسته بخورد می ریخته سرش را مهر می کرده است که مبادا این فرزندش، دخترش، برای دلسوزی به حال او توی این طعام یک روغنی، چیزی بریزد که قوه داشته باشد و سرش را مهر می کرده که اینها دست به آن نزنند. در همان شب آخر، که شب آخر حیاتشان بود، آنطور که نقل می کنند ایشان میهمان حضرت کلثوم بودند و برای ایشان افطار آوردند، شیر و نمک. گفته می شود که فرمود که: چه وقت دیدید که من دو تا خورشت داشته باشم؟! خواست نمک را بردارد، گفت: نخیر، آن شیر را بردار و افطار کردند با همان نمک و خودشان می گویند که این تعجب است، می گویند تعجب است که با این خوردن، این قدرت هست، بعد می فرمایند که درختهایی که در بیابان است محکم تر هست. این درختهایی که در بیابان هست کم آب می خورند؛ اینها هم آتششان محکم تر است و هم صلابتشان زیادتر است و اینطور نیست که انسان با خوردن قوّت پیدا می کند. در هر صورت، این علی... که می گویند این علی کیست، این علی است که همه چیز ماست. همه چیز است و من امیدوارم که شما ورزشکارها همان طوری که قدرت بدنی برای خودتان تحصیل می کنید ـ و ماشاءاللّه  با بازوهای ستبر اینجا الآن نشسته اید و من هم خیلی خوشم می آید ـ همان طور به علی ـ علیه السلام ـ اقتدا کنید در آن مطالبی که او داشته؛ در آن زهدی که او داشته، در آن تقوایی که او داشته است. البته ماها هیچ کدام قدرت نداریم مثل او باشیم، ما تا یک اندازه ای که ماها قدرت داریم، تبعیت بکنیم از آن آقا و تهذیب نفس بکنیم و امیدوارم که برای ملت خودتان مفید باشید و موجب سربلندی کشور خودتان باشید. خداوند ان شاءاللّه  به شما قدرت زیادتر، قوه ایمان، قوه تهذیب نفس، قدرت بر تسلط بر نفس عنایت کند. سلام بر همۀ شما جوانان برومند».[4]

ج) اخلاق پسندیده

یکی دیگر از خصوصیات مهمی را که امام خمینی(س) برای ورزشکاران قائلند داشتن اخلاق و آداب انسانی و اسلامی است. در این میان مهمترین خصوصیات اخلاقی، سه ویژگی مردانگی و محبت و پرهیز از اختلاف است:

«امیدوارم که پهلوانهای عزیز ما همه جا سربلند باشند و همه جا با یک روح انسانی، یک روح اسلامی، یک نفس مهذب عمل کنند که هر جا بروند علاوه بر اینکه در پهلوانی مقدم بر دیگران بشوند در اخلاق و در آداب و در انسانیت مقدم بر همه باشند».[5]

«من امیدوارم که خداوند به همه شما توفیق عنایت کند و اختلاف که ریشۀ همۀ مفاسد است کنار گذاشته بشود، همه با هم برادر، همه با هم برابر و دوست. در بین شما آن چیزی که از همه بیشتر به چشم می خورد، محبتی است که در شماهاست. شماها اهل محبت هستید و محبت اقتضا می کند که اختلاف در کار نباشد.

دو نفر که هم را دوست دارند با هم اختلاف نمی کنند، و شماها بینتان محبت رایج است و مردانگی، و امیدوارم که این صفت بزرگی ـ که هر دو آن صفت از طرف خداوند تبارک و تعالی است ـ این اسباب این باشد که اختلاف در کار نباشد. همه با هم، همه مان با هم».[6]

د) به دست آوردن نیرو برای دفاع

حضرت امام(س) تقویت بنیۀ جسمانی را بسیار مهم می دانند، اما در عین حال معتقدند که این قدرت نباید در راستای ظلم و ستم به دیگران قرار گیرد بلکه باید برای دفاع از مملکت و مظلوم به کار رود. به عبارت دیگر ایشان استفاده از نیروی ورزشکاران را فقط در راستای خدمت به کشور و مستضعفان مفید می دانند:

«وقتی قدرت جسمانی پیدا شد، دفاع از مملکت می توانند بکنند، دفاع از مخالفینی که می خواهند به آنها حمله کنند می توانند بکنند».[7]

2. وظایف یک ورزشکار در نظام اسلامی

حضرت امام خمینی(س) ضمن تأکید بر داشتن خصوصیات مذکور، معتقدند که ورزشکاران دارای وظایفی نیز هستند که اهم آنها عبارتند از:

الف) تقویت روح و جسم

مهم ترین وظیفه ای را که حضرت امام(س) برای ورزشکاران قائل هستند تقویت همزمان روح و جسم است. تأکید ایشان در تمام سخنرانیهایشان برای ورزشکاران بر این نکته است که جسم خود را همراه روح خود تقویت نمایید و پس از پیدا کردن قوای جسمانی به تقویت قوای روحانی خود بپردازید که این امر سبب افزایش نیروی جسمانی شما نیز می گردد:

«ورزشکارها دو وظیفه دارند: یک، ورزش جسمانی برای قوه پیدا کردن، قدرت پیداکردن. وقتی قدرت جسمانی پیدا شد، دفاع از مملکت می توانند بکنند... یکی هم پرورش روحانی که اگر پرورش روحانی در انسان پیدا بشود آن وقت قدرت جسمانی اش هم مضاعف می شود و شما کوشش کنید که آن قدرت را هم، که قدرت الهی است، آن قدرت هم به برکت اسلام و به برکت مولا امیرالمؤمنین ـ سلام اللّه  علیه ـ در شما پیدا بشود که یک مرد روحانی قوی و جسمانی قوی بشوید که هم جانب روحتان قوی باشد و هم جانب جسمتان قوی باشد».[8]

«به دوستان اسلام و مسلمین و دوستان ولی عصر ـ سلام اللّه  علیه ـ و ورزشکاران آستان قدس عرض می کنم که همان طوری که با ورزش قوّت جسمانی خودتان را تقویت می کنید، قوای روحانی تان را هم تهیه و تقویت کنید. همان طوری که کوشش می کنید که جسمتان قوی باشد، کوشش کنید که روحتان قوی باشد، آن قوّت روح و قوّت ایمان بود که شما را غلبه داد بر جنود شیطانی و بر طاغوت و باید آن قوّت ایمان و قوّت باطنی، شما را غلبه بدهد بر جنود شیطانی که در باطن انسان، انسان را می خواهد اغوا کند. اصلاح کنید حال خودتان را، همان طوری که تقویت می کنید جسم خودتان را».[9]

یکی از دلایلی که حضرت امام تأکید زیاد بر همراهی تقویت جسمانی و معنوی می کنند این است که تقویت همزمان این دو نیرو باعث می شود انسان به انسانیت واقعی دست یابد.

«[ جوانها ] همان طوری که ورزش کردند برای تقویت بدن، ان شاءاللّه  ورزش برای تقویت روح هم کرده اند و می کنند. وقتی این دو تا قوه با هم شد ـ قوه جسمانی و قوه روحانی ـ این ارزش خیلی پیدا می کند. قوه جسمانی برای خدمت و قوه روحانی هم برای هدایت. با قوه روحانی انسان هدایت کند خودش را و با قوه جسمانی خدمت کند. این دو قوه وقتی که مجتمع شد، یک انسان ـ به تمام معنا ـ انسان می شود».[10]

ارتباط دیگر معنویات با ورزش این است که ورزش کردن باعث نشاط روح شده و روح نیز به این ترتیب زودتر ایمان را قبول می نماید:

«من از این خوشحالم که کسانی جهت معنوی را تقویت می کنند و اشخاصی هم جهت مادی را، و امید است هر دو آنها دو جنبه مادی و معنوی را جمع بکنند. شما معلمان محترم و آقایان ورزشکاران عزیز اگر این دو جنبه را تقویت کنید و همچنین در همۀ قشرهای کشور اگر این دو جنبه تقویت بشود، جنبه معنوی با آن تعلیمات معنوی که اسلام آورده است و جنبه های مادی با آن طرزهایی که لازم است، این ملت سعادتمند می شود. آنها که جنبه ورزشکاری و مادی را دارند، آنها جوانهایی هستند که قوای جسمی شان به خاطر همین ورزش، نشاط و آمادگی پیدا می کند، آن وقت روح آنها معنویات و ایمان را زودتر قبول می کند».[11]

حضرت امام(س) همچنین به این نکته نیز اشاره دارند که در بعد تقویت روح و جسم نباید از توجه به قدرت لایزال الهی غفلت نمود.

ب) معرفی و صدور انقلاب

وظیفۀ مهم دیگر ورزشکاران معرفی و صدور انقلاب اسلامی و همچنین تقویت جمهوری اسلامی در زمان حضور در میادین بین المللی است. به عقیدۀ حضرت امام(س) این کار مهم و خطیر توسط ورزشکارانی صورت می گیرد که دارای دو خصوصیت مهم برخورد با ارزشهای اخلاقی و عمل به رفتار و کردار اسلامی هستند:

«این چهره های شما و آن حال بشاشتی که در چهره های شما دیده می شود، این خودش پیروزی است و من امیدوارم که شماها انقلاب ایران را عملاً صادر کنید به کشورهای دیگری که می روید و امیدوارم که در جهان شما پیروز باشید و مهم این است که در کنار این پیروزیها همان طور که توجه داشتید و دارید... با اخلاق خوش خودتان و با رفتار خودتان و با کردار خودتان ان شاء اللّه  که این وجهه اسلامی جمهوری اسلامی را صادر کنید به خارج.

وقتی که شما پهلوان های عزیز و شما قهرمانان در خارج از کشور رفتید و پیروزی چشمگیر به دست آوردید و دیدند مردم که شما وضع روحی تان هم یک وضع خاصی است، با دیگران فرق دارد، اعمالتان هم با دیگران فرق دارد، این موجب این می شود که اینهمه بوقهایی که بر ضد اسلام و مسلمین و بر ضد ملت ما هست اینها خنثی بشود.

شما می دانید که الآن همۀ کوششهای قدرتهای بزرگ این است که ایران را منزوی کنند بکلی و اصلاً از نقشۀ دنیا ساقطش کنند و آنها نمی دانند که خدا را نمی شود منزوی کرد، اسلام را نمی شود منزوی کرد و این جوانهای اسلام که بحمداللّه  در صحنه حاضرند و برای اسلام کوشش می کنند، برای پیروزی اسلام فداکاری می کنند اینها را نمی شود منزوی کرد و شما جای خودتان را در دنیا ان شاءاللّه  باز می کنید و نام ایران و نام اسلام را همه جا مشهور می کنید و بیرق اسلام را سرافراز می کنید و ملت مسلمان را مفتخر می کنید».[12]

«شما نمونه باشید در کشورهای دیگر که شماها از جمهوری اسلامی هستید. ما امروز احتیاج به این داریم که اسلام را در هر جا تقویت کنیم و در هر جا پیاده کنیم و از مملکت خودمان اسلام را به جاهای دیگر به آن معنایی که در مملکت الآن حاصل شده است صادر کنیم و یکی از وجه صدورش همین شما جوانها هستید که در سایر کشورها می روید و جمعیتهای زیادی به تماشای شما می آیند، به تماشای قدرتهای شما می آیند.

باید طوری بکنید که این جمعیتهای زیاد را دعوت کنید عملاً به اسلام. در اعمالتان، در رفتارتان، در کردارتان طوری باشید که نمونه باشد برای جمهوری اسلامی و جمهوری اسلامی با شما به جاهای دیگر هم ان شاء اللّه  برود».[13]

«من امیدوارم که در پناه اسلام همۀ قدرتها، همۀ قوه ها قدرتمندتر بشوند، قوّت دارتر بشوند و شماها ان شاء اللّه  برای مملکت آبرومندی تهیه کنید و مملکت ما را معروف کنید در همه جا، چنانکه در این نهضت بحمداللّه  همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به این ملت نگاه می کنند و عمده این است که از این به بعد هم ما این احترام را حفظ بکنیم، به اینکه همه با اخلاق اسلامی و با آداب اسلامی باشیم تا ان شاء اللّه  این قدرت و این قوه در جای خودش خرج بشود و نهضت اسلامی ما به ثمر برسد».[14]

3. توصیه به ورزشکاران

امام خمینی(س) در ضمن سخنرانیها و بیاناتشان توصیه های مهمی نیز برای ورزشکاران دارند که جا دارد، ورزشکاران عزیز و مسئولین محترم تربیت بدنی کشور به این توصیه ها توجه نمایند. اهم این توصیه ها عبارتند از:

الف) قرآن، سرلوحۀ ورزشکاران

بنا به توصیۀ ایشان از مهمترین الگوها برای ورزشکاران قرآن است، قرآن در کلام امام برای تمام اقشار جامعه توصیه شده و عمل به دستورات آن باعث تقویت بعد معنوی همه اقشار جامعه و طبقۀ ورزشکار می گردد:

«مملکت ما همان طوری که به علما و دانشمندان احتیاج دارد به این قدرت شما هم احتیاج دارد. این قدرت وقتی با ایمان باشد، وقتی که زورخانه با قرآن باشد، با ایمان باشد، پشتوانۀ یک ملت است. وقتی قهرمانها، قهرمانهای اسلامی باشند پشتوانۀ یک ملت هستند، بازوی یک ملت هستند. آنها می خواستند قهرمان باشد لکن قهرمان آریامهری باشد آن پشتوانۀ ملت نمی توانست باشد. آنها همه چیز را می خواستند برای خودشان، و ما و شما همه چیز را می خواهیم برای خدا، برای اسلام. آنکه پشتوانۀ ملت است، پشتوانۀ اسلام است آن، مردهای باایمان هستند، ورزشکار باایمان، روحانی باایمان، دانشگاهی باایمان، بازاری باایمان، دهقان و کشاورز و کارگر باایمان، اینها می توانند پشتوانۀ یک ملت باشند و نگذارند دستهای خائنانۀ کسانی که می خواهند همه چیز ما را ببرند، قدرت مادی ما، قدرت معنوی ما را از بین ببرند اینهایند که نمی گذارند».[15]

ب) فداکاری ائمه، سرمشق ورزشکاران

یکی دیگر از توصیه های مهم امام، سرمشق قرارگرفتن ائمه اطهار برای ورزشکاران می باشد:

«باید ببینید که ائمه ما ـ علیهم السلام ـ در راه اسلام چه فداکاریها کردند و هرچه داشتند در راه اسلام تقدیم کردند، ما هم باید اگر شیعۀ آنها هستیم، اگر تابع آنها هستیم، در راه اسلام هر چه داریم بدهیم. اسلام عزیزتر از هر چیزی است و چون عزیزتر از هر چیزی است، نبی اکرم و ائمه ما هرچه داشتند در راه آن دادند. خداوند ان شاءاللّه  همۀ ما را توفیق بدهد به اینکه این وحدت کلمه ای که موجب عزت اسلام شد از دست ندهیم».[16]

ج) حضور در صحنه های انقلاب

ایشان همواره از تمام اقشار جامعه درخواست می نماید که برای کشور و انقلاب در تمام زمینه ها حضور فعال داشته باشند و چون به عقیدۀ ایشان ورزشکاران بیشتر از قشر جوانان جامعه هستند، حضور آنها می تواند مؤثرتر از بقیۀ اقشار جامعه باشد:

«همان طوری که در ورزشکاری دارید قدم بر می دارید، برای ملتتان هم قدم بردارید و این هم برای ملت است، لکن امروز احتیاجات زیادی ملت دارد، پشت جبهه، در خود جبهه و شما بازوان قدرتمند این جامعه هستید... و ایران هم که هستید به خدمت این جامعه باشید. جامعۀ ما احتیاج به جوانها دارد و خدمت جوانها. اسلام امروز احتیاج دارد به اینکه این جوانها که در اینجا هستند و زورمند هستند، قدرتمند هستند و قدرت روحی هم دارند، اینها همه کوشش کنند تا این کشور از شرّ مفسدین نجات پیدا کند. خداوند همه شما را موفق و مؤید و منصور کند و برای ما نگه دارد شما را».[17]

د) هوشیاری نسبت به توطئه ها

ایشان با اعلام این موضوع که دشمنان می خواهند در میان اقشار جامعه انحراف به وجود آورند، به ورزشکاران توصیه می کنند که هرگز تحت تأثیر اینگونه انحرافات قرار نگرفته و از مملکت خویش در هر صورت دفاع نمایند:

«در همه قشرهایی که یک احتمالی می دادند که شاید یک مقاومتی در اینها باشد، به یک وضعی وارد می شدند و یا آنها را منحرف می کردند و یا سرکوب می کردند. قشر شما پهلوانها هم مستثنا نبود، قشر ورزشکارها هم مستثنا نبودند از این، برای اینکه اینها هم یک جمعیت متدین بودند، علاقه مند به اسلام بودند و قدرتمند اینها را هم به یک جوری سرگرم می کردند، نمی توانستند از اسلام منحرفشان کنند، گوش نمی دادند به حرفشان در آن باب اما منحرف می کردند از مسائل اصلی. یک بساطی درست می کردند که سرگرم بشوند به آن بساط و از مسائل اساسی مملکت غفلت بکنند».[18]

«شما توجه داشته باشید که تمام تبلیغاتی که بر ضد ملت ایران می شود برای این است که کشور را برگردانند به صورت اول، سعی کنید که تحت تأثیر این تبلیغات قرار نگیرید. امروز کشور شما در دنیا مطرح است و این به خاطر قدرت شماست. کشور شما امروز یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان است. باید سعی کنیم این قدرت را حفظ کنیم».[19]

«شما قوی باشید چنانچه هستید، شما ورزشکارید و ورزشکارها قوی اند و مؤمن. ایمانتان را حفظ کنید و از این حرفهایی که اینها می زنند و گفتگوهایی که می کنند ابداً خوف به خودتان راه ندهید و توجه به این داشته باشید که مملکت مال خود شماست و مال خودتان را خودتان باید حفظ بکنید».[20]

جدا از تمام مسائلی که بیان گردید حضرت امام(س) همیشه نسبت به ورزشکاران ابراز علاقه می کردند و ایشان را دعا می فرمودند:

«من وقتی که شما جوانها را می بینم، ماشاءاللّه  جوانهای برومند و پهلوان، خیلی خوشم می آید و افتخار می کنم به اینکه این جوانها علاوه بر برومندی بدنی توجه به دیانت و اسلام دارند».[21]

منبع: ورزش و ورزشکاران در اندیشۀ امام خمینی(س)، مجموعه مقالات نخستین همایش دیدگاههای امام خمینی(س) در تربیت بدنی و ورزش، ایران ـ اراک، 18 اسفند ماه 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، صص 29-46



[1]  صحیفه امام؛ ج 7، ص 261. [2]  همان؛ ج 16، ص 80 ـ 81. [3] همان؛ ج 8، ص 35. [4] همان؛ ج 7، ص 261 ـ 263. [5] همان؛ ج 12، ص 104. [6] همان؛ ج 7، ص 544. [7] همان؛ ج 10، ص 252. [8] همان؛ ص 252 ـ 253. [9]  همان؛ ج 8، ص 374. [10] همان؛ ج 7، ص 541. [11] همان؛ ج 8، ص 222. [12] همان؛ ج 15، ص 422 ـ 423. [13] همان؛ ج 16، ص 81. [14] همان؛ ج 8، ص 250. [15] همان؛رسش و 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۲۲
اعظم سادات سرآبادانی

 

هنر در کلام شیوای امام خمینیادامه ...

گونه گونی دیدگاه‏ها در مقوله‏های هنر بویژه موسیقی، مجسمه سازی در فقه بسیار مشهود است، چنانچه در موسیقی تا هیجده نظریه برشمرده‏اند.

 این نظریات امروزه جنبه کاربردی پیدا کرده است و تقابل نظریات به تقابل اعمال و رفتار مقلدین انجامیده است. و جامعه امروز این اندازه اختلاف را بر نمی‏تابد و باید هرچه بیشتر دیدگاه‏ها و راه‏کارهای مبتنی بر فقه سنتی و اجتهادی، اما نزدیک به واقعیت موجود، ارائه گردد تا وحدت نسبی در عملکردها نسبت به رویکردهای هنری پیش آید و از تقابل و تضارب عملکردها، مانعی بر راه ترقی حکومت اسلامی فراهم نیاید.

 مثلاً نمی‏توان بطور کلی رسانه‏های عمومی، بازیگری و تصویرسازی را تعطیل کرد و یا برای آن قیودی دست‏نایافتنی زد، از طرف دیگر بازگزاردن دست هنرمندان و فراخی بی حد و مرز هنر سرانجام هنر را به ورطه ابتذال یا پوچی خواهد کشاند. پس راهی بایسته و مناسب با مقتضیات زمان و مکان و مطابق شرع از سوی مجتهد آگاه، هنر را متعهد و مسئول نگه می‏دارد.

هنر متعهد از دیدگاه امام خمینی

هنر امروز از موثرترین و بهترین ابزار در جهت ارائه حقایق و معارف دینی است و آمیزؤ هنر و تکنولوژی امکانات جدیدی را بدست می دهد که حقایق دینی و وصف ارزش‏ها به سراسر عالم ابلاغ شود و به دست همگان برسد.

 نگرشی واقع بینانه و منصفانه نشان می‏دهد هر جا اندیشمندان اسلامی و فقیهان آگاه خود را از آن جدا کرده‏اند قطعاً هنر بدست اربابان و سودجویان اقتصادی افتاده و استفاده‏های ناروا و غیر اخلاقی از آن شده است.

 

امام خمینی می‏فرماید:

 

 

هنر در مدرسه عشق نشان دادن نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است.

 هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.

 هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت می‏برد. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب در راس آنان آمریکا و شوروی را بیاموزد.1

رسانه‏ها باید بیشتر کار کنند، از گردانندگان و هنرمندان متعهد بخواهند در راه تعریف صحیح تهذیب جامعه وضعیت تمام هنرجوها را در نظر گرفته راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمایشنامه‏ها به ملت بیاموزند و از هنرهای بدآموز و مبتذل جلوگیری کنند.

همچنین می فرماید:

... در رژیم سابق همه چیز خصوصاً فرهنگ و هنر محتوایش عوض شده بود یعنی کسی که نام سینما را می‏شنید خیال می کرد در آنجا باید مرکز فساد و سوء اخلاق، مرکز مخالفت با همه چیز باشد .

یا کلمه تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهره فساد برده شود و هکذا همه چیز دیگر...اینها همه به خاطر آن بود که ما فرهنگمان را فراموش کنیم.3

آنچه که از مجموعه فرمایشات گهربار امام راحل و سیرؤ عملی ایشان در طی سالهای قبل و بعد از انقلاب بدست می آید این است که

ایشان نگاه متحجرانه به مقولات و پدیده‏های هنری ندارند که بطور کلی آنها را رد و تعطیل نمایند بلکه با توجه به دخالت و عنصر زمان و مکان و مقتضیات و مصالح استفاده از این دو وسیله را برای تبلیغ دین بسیار موثر می‏دانند اما شرط اساسی این نقش موثر را، مطابقت با اصول اعتقادی دینی و اخلاقیات انسانی قرار می دهند.

 هنری که نتیجه آن وابستگی به قدرتهای استعمارگر غرب و شرق باشد، هنری که فساد، انحطاط و تخدیر مغزهای جوانان جامعه را به بار آورد، هنری که دردمند نباشد و از مستضعفین و اقشار محروم جامعه بی‏خبر باشد هنر اسلامی نیست و از نظر ایشان کاملاً مردود و ترویج آن حرام است.

 لذا ایشان استفاده از رسانه های هنری مانند رادیو، تلویزیون، تئاتر و سینما را در زمان طاغوت حرام می‏دانستند.

این ملاک اساسی در هر هنری است وگرنه اصل هنر مفهومی با ارزش و قابل تحسین است که همواره در اسلام مورد تایید و بهره برداری تبلیغی قرار گرفته است.

 در سرزمینی که شعر و سخنوری حرف اول را می زد قرآن با عالیترین بیان و با آوایی خوش ارائه گردید. معماری اسلامی، تذهیب و خوشنویسی قرآن و کتیبه‏های دینی بی‏تردید شاهدی بر این ادعاست. حتی تعزیه خوانی، مداحی و مرثیه خوانی نیز جلوه‏های زیبایی از موسیقی اسلامی و هنر بازیگری است. اینک با بیان برخی از جلوه های هنر به بیان اجمالی دیدگاه امام خمینی و برخی فقهأ شیعه می‏پردازیم:

ادامه دارد

مطالب 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۵
اعظم سادات سرآبادانی


امام خمینی

انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی برای تمام مسلمان‌های دنیا و بی‌تردید برای انقلابیون دنیا، یک الگو است.

امام بدون تکیه به هیچ قدرتی توانست انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی برساند و افکار همه‌ی مستکبران و کافران را زیر و رو کند. زندگی و مرگ امام یک انقلاب بود...

اسماعیل اوچ ما از دانشمندان ترکیه

...غم از دست دادن امام نه‌تنها برای مردم ایران، غمی جانسوز بود، بلکه برای همه‌ی مسلمانان جهان یک ضایعه‌ی بزرگ محسوب می‌شود... امام یکی از سربازان واقعی اسلام بود که با طاغوت، استعمار و استثمار مبارزه کرد و سرانجام پیروز شد...

زندگی ساده‌ی امام، بایستی سرمشق تمام مسلمین جهان باشد...

نیمان مایشان ـ معاون انجمن اسلامی چین

...امام خمینی متعلق به تمام بشریت است. اندیشه‌های امام خمینی تنها متعلق به مسلمانان نیست، بلکه جهان بشریت باید از تفکرات و دیدگاه‌های ایشان برای برپایی جوامعی برتر بهره گیرند.

نقش امام خمینی در وقوع انقلاب اسلامی در ایران نمایان شد، اما این انقلاب، تنها یک اثر از ایشان بود، اگر تفکرات امام خمینی بدون هیچ مانعی در سراسر جهان نشر یافته بود امروز حرکتی بنیان کن و پیگیر در میان تمامی پیروان ادیان در جهان آغاز شده بود.

امام خمینی از شخصیت‌های مظلوم جهان است. اگر ایشان مظلوم نبود، امروز آثار و تفکرات او به آسانی در اختیار میلیون‌ها چینی مشتاق قرار میگرفت. امروز مسلمانان چین شیفته‌ی شخصیت امام می‌باشند و به اندیشه‌های او عشق می‌ورزند... مسلمانان جهان رهایی خود از بسیاری موانع را در گرو اجرای تفکرات او می‌دانند...

اسماعیل زحمت (دونگ وان) متفکر و نویسنده‌ی چین

امام خمینی مثل دریای بیکران پرسکون و آرام بود. امام خمینی امریکا را از ایران اسلامی بیرون راند و ایران را از زیر یوغ استعمار بیرون کشید... امروز اثر این حرکت را ما در آفریقا می‌بینیم که چگونه یک پزشک مسیحی به یکی از علمای الازهر می‌گوید ما اسلامی را که در دست اعراب و ایران و شاهان اسیر است نمی‌خواهیم، ما اسلام خمینی را می‌خواهیم که درمقابل ظالم می‌ایستد و از مظلوم حمایت می‌کند.

مولانا سیدصادق علیشاه ـ از دانشمندان پاکستان

 

امام خمینی همانند انبیا فقط با حضور خود، دین، سیاست، انقلاب، خدا و مردم را و ارتباط ناگسستنی آنها با انسان متفکر را نشان داد و معنی قیام خویش و قیام انبیای الهی را یادآور شد، جهان‌بینی مذهبی را احیا کرد و نور ایمان را روشن ساخت.

ناگفته نماند که حتی در جهان مسیحیت شخصیت‌های ژرف‌اندیشی هستند که مفهوم واقعی پدیده‌ی خمینی و انقلاب اسلامی را درک می‌کنند، میتوتاکیس، کشیش ارتدوکس یونانی آیت‌الله کبیر را دست خدا بر روی زمین نامید. به عقیده لنسر استاد فلسفه از اتریش، خمینی فصل جدید نزدیک شدن انسان به خدا را باز کرد.

والنتین پروساکوف ـ از تاتارستان

... امام خمینی با برپایی حکومت اسلامی و ارائه‌ی تئوری ولایت فقیه که از ویژگی‌های ضد غربی و ضداستعماری بالایی نیز برخوردار بود، در برابر سه جریان عمده‌ی حاکم یعنی مادیگرایی غربی، نظام‌های لائیزم حاکم بر برخی کشورهای اسلامی مانند ایران دوران شاه و ترکیه که تحت نفوذ سیاسی و فرهنگی گسترده‌ی غرب نیز قرار داشتند و همچنین جریان افراطی والتقاطی وهابیت که موجب تشدید شکاف و اختلاف در میان جوامع اسلامی گردیده بود، قیام کرد و کوشید اسلام واقعی را وارد عرصه‌های زندگی کند.

دکتر عمران معاولیم ـ استاد فلسفه و ادبیات دانشگاه کاست سات ـ تایلند

... آیت‌الله خمینی ایران را به قدرتی مهم در خاورمیانه تبدیل کرد... امروز ایران به یک قدرت عظیم مبدل گردیده که با نیروی هیچ یک از پادشاهان تاریخ ایران قابل مقایسه نیست...

ژاپن تایمز

امام خمینی تمام مرزهای تقلیدی حاکم بر مؤسسات مذهبی را اعم از اسلامی و غیر اسلامی پشت سر گذاشتند و در حالی که قرآن به دست داشتند، بازگشت اسلام را به زندگی اعلام نمودند و بدان روح جدیدی بخشیدند، بنابراین مهم‌ترین اقدامی که به دست امام راحل انجام گرفت، تحقق مسئله‌ی مذهب به عنوان یک نظام سیاسی قادر به ایجاد حکومت و اداره‌ی جامعه می‌باشد و عدم اعتماد به غرب به عنوان پایه‌ی عدالت و آزادی.

کتر محمدسعید شهابی ـ سردبیر مجله‌ی عربی العالم

... زندگی امام خمینی برای ما الگوست و بایستی از مبارزات، فداکاری‌ها و صبر او در تحقق آرمان‌هایش درس بگیریم.

از دیدگاه امام خمینی سیاست از مذهب جدا نبود و مبارزه برای عقیده بدون هیچ ملاحظات دیگری مد نظر بود. خانه‌ی ساده، نداشتن دارایی زیاد، رهبری مدبرانه‌ی معظم‌له در پیروزی انقلاب اسلامی از ابعاد مهم شخصیتی امام خمینی است... امام خمینی بدون در دست داشتن هیچ سلاحی بر رژیم شاه که تحت حمایت ابرقدرت‌ها بود، پیروز شد.

رضا سیبوری ـ از اندونزی ـ متخصص در امور خاورمیانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۵۵
اعظم سادات سرآبادانی



سوادآموزی البرزسواد آموزی به توفیق فرمان امام خمینی (ره) از یک حرکت محدود فرهنگی، به نهضتی فراگیر تبدیل شد و از آن پس در شمار مقدس ترین آرمانهای انقلاب اسلامی در آمد.

به حتم، چنین آرمان مقدسی، شایستگی آن را دارد که در کنار مهم ترین اهداف و برنامه های معجزه قرن، یعنی انقلاب شکوهمند اسلامی بنشیند و سطری طلایی در کارنامه نهضت اسلامی در جهان معاصر باشد.

نیاز به توصیه و توجیه نیست؛ زیرا همگان می دانند که آموختن تنها دستاویز انسان در سراشیب نشناختن و ندانستن است. اما همتی بلند می خواهد و توفیقی مدام.

در دین و آیینی که تعلیم و تعلم، عبادت است، جستجوی دانش، فریضه و عالم ارجمندترین کس در میان مردم است، محرومیت از خواندن و نوشتن، بخشودنی نیست.

اولین کلمه و نخستین فرمان آخرین کتاب آسمانی، امر به خواندن است. چنین کتابی و چنان آیینی، مسلمانی را که نخواند و ننویسد، سرزنش می کند. 

آموزاندن، بهایی بود که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) برای آزادی اسیران جنگ بدر مقرر فرمود، و آموختن، هنری است که همه توانایی ها و هنری های دگر، از آن می جوشد و سر برمی آورد. راست است که از دانایی می خیزد و دانستن، توانستن می آفریند.

تشکیل نهضت مقدس سوادآموزی، اقتضای روح و مرام انقلاب اسلامی بود و اگر چنین نبود، جای هزار شگفتی و تاسف بود. به یمن فرمان امام خمینی (ره) پایه و اساس نهضتی گذارده شد که در هر گام، طاغوتی را شکست و در هر مرحله توفیقی به چنگ آورد. هر سرزمینی که به تصرف این قیام ستودنی، در می آید، بر بام آن پرچم فخر و برازندگی افراشته می شود و چراغ سعادت و بالندگی افروخته تر می گردد.

رهبران و کوشندگان این نهضت را سپاس می گوییم و توفیق بیشتر آنان را از خداوند خواستاریم. به جا و شایسته است که هدف ها و رسالت والای نهضت سوادآموزی مورد توجه و دقت قرار گیرد.

این هدف ها در پیام تاریخی امام امت که روز هفتم دی ماه سال 1358 به این مناسبت صادر فرمودند، بین شده است.

متن پیام امام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ن * وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ (قرآن کریم)

 ملت شریف ایران! شما می دانید که در رژیم گذشته آنچه که بر ملت مبارز ایران سایه افکنده بود، علاوه بر دیکتاتوری و ظلم، تبلیغات بی محتوی و هیچ را همه چیز جلوه دادن بود، ملتی که در همه ابعاد از حوایج اولیه محروم بود وانمود می شد که در اوج ترقی است. از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن، بلکه مهمتر از آنها است، آموزش برای همگان است.

مع الاسف کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخودار نیستند، چه رسد به آموزش عالی. مایه بسی خجلت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی می کند که طلب علم را فریضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما باید در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل کنیم و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته کننده برای مبارزه با بیسوادی بطور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم تا انشاء الله در آینده نزدیک، هر کس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بیسوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران با سواد برای یاد دادن بپاخیزید و وزارت آموزش و پرورش با تمام امکانات بپا خیزد و از قرطاس بازی و تشریفات اداری بپرهیزد و برادران و خواهران ایمانی برای رفع این نقیصه دردآور بسیج شوید و ریشه این نقص را از بن برکنید.

تعلیم و تعلم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستانها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در مساجد و تکایا، با سوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود یاد دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصی، اعضای با سواد  خانواده اعضای بیسواد را تعلیم کنند و بیسوادان از این امر سرپیچی نکنند.

من از ملت عزیز امید دارم که با همت والای خود، بدون فوت وقت، ایران را به صورت مدرسه ای درآورند و در هر شب و روز در اوقات بیکاری، یکی دو ساعت را صرف این عمل شریف نمایند.

بپا خیزید که خداوند متعال با شما است. از خداوند تعالی سعادت و سلامت و رفاه ملت شریف را خواستارم.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته   
روح ا… موسوی الخمینی         

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۲۱
اعظم سادات سرآبادانی
تصاویر شبکه‌های اجتماعی/


شبکه اجتماعی: جدیدترین تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی قرآنی و مذهبی را مشاهده می‌کنید.

تصویر کمتر دیده شده از شعبان عبدالعزیز صیاد در دوران جوانی

شعبان عبدالعزیز صیاد در دوران جوانی

تهیه کننده و کارگردان برنامه گلستان در کنار عباس سلیمی و محمد گلریز
برنامه گلستان

تصویر عبدالباسط عبدالصمد به مناسبت عزای ملک محمد خامس(پادشاه مغرب و دوست صمیمی عبدالباسط) ۱۹۶۰میلادی

عبدالباسط عبدالصمد در قصر ملکی به مناسبت عزای ملک محمد خامس
نسخه باکیفیت عکس مرحوم عبدالباسط عبدالصمد و احمد الرزیقی ملاقات با عبدالحمید لطفی در حضور احمد لوکهات (افریقای جنوبی سال ۱۹۸۱میلادی)
عبدالباسط عبدالصمد و احمدالرزیقی ملاقات با عبدالحمید لطفی در حضور احمد لوکهات

سلام نظامی احمد نعینع به عباس سلیمی حرم حضرت عبدالعظیم(ع) ۱۲بهمن ۱۳۷۸
سلام نظامی احمد نعینع به عباس سلیمی حرم حضرت عبدالعظیم(ع)

تلاوت محمد اللیثی مصلای شهر ری ۱۲ بهمن ۱۳۷۸
تلاوت محمد اللیثی مصلی شهر ری

اینستاگرام محمدرضا پورزرگری، قاری برجسته کشور
محمدرضا پورزرگری
اینستاگرام حامد ولیزاده، قاری ممتاز کشور
حامد ولیزاده
اینستاگرام حبیب صداقت، قاری ممتاز کشور
حبیب صداقت
محمدحسین فلاحتگر، قاری ممتاز کشور در اینستاگرام شخصی خود پس از انتشار تصویر گواهینامه پایان دوره آموزشی حفظ قرآن کریم نوشت؛ گواهینامه پایان دوره آموزشی حفظ قرآن کریم پس از طی مراحل و آزمون‌های مختلف کتبی و شفاهی با معدل ممتاز نود امروز بهم اعطا گردید حال آنکه چرا با دو سال تاخیر سازمان محترم اوقاف به این فکر افتاد که جویای حال ما بشود را خدا داند، خداوند توفیق خدمت به ساحت مقدس قرآن کریم را به نحو شایسته به ما عطا بفرماید
محمدحسین فلاحتگر

مجید یراقبافان، مجری برنامه‌های قرآنی در اینستاگرام شخصی خود تصویر کودکی خود در کنار امام راحل را منتشر کرد و نوشت؛ آقاى انصارى چندبار مى‌خواستن من رو بعد از دست‌بوسى، بفرستن پایین... مى‌دویدم یه گوشه قایم مى‌شدم... بعد دوباره مى‌اومدم یه بار دیگه دست امام رو مى‌بوسیدم... این قصه سه چهاربار تکرار شد... اصلا هم حواسم نبود که لباسم نسبت به بقیه‌ى بچه‌ها تابلو و بیشتر توى چشمم... دفعه‌ى آخر حضرت امام و بقیه (مثل مرحوم آقاى توسلى)‌، متوجه موضوع شدن... این بار با مهربونى مضاعف دوتا دست مبارکشون رو بر سرم کشیدن و یه لبخند پرمهرى زدن که هنوز بعد از سى و اندى سال، نقشش بر دلم زنده است... لبخند و دعاى خیرت براى همه مون مستدام ... بابا روح الله

مجید یراقبافان

تصویر وحید نظریان و قاسم مقدمی از قاریان ممتاز کشور در مسجد جامع ایلام
وحید نظریان

تصویر تلاوت سعید پرویزی، قاری ممتاز کشور در مصلای اهل تسنن شهر مرزی مراوه تپه از توابع استان گلستان
سعید پرویزی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۷ ، ۱۷:۱۴
اعظم سادات سرآبادانی

منصور حاجی

مبدأ انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی

امام خمینی از ابتدا پیروزی انقلاب اسلامی در صدد بودند با ارائه تعاریف ناب از ماهیت انقلاب اسلامی اذهان مردم را به این واقعبت متوجه سازند که انقلاب اسلامی علی رغم مشابهت ظاهری با دیگر انقلاب ها از خصائص دیگری برخوردار است. لذا می فرمایند : تردید نیست که این انقلاب اسلامی یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منان بر این ملت غارت زده عنایت شده است

امام خمینی

پرتال امام خمینی(س): انقلاب شناسی و موضوعات مرتبط با آن ، همواره مورد تجزیه و تحلیل اندیشمندان علم سیاست و جامعه شناسی بوده و تحلیلگران با ارائه مفاهیم متعدد و تبیین متغیرهای گوناگون در صدد تئوری پردازی برای انقلاب های جهان با هدف تجزیه و تحلیل انقلاب ها به لحاظ ماهیت و اهداف آنان بوده اند.

از دیدگاه گروهی از تحلیل گران همانند "سورکین" غرائز سرکوب شده افراد موجب گردیده تا مردم انقلاب نمایند و افزایش انتظارات مردم، دلیل اصلی انقلاب ها از سوی " آلکسی دو توکویل" بیان شده است و "کارل مارکس" تضادهای موجود در جامعه و مالک و کارگر را مبنای تمامی انقلاب ها دانسته است و این نظریات تا حدودی بر بسیاری از انقلاب ها بوجود آمده در تعدادی از کشورها بویژه اروپا قابل انطباق است اما نکته قابل توجه آن است که این گروه از تحلیل گران در ارائه تئوری های انقلاب ها یک وجه مشترک وجود داشته و آن نیز عدم اعتقاد به تأثیرگذاری دین بعنوان یک متغیر مستقل درتحولات سیاسی می باشد. بر اساس دیدگاه های غالب در تئوریهای مطرح شده 2 نگاه به دین وجود داشت. نگاه اول لیبرالیسم بوده که منادی جدایی دین از سیاست می باشد ،نگاه دوم در چارچوب عقاید مارکسیست ها ارائه و،دین بعنوان عامل ایستایی جامعه معرفی می گردید واز شرایط وقوع انقلاب ها در کشورها زدودن دین از جوامع بوده است . این نظریات تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در روابط بین الملل بعنوان اصول ثابت شده معرفی می گردید . با ظهور انقلاب اسلامی عملا تمامی این دیدگاه ها به چالش کشید شد. انقلاب اسلامی ایران آخرین و بزرگترین انقلاب مردمی قرن بیستم با شاخصه های اسلامی و آموزه های شیعی موفق گردید با بسیج توده های مردمی یک جنبش عظیم را بوجود آورد. و در مقابل، تحلیلگران غربی از با تلاش برای انطباق انقلاب اسلامی با تئوری های رایج خود سعی کردند تا این حقیقت بزرگ را تجزیه و تحلیل نمایند اما عدم همخوانی انقلاب اسلامی و خصائص اصلی آن با سایر انقلاب های جهان موجب گردید تا نظریه های جدیدی از سوی آنان مطرح شود و این سئوال که انقلاب اسلامی در ایران چگونه شکل گرفته ؟از مهمترین موضوعاتی است که اذهان تئوری پردازان عرصه علم سیاست را به خود مشغول ساخته است لذا ، نظریه هایی همچون فرضیه توطئه ،فرضیه مدرنیزاسیون،را اعلام نمودند. طرفداران نظریه مدرنیزاسیون اعتقاد دارند مدرنیزه کردن جامعه ایران موجب گردید تا نهادهای کهنه اجتماعی و مذهبی با نهادهای مدرن در تعارض قرار گرفته و سنت گرایان شدیدا که با روند مدرنیزه شدن به مخالفت می کردند موجب بروزانقلاب گردید.

پیدایش انقلاب اسلامی ایران بدلیل ماهیت منحصر بفرد خود در تقابل علمی و عملی با تئوریهای مصطلح جهان قرار گرفته است و اصالت این نظریه ها را به چالش فرا خوانده است و بنظر می رسد برای تبین دلایل شروع و استمرار انقلاب اسلامی می بایست زاویه دیگری مبنای تحلیل و تئوری این واقعه بزرگ قرار گیرد و تکیه صرف بر یک سری از علت ها و معلول های مادی بعنوان علت العلل انقلاب اسلامی ایران نمی تواند مبین خوبی برای معرفی آن باشد در اینجا با تأکید بر وجود راه های متعدد در شناخت انقلاب اسلامی ، یکی از بی بدیل ترین را ه های شناخت انقلاب اسلامی دیدگاه های حضرت امام خمینی (س) می باشد نظرات حضرت امام خمینی به 3 دلیل اساسی از برجستگی و اتقان نظر در این خصوص بر خوردار است . اول ارتباط غیر قابل انفکاک انقلاب اسلامی با شخصیت امام خمینی(س) است بگونه ای که رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته در تبیین این واقعیت می فرمایند: بی نام خمینی این انقلاب در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست. دوم نقش حضرت امام(س) در تمامی مراحل انقلاب اسلامی بعنوان رهبر بلامنازعه این انقلاب و سوم نگاه عمیق معرفتی و عرفانی ایشان به جهان هستی و پدیده انقلاب اسلامی ایران در این عالم.

 حضرت امام خمینی(س) از همان ابتدا پیروزی انقلاب اسلامی در صدد بودند با ارائه تعاریف ناب از ماهیت انقلاب اسلامی اذهان مردم را به این واقعبت متوجه سازند که انقلاب اسلامی علی رغم مشابهت ظاهری با دیگر انقلاب ها از خصائص دیگری برخوردار بوده ایشان در خصوص پیدایش انقلاب اسلامی ایران می فرمایند: تردید نیست‏ که‏ این‏ یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است.(1)

ایشان همچنین می فرمایند: این انقلاب اسلامی تحفه ای است که خدای تبارک و تعالی از عالم بالا برای ملت ما هدیه فرستاد.(2) همچنین ایشان با تاکید بر الهی بودن انقلاب اسلامی می فرمایند: مدعی این هستیم که یک نسیم روحانی از جانب خدای تبارک و تعالی به این کشور وزیده است یک بارقه الهی به این کشور تابیده است (3). حضرت امام خمینی( س) در چارچوب مبانی معرفتی خود بر خلاف تمامی نظریه های داده شده شکل گیری انقلاب اسلامی ایران را از دیگر انقلاب ها متمایز معرفی می نمایند و عواملی همچون سیاستگذاری رژیم سابق و ظلم و ستم ازآن تنها بعنوان عوامل فرعی در زمینه سازی انقلاب اسلامی یاد نموده و عامل اصلی را در این پدیده بزرگ را اراده حق تعالی می دانند.

 امام خمینی (س) در یک تحلیل جداگانه پیدایش انقلاب اسلامی را از دیگر انقلاب ها جدا می نمایند و بر همین اساس می فرمایند: انقلاب هایی که در دنیا واقع می شوند دو جور است یک انقلاب اسلامی است یک انقلاب غیر اسلامی است.(4) و همچنین می فرمایند: فرق است ما بین انقلاب اسلامی ایران با انقلاب های دنیا، انقلاب های دنیا بی استثناء برای ایمان نیست برای خدا نیست. انقلاب ایران برای خداست و از اول هم برای خدا بوده است. الله اکبر بوده است و تا آخر هم همین است .(5) بنا براین امام خمینی با تاکید بر معنویت و گرایش به خداوند و ایمان آن را عنصر اصلی و شکل دهنده به انقلاب اسلامی ایران معرفی می نمایند.

 حضرت امام(س) در مخالفت با نظریه های رایج در خصوص انقلاب های جهان، با رد علت العلل بودن مسائل اجتماعی و سیاسی در انقلاب اسلامی به صراحت می فرمایند : بنا بر این شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم‏ در کیفیت‏ مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام.(6) که این نیز در جایگاه تحلیلی خود نیز بسیار حائز اهمیت می باشد.

 یکی از موارد مهم در تحلیل انقلاب ها عامل وابستگی آنان به قدرتهای بزرگ و تأثیر بذیری از ایدئولوژی های دیگر مکاتب و حرکت در راستای منافع دیگر دولتها می باشد. حضرت امام خمینی در ابتداء از وابستگی تعریف جدیدی را ارائه داده و در ارتباط با انقلاب اسلامی آن را از دیدگاه الهی تعریف می کنند ایشان در ابن خصوص می فرمایند: انقلاب، اسلامی است. نظیر انقلاباتی که در طول تاریخ به دست انبیاء انجام می گرفت وابستگی در کار نبود،الا یک وابستگی و آن وابستگی به مبداء وحی و وابستگی به خدای تبارک و تعالی.(7) ایشان مهمترین دلیل عدم استقلال انقلاب ها را متکی بودن آنها به یک وضعیت خاص می دانند و بر این مساله اذعان داشته اند که تمامی انقلابهای به وقوع پیوسته وابستگی به یکی از قدرتهای بزرگ را داشته اند اما ایشان این وضعیت را در خصوص انقلاب اسلامی را نفی کرده و می فرمایند: چنانچه این انقلاب اسلامی یک انقلاب عادی نیست و متکی به هیچ یک از از دو قطب شرق و غرب نمی باشد و از این جهت ویژگی های خاص خود را داشته و دارد.(8)

 نتیجه

 براساس تئوریهای موجود در ارتباط با انقلابها می توان گفت که عمده این نظرات منطبق با جوامع غربی بوده و به سختی می توان آنها را با پدیده بزرگی همچون انقلاب اسلامی ایران مورد تطابق و یا ارزیابی قرار داد. آنچه مسلم است هیچ یک از عوامل یاد شده در تئوریهای انقلاب های جهان بصورت کامل در خصوص جامعه ایران مصداق نداشته و به همین دلیل بود که دستگاه ها ی جاسوسی بدلیل عدم احتمال وقوع انقلاب درایران از این کشور بعنوان جزیره ثبات و آرامش یاد می نمودند و برهمین اساس می توان نظریه حضرت امام خمینی (س) مبنی بر اینکه اراده الهی مبنای این پدیده بزرگ بوده حقیقتی غیر قابل بوده و بنظر می رسد که با توجه به شرایط زمان وقوع انقلاب و آثار آن بر معادلات جهانی شروع و ادامه آن جز امداد و برنامه الهی چیز دیگری نمی تواند باشد.(نگارش توسط منصور حاجی)


1 - صحیفه امام؛  ج21، ص 402

2- صحیفه امام؛ ج 6، ص 230

3- صحیفه امام؛ ج 16، ص 163

4- صحیفه امام؛ ج 8، ص 271

5- صحیفه امام؛ ج 16، ص 91

6- صحیفه امام؛  ج21، ص 402

7- صحیفه امام؛ ج 15، ص 146

8- صحیفه امام؛ ج 18، ص 462

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۱۲:۴۱
اعظم سادات سرآبادانی




مکتبی که امام برایش جهاد کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۲
اعظم سادات سرآبادانی