امام خمینی (ره) نماد ومنادی وحدت کلمه بود. مقام معظم رهبری

۱۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است




مکتبی که امام برایش جهاد کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۲
اعظم سادات سرآبادانی


امام خمینی و اصول سه گانه مبارزه با استکبار جهانی
  امروز دنیا در شعله های سرکش آتش جور و ستم قدرت های استکباری می سوزد و ملل محروم ـ که در عین فرورفتن در فقر و تنگنا و تحمل رنج و مرارت های ناشی از آن دارای منابع غنی ثروت می باشند ـ در معرض تاخت و تازهای مکرر و ویرانگر ستمگران و متعدیان جهانی قرار می گیرند و سرمایه های بزرگ اقتصادیشان به چپاول و غارت می رود.
واژه « استکبار » که در ادبیات سیاسی مسئولان حکومتی ایران اسلامی به طور مکرر به بهره برداری می رسد از تعالیم قرآن کریم مایه می گیرد و این کتاب بزرگ حاضر در همه عرصه های حیات اجتماعی و سیاسی واضع این واژه و تعبیر می باشد.
این واژه که مفهوم آن اظهار علو و برتری در زمین و بر دیگران بزرگی فروختن و خود را قاهر و مسلط دانستن است در آیات مختلف قرآنی و برای نمایاندن ماهیت قدرت های استکباری در هر عصر و زمان و معرفی خصال و صفات و روحیات و عملکردهایشان مطرح می گردد. یکی از ثمرات ارزشمند این حرکت و تلاش امام خمینی را امروز در تعیین روز 13 آبان به عنوان « روز مبارزه با استکبار جهانی » مشاهده می نمائیم . در چنین روزی حضرت امام خمینی به دلیل خروش علیه سیاست های سلطه جویانه آمریکای جهانخوار که در راس قدرت های استکباری و نقطه آغاز هر فعالیت مستکبرانه می باشد از ایران به ترکیه و پس از آن به نجف تبعید گردید. « فی صدورهم الا کبر » : « نیست در دلهاشان مگر تکبر و احساس بزرگی » (1 ) « فاستکبرتم » : « شما استکبار و گردن کشی کردید » (2 ) « کذبوا بایاتنا واستکبروا عنها » : « آیات ما را دروغ شمردند و از روی تکبر از آنها رخ برتافتند » (3 ) از جمله آیاتی است که به صراحت واژه « استکبار » را درباره جبهه کفر و شرک و نفاق به کار برده و این خصلت و صفت شیطانی و نفسانی را در همه اعصار و به تمام دشمنان و مخالفان دین مبین حق تعمیم داده است .
یکی از مشخصه های بارز اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی تلاش برای وارد کردن واژه ها و مفاهیم قرآنی و اسلامی در ادبیات سیاسی مسئولان و دولتمردان نظام اسلامی بود که واژه استکبار از جمله واژه هایی است که به طور عملی در این ادبیات وارد گردید.
یکی از ثمرات ارزشمند این حرکت و تلاش امام خمینی را امروز در تعیین روز 13 آبان به عنوان « روز مبارزه با استکبار جهانی » مشاهده می نمائیم . در چنین روزی حضرت امام خمینی به دلیل خروش علیه سیاست های سلطه جویانه آمریکای جهانخوار که در راس قدرت های استکباری و نقطه آغاز هر فعالیت مستکبرانه می باشد از ایران به ترکیه و پس از آن به نجف تبعید گردید.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در 13 آبان سال 1358 دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به تبعیت از سیاست های ضداستکباری مقتدا و رهبر خویش و به دلیل نقش اساسی و فراگیر آمریکا در ایجاد بلوا و اغتشاش در ایران و توطئه های مکرر به منظور فروپاشی نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی سفارتخانه آمریکا را که به لانه جاسوسی شیطان بزرگ علیه اسلام و انقلاب و کشور مستقل ایران تبدیل شده بود به اشغال خویش درآوردند. این حرکت به مبارزات ملت مسلمان ایران علیه استکبار جهانی شدت و حرارت بخشید و قدرت پوشالی و متزلزل آمریکائیان در ایران را فروریخت و به ملت های تحت ستم جهان برای مخالفت و مبارزه علیه شیطان بزرگ جرات و توان بخشید.
با توجه به تثبیت روز 13 آبان به عنوان روز مبارزه ملی با استکبار جهانی و خاستگاه اولیه و اصلی تفکر و حرکت توفنده تقابل و تعارض با قدرت های استکباری که اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی می باشد لازم است برخی از زوایا و ابعاد جلوه های این تفکر و دیدگاه های ژرف مورد توجه و تعمق قرار گیرد تا نسل امروز به معرفت و بینش سیاسی لازم در این موضوع مهم و حیاتی و پیوند خورده با استقلال و اقتدار ایران اسلامی نائل آید.
حضرت امام خمینی در تعیین استراتژی و خط مشی مبارزه با استکبار اولین اصلی که مورد توجه قرار می دهند این است که تا قدرت های سیطره جو و مستکبر جهان به اضمحلال و انقراض درنیایند محال است که صلح و آرامش و سلامت و سعادت در کره ارض حاکم گردد و محرومان و به بند کشیده شدگان به حقوق الهی خود نائل آیند و به وراثت زمین برسند :
« سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه طلبان بی فرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی رسند . » (4 )
این موضع اصولی حضرت امام خمینی برخاسته از متن تعالیم قرآنی است و آیه ذیل از جمله آیات صریح و روشنی است که وراثت و پیشوایی زمین را در اثر انقراض مستکبرین و غلبه و پیروزی مستضعفین امکان پذیر دانسته و بشارت آن را به انسان ها اعلام می نماید :
« ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین »
« و ما اینگونه اراده کرده ایم تا ملل صالح و به استضعاف درآمده را در زمین به پیشوایی و حاکمیت و وراثت برسانیم . » (5 )
تردیدی وجود ندارد که حاکمیت محرومان که با اضمحلال و انقراض مستکبران محقق می گردد تابع تحول و تحرک توده های مردم و مبارزه عینی و عملی با قدرت های استعماری جهان می باشد و این سنت و قانون بزرگ الهی است که تا ملت ها به ایجاد تغییر و تحول در خود و حرکت و تلاش و مبارزه برای حاکمیت و وراثت در زمین اهتمام نورزند خداوند متعال تحول واعطای پیشوایی و رهبری و حکومت به آنان را اراده نخواهد کرد :
« ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم »
« خداوند اراده تغییر و تحول و تحرک در ملتی را نمی کند مگر آن که ملت ها خود به تحول در جان و نفوس خود برخیزند » (6 )
در واقع سنت و قانون حاکمیت و وراثت مستضعفین در کره ارض تابع تحقق سنت و قانون دیگر الهی است که مبتنی بر خواست و اراده و حرکت و تلاش اولیه ملل برای ایجاد تغییر و تحول درونی در خود است که دارای آثار ارزشمند برونی تقابل و تعارض با مستکبرین می باشد. چنان که در قرآن کریم درباره سرنوشت گروهی از مستضعفین که به تحرک و تقابل علیه حاکمیت مستکبرین نپرداخته و در محیط کفر و شرک و ظلم و جور ماندند و تسلیم شدند چنین آمده است :
« کسانی را که فرشتگان مرگ قبض روح می کنند در حالی که به نفس خویش ستمکار بوده اند از اینان می پرسند : در چه وضعی به سر بردید و دوران عمر را چگونه گذراندید آنان پاسخ می دهند : ما در محیط زندگی خویش مستضعف بودیم و از خود اراده و اختیاری نداشتیم . فرشتگان می گویند : مگر زمین خدا وسیع و گسترده نبود تا در آن مهاجرت کنید و خویشتن را از منطقه شرک و کفر خارج سازید » (7 )
حضرت امام خمینی به منظور تعیین یکی دیگر از اصول و خط مشی های اساسی برای مبارزه با استکبار جهانی اعلام می نماید :
« ما اگر چنانچه قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد . » (8 )

بیشتر بخوانید: تعبیر معمار کبیر انقلاب از استکبار و استضعاف


این تفکر امام خمینی درباره تلاش و مبارزه برای محو و نابودی قدرت های استکباری جهان نیز از اصول و مبانی قرآنی و تعالیم مربوط به تقابل با جبهه کفر و شرک و نفاق در هر عصر و زمان سرچشمه می گیرد. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم جبهه توحید را مخاطب قرار می دهد و این گونه به خیزش و جهاد قهرآمیز با مستکبران زمین فرامی خواند :
« فقاتلوا ائمه الکفر »
« با پیشوایان و رهبران کفر جهانی مقاتله و مبارزه کنید . » (9 )
همان طور که مشاهده می کنیم قرآن کریم لبه تیز جهاد و مبارزه جبهه توحید را متوجه پیشوایان و رهبران کفر و استکبار می کند و در تقابل و تعارض با این جبهه منحط و متعدی به « ریشه » نظر دارد و « اصل » نه به « شاخه » و « فرع » . طبیعی است مبارزه با فروع هرگز به نتیجه و ثمر نمی نشیند و راه به جایی نمی برد و حالت « انقلاب » که امری اصولی و همراه با تحولات بنیادین است به خود نمی گیرد و در « رفرم » که حرکتی سطحی و قشری و ظاهری می باشد و موردنظر « لیبرال ها » از نوع وطنی و غیروطنی است و هیچ نتیجه و حاصلی به بار نمی آورد و به تداوم سلطه استکبار می انجامد باقی می ماند.
حضرت امام خمینی براساس این اصل و تعلیم صریح قرآنی از ابتدای نهضت مقدس خویش به مبارزه با ریشه و نه فرع معتقد بود و به همین تفکر و روش عمل نمود و با تاییدات الهی به پیروزی رسید.
سومین اصل برای مبارزه با استکبار جهانی در نگاه ژرف و دقیق حضرت امام خمینی « تداوم مبارزه » است .
این پیشوای بزرگ الهی مبارزه با کفر و شرک و نفاق را که جبهه متحد نظام استکباری دنیا را به وجود می آورند فصلی و مقطعی و محدود و محصور به عصر و زمان خاصی نمی دانست که در این صورت هیچ تضمین و پشتوانه ای برای تامین صلح جهانی و گسترش آرامش و امنیت و آزادی و عدالت و همزیستی مسالمت آمیز بین ملل دنیا وجود نخواهد داشت و جهان هر لحظه آبستن حوادثی خواهد بود که توسط سران نظام های سیاسی و حکومتی استکبار و مطابق با خواست و اراده و صلاحدید و مطامع و منافع ضدانسانی آنها به وقوع خواهد پیوست .
حضرت امام خمینی در تعیین این خط مشی اساسی و زیربنایی با قاطعیت و صراحت و صلابت اعلام می نمود : « تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم . » (10 )
این خط مشی اساسی در اندیشه سیاسی امام خمینی نیز همچون دو اصل و خط مشی قبلی از تعالیم سیاسی قرآن کریم مایه می گیرد. خداوند متعال می فرماید :
« قاتلوهم حتی لاتکون فتنه »
« با کفر و شرک و نفاق مقاتله و مبارزه کنید تا فتنه از روی کره زمین برطرف و مرتفع گردد . » (11 )
این آیه شریفه خواهان تداوم جهاد و مبارزه تا رفع کامل فتنه مستکبران در زمین می باشد.
به این ترتیب حضرت امام خمینی سه اصل و خط مشی محوری و بنیادین برای مبارزه با استکبار جهانی را تبیین و تعیین می نماید و نه تنها ملت مسلمان ایران و سرزمین های مسلمان نشین در گستره جهان اسلام که همه ملل محروم در سراسر گیتی را به این جهاد و مبارزه مقدس و الهی فرامی خواند تا به این وسیله راه برای جلوگیری از بسط سیطره دنیای استکبار هموار گردد و ملت ها از تهاجم و تعدی و ظلم و قتل و غارت های مکرر این درندگان انسان نما مصون و محفوظ بمانند.
فراموش نکنیم که در اندیشه سیاسی امام خمینی و نیز براساس واقعیت های غیرقابل اغماض و انکاری که امروز در جهان شاهد هستیم آمریکای جنایتکار در راس هرم استکبار جهانی و در نقش رهبری و ساماندهی تمام تحرکات ضدانسانی علیه ملل دنیا به ویژه جهان اسلام قرار دارد و به همین دلیل است که امام خمینی به صراحت تمام آمریکا را « شیطان بزرگ » نامیدند و اعلام نمودند : « آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است . » (12 ) و از ملت ایران و ملل مسلمان و محروم جهان چنین خواستند : « هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید . » (13 ) و همه مبارزان جبهه توحید در سرتاسر جهان را این گونه بشارت دادند : « اگر دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید . » (14 )

پی نوشت :

1 ـ قرآن کریم سوره غافر (30 ) آیه 56
2 ـ سوره جاثیه (45 ) آیه 31
3 ـ سوره اعراف (7 ) آیه 40
4 ـ امام خمینی کلمات قصار موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی فصل پنجم سیاست خارجی ص 151
5 ـ سوره قصص (28 ) آیه 5
6 ـ سوره رعد (13 ) آیه 11
7 ـ سوره نسا (4 ) آیه 97
8 ـ امام خمینی کلمات قصار فصل پنجم سیاست خارجی ص 151
9 ـ سوره توبه (9 ) آیه 12
10 ـ امام خمینی کلمات قصار فصل ششم جنگ و دفاع ص 161
11 ـ سوره انفال (8 ) آیه 39
12 ـ امام خمینی کلمات قصار فصل پنجم سیاست خارجی ص 153
13 ـ همان منبع ص 155
14 ـ همان منبع ص 157
یکی از مشخصه های بارز اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی تلاش برای وارد کردن واژه ها و مفاهیم قرآنی و اسلامی در ادبیات سیاسی مسئولان و دولتمردان نظام اسلامی بود. واژه « استکبار » از جمله واژه هایی است که به طور عملی در این ادبیات وارد گردید
سنت و قانون حاکمیت و وراثت مستضعفین در کره ارض تابع تحقق سنت و قانون دیگر الهی است که مبتنی بر خواست و اراده و حرکت و تلاش اولیه ملل برای ایجاد تغییر و تحول درونی در خود است که دارای آثار ارزشمند برونی تقابل و تعارض با مستکبرین می باشد
قرآن کریم لبه تیز جهاد و مبارزه جبهه توحید را متوجه پیشوایان و رهبران کفر و استکبار می کند و در معارضه با این جبهه منحط و متعدی به « ریشه » نظر دارد و « اصل » نه به « شاخه » و « فرع » . طبیعی است مبارزه با فروع هرگز به ثمر نمی نشیند و راه به جایی نمی برد و حالت « انقلاب » که امری اصو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۱
اعظم سادات سرآبادانی



 
 زهرا اشراقی نوه دختری امام است  که مصاحبه ها و سخنان نستا متفاوت او بازتاب های وسیعی داشته و دارد. مصاحبه زیر یکی از همان مصاحبه ها است که ناگفته های زیادی در خود دارد. این گفتگو به نقل از وی‍ژه نامه راوی محبت کاری از معاونت فرهنگی ستاد بزرگداشت امام خمینی (ره) در اینجا باز انتشار می شود:

اشاره: همیشه منتظر فرصتی بودم تا سوالاتم را درباره امام خمینی، کسی که هرگز او را ندیده‌ام و در دوران بعد از او بزرگ شدم، بدون سانسور از یکی از نزدیکان ایشان بپرسم و پاسخم را دریافت کنم. بی‌شک، «زهرا اشراقی» نوه دختری امام، مناسب‌ترین گزینه برای این پرسش و پاسخ بود، زیرا او کسی است که در میان سایر افراد خانواده امام به عنوان فردی مستقل، بیشترین حضور اجتماعی را دارد و با زنان و جوانان دارای روابطی نزدیک و صمیمانه است و از طرفی همیشه هم صریح سخن می‌گوید. همچنین به دلیل اینکه همسر «سید محمد رضا خاتمی» است، بعد سیاسی شخصیت او خیلی پر‌رنگ است. به همین دلایل به دیدن او در منزلش رفتیم و در حالی که «علی» تنها پسر آنها هم در جمع ما بود و با دقت به سوالات ما و خاطرات مادر گوش می‌کرد، مصاحبه را آغاز کردیم؛ هر چند که این نوه پر جنب و جوش امام، حرف‌هایی برای گفتن دارد که بسیاری از آنها را نمی‌توان در این مجال منتشر کرد.

شما در سن جوانی، به عنوان عضو خانواده فردی که مرجع تقلید و سپس رهبر یک نظام سیاسی شناخته می‌شد، چه تفاوتی با سایر همسالان خود داشتید؟

آن موقع من تفاوتی را حس نمی‌کردم. البته این مسأله بستگی به منش خود فرد دارد؛ مثلا من به خاطر اینکه آرام نبودم و فردی اجتماعی بودم، بگیر و ببند و محافظین را نمی‌پسندیدم و دوست نداشتم که محافظ داشته باشم.

مگر محافظ داشتید؟

بله، اوایل انقلاب به این خاطر که ترور زیاد بود و همان زمان نقشه‌هایی را برای امام آوردند که قصد ترور یا ربودن نوه‌ها وجود دارد، لذا ایشان ما را در یک جمع خانوادگی احضار کردند و اطلاع دادند که چنین قصدی وجود دارد و گفتند، ولی حدس من این است که شما را ترور نکنند، بلکه برای اذیت کردن بدزدند و به شوخی هم می‌گفتند که سعی کنید شما را ترور کنند، نه اینکه بربایند! به همین خاطر علاوه بر راننده، دو نفر محافظ مرد خیلی تنومند و خبره در اختیار ما قرار داده شده بود. بعضی‌ها ممکن بود این موضوع را بپذیرند، اما برای من این‌گونه نبود. زیرا از 13 سالگی رانندگی یاد گرفته بودم و در حالی که کسی ذهنش به این کارها نمی‌رسید، به محض رسیدن به 18 سالگی هم گواهینامه گرفتم و در قم شاید از اولین زنانی بودم که این مدرک را کسب کردم که حتی افسر پلیس هم در ابتدا نمی‌خواست این کار را انجام دهد. با توجه به این روحیات، خیلی سخت بود که بپذیرم برای رفتن به دانشگاه یا گردش و تفریح باید با محافظ بروم. در دانشگاه به‌خاطر اینکه محافظین زمان کلا‌س‌ها را می‌دانستند، می‌آمدند، ولی خیلی جا‌ها هم فرار می‌کردم.

از این جهت شیوه زندگی‌ام را طوری انتخاب نکردم که در مقابل هم سن و سال‌ها تافته جدا بافته باشم و دوست نداشتم که به خاطر نوه امام بودن، احترام زیادی بگذارند و اصلا از چنین جاهایی فرار می‌کردم و می‌خواستم مثل بقیه باشم و لذا مانند دخترعمه‌ها، دخترعموها و... زندگی می‌کردم. اما به هر حال به خاطر این نسبت، یک سری امتیازات داشتیم، زیرا نوه امام بودن حالتی معنوی دارد و امری مادی نیست که یک شبه از آدم گرفته شود و لذا آدم گاهی از این مساله احساس غرور می‌کند، اما از سوی دیگر موانع هم زیاد بود، یعنی من به خاطر موقعیتم نمی‌توانستم در دانشگاه رشته مورد علاقه‌ام را انتخاب کنم.

مگر به چه رشته‌ای علاقه داشتید؟
من رشته «هنر» را دوست داشتم، اما «فلسفه» خواندم. هر چند به آن هم علاقه داشتم، زیرا فلسفه و هنر را به هم مرتبط می‌دانستم.

ولی با افکاری که از امام شنیده‌ایم، ایشان با هنر کاملا موافق بوده‌اند...

جو آن زمان خیلی تفاوت می‌کرد، زیرا رشته هنر را برای «نوه امام» نمی‌پذیرفت. من حتی وقتی دیدم که نمی‌توان در دانشگاه در زمینه هنر تحصیل کنم، در کلاس نقاشی و طراحی ثبت نام کردم، اما موانع خانوادگی اجازه نمی‌داد، بدین معنا که اگر من هم به آن کلاس می‌رفتم، افراد حاضر در آنجا مرا پس می‌زدند و محیط سنگینی ایجاد می‌شد.

بنابراین، اگر نوه امام بودن محاسنی داشت، محدودیت‌هایی هم داشت. زیرا چیزهایی را که در زندگی می‌خواستم، به خاطر این نسبت خانوادگی نتوانستم به دست بیاوردم ، ولی ناراحت این موضوع هم نیستم.

همه جا به عنوان نوه امام حضور پیدا می‌کردید؟

اصلاً! در ابتدای پیروزی انقلاب به خاطر شهرت پدرم همه جا با اسم مستعار حضور می‌یافتم، ولی یک‌بار در کلاس کنکور به خاطر اینکه باید با اسم حقیقی حضور پیدا کردم، یکی از معلمان بعد از کلاس من را خواست و گفت که بچه‌ها می‌گویند تو با آقای اشراقی نسبتی داری، من هم پاسخ دادم که شباهت اسمی است و او دوباره گفت شاگردان می‌گویند که تو نوه امام هستی، ولی من باورم نشد؛ زیرا با خودم گفتم که یعنی نوه امام به صورت عادی سر کلاس کنکور می‌آید؟ آنها کلاس‌های خصوصی دارند و آدم فکر می‌کند که نوه امام باید دو تا شاخ داشته باشد! وقتی دیدم که خیلی بحث را آب و تاب می‌دهد. من هم گفتم که اتفاقا نوه‌های امام را می‌شناسم و آنگونه که شما فکر می‌کنید، نیستند. اما از اینکه چنین ترسیمی از نوه امام بشود، فراری بودم. حتی گاهی اوقات خود جمع هم مرا نمی‌پذیرفت و حتی هنوز هم اینطور است. مثلا در کمپین زنان که می‌رفتم، چنین احاسی داشتم، در جمع‌های خیلی مذهبی هم باز اینگونه است و تکلیف خودم را نمی‌دانم!

ولی، خواسته یا ناخواسته در بین دیگران احساس خاصی نسبت به افرادی چون شما وجود دارد!

این حس وجود دارد، ولی به‌طور مثال من اوایل دورانی که با جوانان اصلاح‌طلب کار می‌کردم، آنها احساس می‌کردند که با نوه امام رو به رو هستند، اما الان دیگر من را به عنوان «زهرا اشراقی» می‌شناسند. بستگی به خود فرد دارد، در گذشته هم من و بسیاری از نوه‌های دیگر امام از اینکه با محافظ به جایی برویم گریزان بودیم، ولی می‌دانیم که برخی افراد در رده ما دارای محافظ هستند. شاید این شیوه را از «خانم» به ارث برده باشیم. خانم امام هیچ‌گاه تلفن غیرمستقیم نداشت و همیشه یا ما و یا پرستار گوشی را برمی‌داشتیم و البته زمانی هم که سلامت بیشتری داشتند، خودشان این کار می‌کردند. یعنی ممکن است ارثیه خانوادگی باشد که نخواهیم در گیر و دار این مسایل باشیم و برایمان خیلی هم ارزش ندارد. همسرم (دکتر رضا خاتمی) هم در دوران مجلس هیچ‌گاه محافظ نداشت و همین منزلی که الان در آن هستیم هم سال‌هاست که در آن هستیم.

ولی آن حسی را که شما می‌گویید قبول دارم، یعنی بعضی کسانی که در روزهای اول با من برخورد می‌کنند، ممکن است عقب‌نشینی کنند و دوستان صمیمی خودم نیز می‌گویند که در اوایل روابط این‌گونه بودیم و فکر می‌کردیم که در مقابل نوه امام باید مراقب لباس پوشیدن و حرف زدن خودمان باشیم. ولی آنها بعد از یک هفته دیدگاه‌هایشان عوض می‌شد و اگر هم دوستی‌ها باقی ماند، فکر می‌کنم به خاطر خودم باشد، نه اینکه نوه امام هستم.

تا به حال پیش آمده بود که امام در جمع‌های خانوادگی به نوه‌ها توصیه کنند که با توجه به شأن خانواده، مراقب کارها و سخنان خود باشید؟

امام در زندگی اصلا اهل امر و نهی نبودند و خیلی کم چنین مواردی پیش می‌آمد. ممکن است که درباره مواردی چون رنگ لباس حرفی بزنند. من یک روز با لباس کاملا سیاه از دانشگاه به منزل آمدم و کفشم نیز کهنه بود، زیرا در آن هنگام اگر کفش کتانی یا شلوار جین می‌پوشیدم مورد اعتراض مسئولین دانشگاه قرار می‌گرفتم...

با وجود شناخت شما اعتراض می‌کردند؟

بله، می‌شناختند. این هم به برمی‌گردد که من رفتاری داشته‌ام که به آنها اجازه اعتراض می‌دادم.

به هر حال، وقتی امام مرا دیدند، گفتند مگر عزاداری؟ چرا سیاه پوشیده‌ای؟ من هم پاسخ دادم که عزادار نیستم، «دانشگاه شما» اجازه نمی‌دهد که غیر از این بپوشم. به کفشم هم نگاهی انداختند و گفتند که چرا کفشت این‌طوری است؟ باز همان پاسخ قبلی را دادم. سپس کفشم را از پایم در آوردند و روی دست گرفتند و گفتند، می‌روی می‌گویی خمینی گفته از فردا نباید این کفش را بپوشم؛ این کار تو ریاکاری است و تو می‌خواهی بگویی که من نمی‌توانم کفش بخرم، در صورتی که می‌توانی یک کفش سالم و خوب بخری. من پاسخ دادم که اگر این کار را بکنم، در ادامه تحصیل با مشکل مواجه می‌شوم، باز هم گفتند که می‌گویی خمینی گفته است. اما متأسفانه معیارهایی که آقا داشتند، با معیارهایی که در جامعه پیاده می‌شد، زمین تا آسمان فرق می‌کرد.

در سر کلاس هم علی‌رغم درخواست سپاه، اجازه نمی‌دادم که وارد شوند و از چند کوچه قبل از دانشگاه خودم به تنهایی می‌آمدم. واقعا دوران سختی بود.

تا چه زمانی این روند ادامه یافت؟

تا زمان فوت امام. الان هم هست، اما خودم قبول نکرده‌ام. ولی در همان زمان هم خودم بعضی اوقات رانندگی می‌کردم.

شما از روشن‌بینی امام در زمینه حجاب گفتید، اما سوالی که وجود دارد اینکه چرا علی‌رغم وجود آن افکار، سیاست‌های دیگری اجرا می‌شد؟

زیرا امام در دهه 60 زندگی می‌کرد و آن زمان، همه شیوه مربوط به آن دوره را می‌پسندیدند.

سخت گیری؟

نه، اصلا شیوه زندگی فرق می‌کرد. روش‌های آن موقع را هم نمی‌توان الان در دهه 80 پیاده کرد. امام همان‌گونه که از دهه 50 تا 60، 180 درجه تغییر کرد، قطعا اگر تا دهه 80 هم بود، تغییر خیلی زیادی می‌کرد. در زمان امام من نوه‌ها سن کمی داشتیم و بزرگ هر خانواده‌‌ای هم به نظر من از اعضای آن خیلی می‌تواند تأثیر بپذیرد. بنابراین اگر امام از روحانیون دیگر کمی روشنفکرتر بودند، به خاطر تأثیر خانواده بوده است. ولی اگر الان بودند، من هم می‌توانستم اثرات زیادی بگذارم. زیرا در آن زمان هم من حدود بیست سال داشتم و با آن سن و سال مگر چقدر می‌توانستم روی امام تأثیر بگذارم و اصلا تا چه اندازه از مشکلات زنان و... درک داشتم؟ از سوی دیگر با توجه اینکه آن زمان مسأله جنگ و منافع ملی مطرح بود، موضوعی چون اجباری بودن حجاب و... تحت‌الشعاع قرار می‌گرفت. هنوز هم بعضی‌ها در مورد اینکه حجاب چگونه باید باشد و نظر امام در این باره چه بود، حرف می‌زنند و حتی آقایان در مقابل من که سال‌ها با امام بودم و عقاید ایشان را به خاطر دارم، صف‌گیری می‌کنند. منظورم این است که خود امام هم در مقابل برخی متحجرین قرار می‌گرفت، زیرا نظراتشان درباره موسیقی و صدای زن، چه در موسیقی و چه در قرائت قرآن، کاملا جدید بود، ولی جو دینداران و حوزه‌های علمیه آنها را نمی‌پذیرفت. حتی تفسیر سوره حمد ایشان که اوایل انقلاب آغاز کردند و تلویزیون هم پخش می‌کرد، ناقص ماند و حس می‌کردند که نباید تفرقه ایجاد شود. در مورد اجباری بودن حجاب هم ما قانونی نداریم، بلکه دستورالعملی اداری است. زیرا حجاب امری سلیقه‌ای است.

ولی امام در سال 58 دستور داده بودند که در ادارات همه باید حجاب داشته باشند، در غیر این صورت باید اخراج شوند.

آن یک دستور بود، ولی تبدیل به قانون نشد و تعریفی از حجاب نداریم. به همین دلیل هم در هر اداره یک چیزی به عنوان حجاب مشخص می‌شود، در یک وزارتخانه چادر و در جایی دیگر، غیر از آن. فقط در قانون قضایی چیزی هست که آن هم دقیقاً در مورد حجاب نیست، به همین دلیل هم هر رییس‌جمهوری که عوض می‌شود از حجاب تعریف خاصی دارد، یکی می‌گوید چکمه گناه دارد، دیگری هم می‌گوید اگر زنان با کت و دامن هم به خیابان بیایند ایرادی ندارد. در زمان امام هم فقط مسأله جنگ و حفظ ایران مطرح بود. لذا بسیاری از مسایل مهم از جمله زنان، به حاشیه رفتند.

یعنی شما معتقدید امام نسبت به زمان خودشان جلوتر بودند و اگر اکنون در قید حیات بودند، از آن زمان هم جلو تر بودند؟

قطعا!

شما از تأثیرپذیری خودتان روی امام گفتید. آیا جوانان بر روی امام تأثیر می‌گذاشتند؟ می‌توانید مثالی بیاورید؟

بله، وقتی کسی در قلب جوانان است، به این خاطر این است که آنها را باور کرده، جوان را می‌پسندند و خودش را مانند جوان نشان داده است؛ یعنی امام خودش و افکارش را به سطح جوانان آورد. مثلا ایشان اصرار داشتند که وقتی در مجامع عمومی شرکت می‌کنیم، به ایشان گزارش دهیم و این گزارش را از افراد مختلف می‌گرفتند. زیرا خانواده امام جمع اضداد بود. بنی‌صدری، طرفدار حزب جمهوری اسلامی، لیبرال و... همه بودند، ولی همزیستی مسالمت‌آمیزی هم داشتند. طبعاً از من هم به خاطر اینکه سیاسی بودم، خیلی سوال می‌کردند و حتی خیلی مراکز عمومی و راهپیمایی‌ها را به خاطر گزارش دادن به امام می‌رفتم. مثلا در نماز جمعه‌ای که صدام اعلام بمب‌گذاری کرده بود، مخفی از مادرم شرکت کردم، زیرا احساس می‌کردم که خبرنگارم و باید به آقا گزارش دهم. من به ایشان گفتم که بسیاری از همین خانم‌هایی را که کمیته به عنوان مفسد و... دستگیر می‌کند، با یک روسری کوچک بر سر دیدم که آمده بودند و وقتی دلیل حضورشان را پرسیدم گفتند که به خاطر تهدید صدام نمی‌خواهیم نماز جمعه خالی شود. حتی وقتی پرسیدم که مگر شما به این مسایل اعتقاد دارید؟ گفتند که ما استثنائاً امروز را آمده‌ایم تا وحدت حفظ شود.

این مسأله روی آقا خیلی تأثیر گذاشت و فکر می‌کنم در یک سخنرانی به این مسأله اشاره کردند. یک‌بار هم که راهپیمایی 22 بهمن رفته بودم، درباره تعداد روحانیونی که حضور داشتند، پرسیدند و من گفتم که روحانیون حضور چندانی نداشتند و به کنایه گفتم که ما انقلاب کردیم تا روحانیون در صدر بنشینند! یعنی آن‌قدر با ایشان صمیمی بودیم، من این جرأت را می‌یافتم تا از روحانیون انتقاد کنم. وقتی هم که از من خواستند تعداد دقیق آنها را بگویم، من گفتم که شاید 4، 5 نفر دیدم، ولی در جایگاه تعداد زیادی روحانی حضور یافته بودند. پس از آن بود که درباره روحانیت بیانیه تندی منتشر کردند. یعنی نمی‌گفتند که یک بچه این حرف‌ها را زده است، بلکه حرف مرا می‌پذیرفتند و گوش می‌دادند. قضیه دیوار کشیدن در دانشگاه را هم که همه می‌دانیم و ایشان سریعاً دستور برداشتن آن را دادند.

کانال خانوادگی خیلی مهم است. یعنی اگر می‌دیدیم که میوه گران شده است، سریعاً اطلاع می‌دادیم و نمی‌گفتیم که مردم از همه چیز لذت می‌برند و لذا امام که در فضای عمومی حضور داشتند، علاوه بر شخصیت‌های سیاسی باید از طریق ما از مسایل مطلع می‌شدند. ولی اگر همه خانواده هم‌نظر بودند، نمی‌فهمیدند که در جامعه چه خبر است. به همین خاطر، من همیشه گفته‌ام که در سطوح بالای مملکتی خانواده خیلی مهم است و آنها می‌توانند افکار فرد را 180 درجه تغییر دهند.

آیا الان از نظر این مسأله وضع مناسبی وجود دارد؟

شاید تنها خانواده‌ای که جمع اضداد بودند، خانواده امام بود. ولی خانواده‌های دیگر سبک فکری مشترک دارند و الان خیلی خوشبین نیستم.

شما گفتید که خانواده امام در شکل‌گیری شخصیت ایشان خیلی تأثیرگذار بودند. مگر این خانواده چه ویژگی‌هایی داشت؟

خانم خیلی نقش داشتند. زیرا ایشان از یک خانواده روشنفکر اشرافی بودند، بنابراین تأثیر خودشان را روی فرزندان داشتند و دامادهایشان هم روشنفکر بودند و حتی پدر خود من از این نظر از من جلو‌تر بود. بسیاری از کتاب‌های شریعتی را پدر برای من می‌خرید و حتی کتاب‌های سازمان مجاهدین و یا مارکسیستی را به راحتی در منزل می‌خواندم. پدرم حتی یک‌بار هم به من ایراد نگرفت که چرا کتب چپ مارکسیستی می‌خوانی و یادم است که یکی از کتب گورکی را به امام هم هدیه دادم و گویا پدرم هم به ایشان گفت که در این زمینه‌ها کمی با زهرا صحبت کنید. اصلا پدرم بود که مرا با شریعتی آشنا کرد و اگر کمی دیندار باشم، به خاطر شریعتی است.

وقتی کتاب‌های مارکسیستی می‌خواندید، امام در این زمینه با شما صحبتی کردند؟

به هیچ وجه، زیرا دین اجباری نیست و خودمان باید بپذیریم و موروثی نیست. بنا براین هر چیزی که اجباری شد، جوانان از آن می‌گریزند و نهایتاً نفرت‌آور می‌شود. لذا در دین هیچ یک از افراد خانواده اجبار وجود نداشت. اما مختصر توصیه‌هایی بود، مثلاً یک‌بار وقتی یاسر (پسر حاج احمد آقا) هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، امام به او گفتند که نماز بخوان، او پاسخ داد که الان می‌خواهم فیلم ببینم، اما دوباره گفتند که پس جلوی تلویزیون بخوان. سپس یاسر گفت حوصله وضو گرفتن هم ندارم، نهایتاً امام گفت پس بدون وضو بخوان. یعنی می‌گفتند که فقط باید انس داشته باشی.

آیا در خانواده امام کسی هم بود که جذب تفکرات چپ آن زمان شود؟

خیر.

آیا از روی علاقه کتب مارکسیستی می‌خواندید یا از سر کنجکاوی؟

از روی کنجکاوی. زیرا مارکسیست‌ها گروه عظیمی در آن زمان بودند. الان هم همه جوانان باید این‌گونه باشند و نباید فقط از پدرانشان مسایل را بشنود، بلکه خودشان باید بپذیرند.

گویا امام در مدتی که جماران بودند، از منزل خارج نشدند؛ از این مسأله هیچ‌گاه خسته نشدند؟

تا جایی که یادم است یک‌بار قرار بود به مشهد بروند، اما وقتی فهمیدند قرار است هواپیمای خصوصی و تشریفات خاصی قائل شوند، قبول نکردند و گفتند که باید همه چیز ساده باشد، ولی سیستم حفاظت قبول نکرد. بعد از مدتی هم بنا شد که به حرم شاه عبدالعظیم بروند و از دایی احمد هم گزارش تدابیر حفاظتی را می‌گرفتند و آقا به گونه‌ای برخورد می‌کرد که کسی جرات نکند گزارش دروغ بدهد. وقتی هم که ایشان ماشین ضد گلوله و پرده‌دار را نپذیرفتند و گفتند که همه مردم باید مرا ببینند، ایشان هم تصمیم گرفت که نرود. آقا وقتی قم بودند، ایشان هر از گاهی به منزل ما می‌آمدند و حتی ما هم سوار ماشینشان می‌شدیم. یک‌بار ایشان به آمیرزا علی راننده‌شان گفتند که به چهارمردان قم برود و وقتی رفتند هم جمعیت زیادی دورشان جمع شد و مشکلی هم پیش نیامد، لذا آقا فکر می‌کرد که تهران هم این‌گونه است.

حتی یک‌بار هم نشد که امام حداقل به‌طور ناشناس، از منزل بیرون بروند؟

من اطلاعی ندارم. حتی یک‌بار به ایشان گفتم شما از ماندن در اینجا خسته نمی‌شوید؟ ایشان پاسخ دادند که این دنیای بزرگ را در حد کوچک‌تری، من در اینجا دارم؛ آسمان، درخت، آب و... همه هست؛ آدم‌ها را می‌بینم، با مردم هم در حسینیه دیدار می‌کنم، رادیو، تلویزیون و روزنامه هم که هست.

در تمام خانواده‌ها یکسری آداب و رسوم مانند دید و بازدید اعیاد، تولد بچه‌ها و... هست. آیا این آداب در خانواده امام هم رعایت می‌شد؟ چگونه؟

بله! مانند همه خانواده‌ها اجرا می‌شد، زیرا خانم فردی مبادی آداب بودند و اعتقاد زیادی به مراسم‌ها داشتند. با توجه به مهمان‌نوازی ایشان، میهمانان‌های زیادی می‌آمدند. بنابراین در تمام اعیاد، در منزل آقا مهمانی خاص بود و علاوه بر ملاقات‌های عمومی آقا، خانم هم ملاقات‌های خصوصی داشتند. در زمان عید نوروزی سفره هفت سین هم در منزل آنها پهن می‌شد.

امام عیدی هم می‌دادند؟

بله، مقید به عیدی دادند بودند و همان 100 تومان یا 200 تومانی هم که می‌دادند ما را خوشحال می‌کرد. زمانی هم تصمیم گرفتند که ماهیانه هم پولی بدهند. به شوخی هم می‌گفتند که اینها اول ماه پیدایشان می‌شود تا پول را بگیرند!

مراسم عقد و عروسی چگونه بود؟

عقد را آقا می‌خواندند. عقد من را هم ایشان و آقای پسندیده جاری کردند. آیت‌الله خاتمی، آقای سید محمد خاتمی و عمویم که فرد معتبری بود، حضور داشتند. مراسم عروسی هم به خاطر زمان جنگ به سادگی در منزل مادرم برگزار شد. در هنگام عقد، با توجه به اینکه امام مقید به قرار دادن مهریه بودند، از میزان آن پرسیدند و ما تازه فهمیدیم که در این باره تصمیمی نگرفته‌ایم. من هم سریعاً 14 سکه را پیشنهاد کردم. فردای آن روز امام گفتند، آن‌قدر جواب «بله» را سریعا گفتی که آبروی مرا بردی!

امام اهل هدیه دادن هم بودند؟

بله، هدیه برای عقد هم می‌دادند. یک انگشتر عقیق به رضا دادند که الان هم در دستش است و همیشه برای داماد‌ها سفارش انگشتر عقیق خوب می‌دادند. سفارش سازگاری با همدیگر و آراسته بودن در منزل را خیلی می‌کردند. زیرا خودشان هم خیلی منظم و مرتب بودند. همیشه هم عطر زنانه می‌زدند.

عطرهایشان از کجا می‌آمد؟

معمولا کادو بود و هرکس که می‌دانست ایشان به عطر علاقه‌مند است، برایشان می‌آورد و همیشه هم از مارک Christian Dior و Clue استفاده می‌کردند. از عطری هم که بویش مانند گلاب است، خوششان نمی‌آمد و هر وقت کسی برایشان می‌آورد، به ما می‌دادند و می‌گفتند به هر کس که می‌خواهید بدهید! همیشه وقتی می‌خواستیم به اتاقشان برویم، از 5، 6 متری بوی عطر می‌آمد و شاید روزی 7، 8 مرتبه عطر روی خودشان خالی می‌کردند.

امام در وسایل زندگی به چیز خاصی علاقه داشت؟

نه، زیرا روی هم رفته تعلق خاطر زیادی به این چیزها نداشتند.

خوش‌ترین و تلخ‌ترین خبری که در مدت حضورشان در جماران شنیدند، چه بود؟

دو دفعه امام را خیلی بد حال دیدم، البته این مربوط به دوران حضور در قم است. یک روز صبح زود، خبر ترور آقای مطهری را دادند و این‌قدر محکم روی پایشان زدند که از شدت صدای آن، من از خواب بیدار شدم. دیگری هم زمان صدور قطعنامه 598 که خیلی متأثر شدند و سابقه نداشت که این‌گونه ناراحت باشند.

در هنگام جمع‌های خانوادگی، عصر‌های پنجشنبه و جمعه، آقا دیگر «پدربزرگ» بودند و ورودشان به جمع خانوادگی به عنوان «امام» نبود. شوخی هم زیاد می‌کردند. خواهر من هم چون خیلی شیرین سخن است، مجلس را گرم می‌کرد و لحظات خیلی شیرینی بود.

آیا پس از پیروزی انقلاب هیچ وقت شاهد بودید که درس امام دایر شود؟
نه.
چرا؟
زیرا دیگر آن موقع رهبر سیاسی بودند و اگر می‌خواستند این کار را کنند باید به حوزه می‌رفتند. از طرفی عمده دوران رهبری ایشان در 10 سال، جنگ بود.

امام از مطالبات، مسایل روزمره جوانان، مد و... چقدر آگاه بودند و چگونه با آنها برخورد می‌کردند؟

بله، زیرا نوه‌هایشان افراد بازی بودند که کارهای مختلف می‌کردند و از نظر ظاهری هم وضع خوبی داشتند و از مد پیروی می‌کردند. البته یکی، دوبار از لباس ما ایراد گرفتند که ما هم گوش نکردیم. امام هم درباره لباس‌ها، غذاهایی که می‌خوردیم و... می‌پرسیدند. مثلا وقتی غذاهای فرنگی می‌خوردیم، شوخی می‌کردند و می‌گفتند فقط به این خاطر که اسم این غذاها خارجی است، آنها را می‌خورید، نه اینکه واقعا خوشمزه باشند!

امام در صنف خودشان جزو معدود افرادی بودند که به اندامشان اهمیت زیادی می‌دادند و خیلی ورزش می‌کردند تا چاق نشوند و طوری غذا می‌خوردند که ترکیب اندامشان بهم نخورد و لذا بیشتر غذاها پختنی بود. حتی یک باغبان داشتند که خیلی لاغر بود و می‌گفتند من همیشه آرزو دارم که هیکل او را داشته باشم و حتی همیشه می‌گفتند شاه خیلی خوش هیکل بود!

لباس‌های امام را چه کسی می‌دوخت؟

فردی در قم هستند که لباس همه بزرگان را می‌دوزد، لباس‌های آقا را هم او می‌دوخت. لباس‌های زیر ایشان هم از مارک‌های خوب برایشان هدیه می‌آوردند که ایشان ایرادی هم نمی‌گرفت. حتی یادم است دمپایی‌های چرمی هم می‌پوشیدند که برخی ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند نجس است، ولی ایشان می‌گفتند که زیاد کنجکاوی نکنید و شاید صاحب کارخانه چرم‌سازی مسلمان بوده است.

عکس‌های امام را که نگاه می‌کنیم، جز ایام حضور در فرانسه و اوایل انقلاب، هیچ‌گاه لباس تمام مشکی نمی‌پوشیدند.

امام رنگ مشکی را مکروه می‌دانستند و می‌گفتند استفاده نکنید. در پاریس هم هوا سرد بود و باید قبای پشمی می پوشیدند و در هوای سرد هم هرکس لباس تیره می‌پوشد.

آیا شما از امام فیلم و عکس هم دارید؟

فیلم‌هایی را که خودم گرفته‌ام، به جایی نداده‌ام. آقا خیلی مخالف عکس و فیلم بودند و به دلیل تقید، دوست نداشتند که در هر حالتی عکس بگیریم. ولی عکاس اغلب عکس‌های خانوادگی امام من بودم. ولی همیشه با تلخی افراد خانواده رو به رو بودم و حالا می‌گویم که اگر من نبودم، همین عکس‌ها هم نبود.

امام بعد از اتمام جنگ تا زمان فوت، شروع به بیان مطالبی درباره تحجر و... کردند. اگر ایشان تا مثلا سال 70 در قید حیات بودند، چه حرف‌های دیگری می‌زدند؟

با توجه به شناختی که از آقا دارم، احتمالا سازندگی را آغاز می‌کردند. اینکه افرادی می‌خواهند افکار امام دهه 60 را به دهه 80 منتقل کنند، کاملا متناقض با افکار امام است و هیچ کدام افکار امام نیست. امام کسی بود که وقتی سخنرانی می‌کرد، جوان از ته دل او را می‌پذیرفت. من همیشه می‌گویم امام دهه 60، امام تعبدی بود، ولی الان اگر بخواهیم به جوان او را بشناسانیم، از راه تعقلی باید بشناسانیم. شاید میزان علاقه جوان آن زمان به امام را نتوان درک کرد، زیرا آن فضا را جوان این زمان نچشیده است. از سوی دیگر، محبت باید دوطرفه باشد، یعنی امام وقتی می‌خواست با جوان حرف بزند، خودش را مانند او می‌کرد، خیلی از سخنرانی‌های امام در دهه 60 را شاید جوان امروز نپسندد، ولی اگر امام امروز بود، در قالب دهه 80 سخن می‌گفت.

منظور من از گفتن سال 70 در سوال قبلی این بود که ایشان چه حرف‌هایی را آماده کرده بودند که بزنند و نتوانستند؟

فکر می‌کنم مبارزه با تحجر. شاید هم درباره کشاندن روحانیون به حوزه و درس سخن می‌گفتند، زیرا به درس خیلی اهتمام داشتند و به نوه‌هایشان که روحانی شدند، همیشه می‌گفتند فعلا فقط درس بخوانید و منصبی نگیرید.

در بعضی محافل گفته می‌شود که اطرافیان امام ایشان را کانالیزه می‌کردند، این سخن درستی است؟

اگر هم کسی می‌خواست امام را کانالیزه کند، نمی‌توانست. ایشان کاریزمایی داشت که این امر غیرممکن بود و ایشان با افکار مختلف مربوط بود و خودش مسایل را جمع‌بندی می‌کرد. لذا هیچ‌گاه از یک گروه خاص حمایت نکردند، زیرا امام، امام همه بود و امکان نداشت که در سخنرانی‌ها از حزب و دسته‌ای خاص حمایت کند و در واقع همه را با خودش داشت. لذا هر کس، اصلاح‌‌طلب و اصول‌گرا می‌تواند از منظر خودش امام را تعریف کند و هر کدام برای اینکه حرفشان برش داشته باشد، از ایشان کلامی را می‌آورند و خاصیت رهبر بودن همین است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۶
اعظم سادات سرآبادانی

دغدغه‌ها و نگرانی‌های امام خمینی‌ـ7

در دیدارها و سخنرانی های مختلفی که امام خمینی داشتند، همواره بر این نکته تاکید می کردند که اگر امروز خطایی از متولیان حکومتی سر بزند، به پای اسلام نوشته می شود و این شکست مکتب است.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، نهضت امام خمینی و به دنبال آن پیروزی انقلاب اسلامی در سایه توکل و حمایت الهی، رهبری حکیمانه امام و وحدت و همدلی مردم کشور روی داد، انقلابی که می توان آن را معجزه نامید چرا که با هیچ یک از انقلاب های مردمی قابل مقایسه نبوده و نیست. مسلما پس از پیروزی در همه انقلاب ها دغدغه هایی وجود دارد که این در حکومت های دینی دوچندان شده و برای شخصیت بزرگی مانند پیر جماران که از درایت و تیزبینی خاصی برخوردار بودند، به مراتب بیشتر و بیشتر. ایشان در سخنرانی ها و پیام های مختلف به این نگرانی های خود اشاره کرده اند که با قرار گرفتن در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به تناوب بخش هایی از این دغدغه ها را در اختیار مخاطبان قرار می دهیم.

 

از دیگر دغدغه های امام خمینی، سوء استفاده از شرایط و آزادی های به وجود آمده بعد از انقلاب اسلامی بود که می گفتند امروز اگر از این آزادی درست استفاده نشود هر خطایی، شکست اسلام به حساب می آید. ایشان در جمع اهالی اردکان به این مطلب، اینگونه اشاره کرده اند:

«امروز یک صفحه دیگرى در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما، شکست داد طاغوت را، و رأى داد به جمهورى اسلامى، و شد مملکت مملکت اسلامى؛ اگر امروز ما یک خطاهایى بکنیم که دشمنهاى ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستى است که جبران ناپذیر است. شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتى نداشت؛ براى اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود. اما اگر ما الآن مدعى هستیم که اسلامى است رژیم ما، ولى وقتى برویم سراغ بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان رباى سابق است، چپاولگرى همان‏ چپاولگرى سابق است، اجحاف و گرانفروشى فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم توى ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانى آنجا هم هست؛ برویم در مثلًا دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان مسائل باشد، این موجب این مى شود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدى رفت، یک رژیم فاسدى جایش نشست. کارى ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدى را از بین بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پاى اسلام حساب نمى‏ شد. این خطر نبود که اگر چنانچه محمد رضا یک ظلمى بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم مى‏ کردند اسلام تقویت بیشتر مى ‏شد: لَا زَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است. براى اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر مى‏ شود. اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامى، رژیم یک رژیم اسلامى، و یک آزادى براى مردم پیدا بشود، از این آزادى اگر بخواهد خداى نخواسته یک استفاده ‏هاى سوئى بشود و از این آزادى یک ظلمى بشود، تعدى بشود- عرض مى‏ کنم که- کارهایى که بر خلاف مسیر انقلاب است بشود، این طور نیست که [شکست‏] ما مثل شکست از محمد رضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست مى‏ خورد. این است که مهم است.

باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینکه از آزادى سوء استفاده نکنیم. حالا که آزاد هستیم، هرج و مرج بشود؛ هر کسى بخواهد براى خودش؛ همچو آزادى در بین بشر نباید باشد. در اسلام مطرح نیست یک همچو آزادى که کسى آزاد باشد که مردم را اذیت کند؛ کسى آزاد باشد که اجحاف بکند؛ و همین طور از سایر چیزها.»

صحیفه امام ؛ ج 8، ص 273-274

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۴
اعظم سادات سرآبادانی

ششمین جشنواره سراسری روح خدا در یزد

0

به گزارش «فارسی مچ»، مقاله ‌نویسی، شعر، وبلاگ ‌نویسی، مسابقه کتابخوانی و خوشنویسی، از بخش‌های این جشنواره است.

به گزارش خبرنگار فارسی مچ، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گفت : درمراسمی با حضور نماینده ولی فقیه دراستان ، از پوستر جشنواره کشوری روح خدا رونمایی شد.
جوادیان زاده افزود: مقاله ‌نویسی، شعر، وبلاگ ‌نویسی، مسابقه کتابخوانی وصیت‌ نامه امام خمینی (ره) و خوشنویسی، از بخش‌های این جشنواره است.
وی ادامه داد: این جشنواره همزمان با سالروز رحلت امام خمینی (ره) آغاز به کار می کند و تا دهه فجر سال جاری ادامه دارد.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گفت: این جشنواره به ابتکار دبیرخانه کانون های فرهنگی هنری مساجد یزد برای ششمین سال متوالی برگزار می شود وهدف از برگزاری آن ، معرفی ابعاد شخصیتی امام (ره) به جامعه و ارائه دستاوردهای فرهنگی هنری کشور است.
وی ادامه داد: علاقه مندان برای شرکت در این جشنواره و دریافت اطلاعات بیشتر می توانند به سایت www.roohkhoda.ir مراجعه کنند.
مسئول دبیرخانه کانون های مساجد استان نیز در این نشست غرض از برگزاری جشنواره روح خدا را معرفی شخصیت امام (ره) به تمام نسل ها و عصرها دانست.
حجت الاسلام گرجی افزود: قصد داریم سطح این جشنواره را از کشوری به بین المللی ارتقا دهیم، چرا که امام خمینی  (ره) یک شخصیت کاریزماتیک و بین المللی است.
نماینده ولی فقیه در استان نیز در این مراسم هدف امام خمینی (ره) از انقلاب را قرار دادن انسان ها در راه کمال انسانی و قرب الهی دانست و گفت: مسیری که امام ترسیم کرده است مسیر اسما الله و دعای جوشن کبیر است که می توان به خوبی آن را در جشنواره دنبال کرد و اگر شما بتوانید در این جشنواره از دعای جوشن کبیر استفاده کنید و اسامی صفات باری تعالی را به صورت جشنواره مجسم کنید به خوبی می توانید در این راه موفق شوید.
امام جمعه یزد افزود: کار خوبی است که به زبان هنر و تصویر شخصیت امام را معرفی کنید و بعد از عمل نیز باید بازخورد آن را بررسی کنید و آن را تقویت کنید.
آیت الله ناصری ادامه داد: من تقاضا می کنم که در کارهای خود، کتاب فرمایشات امام خمینی(ره) را جلو خود بگذارید و حرف های ایشان را بخوانید و در کارها تصمیم بگیرید .
مراسم افتتاحیه  ششمین جشنواره کشوری روح خدا، با حضور شهردار یزد، رئیس شورای شهر، مسئول شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان و جمعی از مسئولان استانی در محل دفترنماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه یزد برگزار شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۳
اعظم سادات سرآبادانی
«نکته‌هایی از واپسین روزهای حیات رهبرکبیر انقلاب»

جز دعا و راز و نیاز و گریه کاری از دستمان برنمی‌آمد


درآمد:

آنچه پیش روی دارید، روایت یاوری مخلص و سراز پانشناخته در میان خیل حواریون و انصار رهبر کبیر انقلاب است که درطی 25 سال، هرگز از همگامی با پیر مراد خویش دست برنداشت. حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان در گفتگوی پیش رو درباره‌ی واپسین روزهای حیات حضرت امام خمینی(قده) سخن گفته است.


حضرتعالی سالیان سال از نزدیک با حضرت امام خمینی همراه و محشور بوده‌اید و در زمره کسانی هستید که در روزهای پایانی حیات شریف ایشان نیز آن بزرگ را درک کرد ه‌اید. از آن روزها و لحظات برایمان بفرمایید؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده هر چند بیش از بیست‌وپنج سال از عمرم را در کنار وجود شریف حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) سپری کردم، ولی از آن دریای بیکران فضیلت و علم، تنها به اندازه ظرفیت وجودی خود بهره گرفتم و آنچه که نصیبم شد، نَمی بود از یَمی! وجود امام همچون کوه سر به فلک کشیده‌ای بود که پاهای ناتوان من امکان دستیابی به قله‌ی رفیع معنویت و عبودیت ایشان را نداشت. عظمت شخصیت امام حتی برای شاگردان نزدیک ایشان نیز قابل درک نبود و کسی هم چنین ادعایی ندارد. هر کسی به نسبت ظرفیت و درک خود از آن دریای حکمت توشه برگرفته و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم...

آیا حضرت امام از بیماری خود مطلع بودند؟

در روزهای آخر، قبل از بستری شدن حضرت امام در بیمارستان، ما طبق معمول ساعت 8  صبح خدمت ایشان مشرف می‌شدیم و با نظارت ایشان، قبض‌های دریافت وجوهات را مهر می‌کردیم و ایشان هم به سوالاتی که مطرح شده بودند، پاسخ می‌دادند. بعد هم گزارشاتی را که ما تهیه کرده بودیم مطالعه می‌کردند. فقط روزهای اول و دوم خرداد -که روز سه‌شنبه پس از آن تحت عمل جراحی قرار گرفتند- مثل روزهای قبل نتوانستند به سوالات پاسخ کامل بدهند و با حداقل کلمات پاسخ می دادند. مطالعه هم نکردند و فقط با چهره‌‌ای آرام، به فکر فرو رفتند. به نظر نمی‌رسید که اطلاع خاصی از بیماری خود داشته باشند و تا جایی که من می‌دانم، به ایشان گفته نشده بود که چه بیماری‌ای دارند. همه چیز عادی به نظر می‌رسید. روز دوم خرداد پزشک آمد که مثل روز قبل، امام را آندوسکوپی کند. امام تصور می‌کردند خونریزی معده‌شان به خاطر مصرف بعضی از قرص‌هاست و فرمودند که اگر دلیل خونریزی معده این است، مدتی قرص‌ها را نمی‌خورند، بلکه ناراحتی رفع شود. امام پیش از این، بیماری‌های سختی را از سر گذرانده بودند و لذا دلیل خاصی برای نگرانی وجود نداشت. به نظر بنده ایشان حتی اگر از بیماری سرطان خود هم خبر داشتند، باز ذره‌ای در آرامش ایشان تاثیر نداشت. یادم هست که در آن روزها، امام کمتر از همیشه حرف می‌زدند و دائماً به فکر فرو می‌رفتند.

چگونه از عمل جراحی حضرت امام با خبر شدید؟ روز عمل حراجی چگونه روزی بود و چه حال و هوایی بر بیمارستان حکم‌فرما بود؟

من صبح روز سه‌شنبه3 خرداد68، با اینکه تقریباً خبر داشتم که قرار است امام را عمل کنند، اما با ناباوری با قضیه روبرو شدم . مثل همیشه قبض‌ها و کارها را آماده کردم و راس ساعت به سوی خانه‌ امام به راه افتادم، اما با در بسته روبرو شدم و ناگهان اضطراب عجیبی وجودم را فراگرفت و زانوهایم لرزیدند. با عجله به طرف درمانگاه دویدم و دیدم امام را بیهوش کرده و به اتاق عمل برده‌اند. لحظات روی سینه‌ام مثل کوه سنگینی می‌کردند و اشک مجالم نمی‌داد. کاری جز دعا از دستم برنمی‌آمد. به تدریج روسای سه‌قوه یعنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی آمدند. همچنین اعضای دفتر امام، حاج‌احمدآقا و یکی از دختران حضرت امام هم حضور داشتند. همگی به شدت نگران بودیم. آن ساعات و لحظات بر من مثل یک عمر گذشت.



بالاخره عمل جراحی تمام شد و امام را از اتاق عمل به اتاق خودشان بردند. وقتی چهره آرام امام را دیدم، قلبم آرام گرفت. تنها کاری که توانستم بکنم، این بود که دست پزشک امام را بوسیدم. اما این آرامش چندان دوامی نیاورد و گزارش‌های نگران کننده‌ی پزشکان، وخامت وضع جسمی امام را نشان می‌داد. کسانی که در درمانگاه بودند، جز دعا و راز و نیاز و گریه کاری از دست‌شان برنمی‌آمد. خواست خدا بود که امام چند شبانه روز دیگر هم در دنیای خاکی بمانند تا دوربین‌مخفی، از آخرین لحظات عمر شریف آن عارف کامل تصویر‌برداری کند و برای تاریخ به یادگار بگذارد. اما آن تصاویر کجا می‌توانند هشتاد سال ریاضت و جهاد و سیروسلوک الی‌الله را نشان بدهند؟

امام هر چه به لحظات پایانی عمر نزدیک‌تر می‌شوند، وجودشان از توجه به خدا لبریزتر و آثار و نمودارهای حکمت و معرفت الهی ایشان، آشکارتر و چهره‌شان نورانی‌تر می‌شد. گویی هر چه جسم ایشان رو به کاستی و ضعف می‌نهاد، روح ایشان تکامل بیشتری می‌رفت و آن وجود گرامی که یک عمر جز برای خدا ننالیده بود، اینک در وصل به معبود و لقای او، جسم را که برایش جز مرکب رهواری نبود، فرو‌می‌نهاد تا مرغ جانش به سوی معشوق پر بکشد. من که عمری دیده به جمال جمیلش روشن کرده بودم، اینک چگونه می‌توانستم چشم از او بردارم؟

آخرین بار کِی با حضرت امام ملاقات کردید؟

روز 12 خرداد، آرام وارد اتاق ایشان شدم تا یک بار دیگر چهره نورانی ایشان را ببینم. کسی که کنار تخت ایستاده بود، از سر ادب و محبت به عرض امام رساند که: آقای رحیمیان هستند. جلوتر رفتم. امام چشم باز کردند. سلام دادم و جواب دادند. با صدای لرزان دعایشان کردم و ایشان با محبت همیشگی فرمودند:« ان‌شاءالله موفق باشید.» و بعد چشم‌هایشان را بستند. در حالی که اشک مجالم نمی‌داد، از اتاق بیرون آمدم.

از روز رحلت حضرت امام برایمان بگویید؟

در روز شنبه 13 خرداد تعداد مراجعات به دفتر خیلی زیاد بود. ما باید کارها و قبض‌ها را برای روز یکشنبه آماده می‌کردیم. قبض‌هایی که هرگز امضا نشدند و کارهایی که انجام نشده باقی ماندند. بعدازظهر بود که خبر دادند به منزل امام بروم. می‌گفتند که سران سه‌قوه جلسه شورای بازنگری قانون‌اساسی را نیمه کاره رها کرده و به بیت امام رفته‌اند. اعضای دفتر همگی نگران بودند. حدس می‌زدیم اتفاق ناگواری افتاده است. ساعت چهار بعدازظهر، با عجله خود را به درمانگاه رساندم و دیدم همه با رنگ‌های پریده و چشم‌های گریان در محوطه درمانگاه نشسته‌اند. زانوهایم می‌لرزیدند و قلبم به شدت می‌زد. جرئت نداشتم از کسی چیزی بپرسم. در جایی نشستم و سعی کردم بر خود تسلط پیدا کنم. چه لحظات سنگین و دشواری بودند. حضرت امام به اغما فرورفته بودند و پزشکان سعی می‌کردند با دستگاه‌های مختلف، ایشان را به حیات بازگردانند. فضا غمبار و سنگین بود.نزدیک غروب بود که پزشکان خبر دادند که دیگر چند ساعتی بیشتر از عمر شریف امام باقی نمانده است. همه در حالی که به خاطر بعضی از مسائل ناچار به حفظ سکوت بودند، اما تا و توان را از دست داده بودند. سکوت تلخ و خفه‌کننده‌ای سیاهی شب و اندوه عمیق ما را تلخ‌تر و سنگین‌تر می‌کرد. همه فقط دعا می‌کردند که امام پلک بزنند یا حرکتی بکنند که نشانه بازگشت حیات به پیکر نازنین ایشان باشد.

لحظات سنگین و تلخ می‌گذشتند تا سرانجام در ساعت 22:30 قلب امام برای همیشه از حرکت ایستاد. برای دقایقی صدای ضجه و شیون فضای درمانگاه را پر کرد، اما با توصیه قاطعانه یکی از حاضران، همگی دعوت به سکوت شدند تا نحوه اعلام خبر بررسی شود و قبل از تصمیم‌گیری در این مورد کسی باخبر نشود. پاسی از نیمه شب گذشته بود که پیکر مطهر امام برای غسل و کفن به حیاط خانه ایشان منتقل شد. نزدیک اذان صبح بود که مراسم انجام شد و پیکر را به سرداب خانه‌ای در نزدیکی بیت امام انتقال دادند تا درباره شیوه خبر رسانی و مراسم تشییع تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی شود.

شب بعد پیکر مطهر را به مصلای تهران انتقال دادند تا مردم عزادار بتوانند برای آخرین بار با پیکر رهبر و زعیم خود وداع کنند.درشب 14 خرداد وپس غسل وکفن، نزدیک نیمه‌شب برای آخرین وداع به زیارت پیکر مقدس امام رفتم. پاهایش را بوسیدم و بر دیده نهادم و چهره زیبایش را چند بار بوسیدم و از او عذر تقصیر خواستم و درخواست کردم درباره من دعا کند. تلخ‌ترین و جانکاه‌ترین لحظات عمر من بود. کسی را از دست داده بودم که در زندگی من یگانه بود و یگانه خواهد ماند.



جز دعا و راز و نیاز و گریه کاری از دستمان برنمی‌آمد؛ 13 خرداد 1397
بیشتر بخوانید: http://emam.com/posts/view/21132
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۳
اعظم سادات سرآبادانی
تصاویر شبکه‌های اجتماعی/


شبکه اجتماعی: جدیدترین تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی قرآنی و مذهبی را مشاهده می‌کنید.
تصویر کمتر دیده شده از شعبان عبدالعزیز صیاد در دوران جوانی

شعبان عبدالعزیز صیاد در دوران جوانی

تهیه کننده و کارگردان برنامه گلستان در کنار عباس سلیمی و محمد گلریز
برنامه گلستان

تصویر عبدالباسط عبدالصمد به مناسبت عزای ملک محمد خامس(پادشاه مغرب و دوست صمیمی عبدالباسط) ۱۹۶۰میلادی

عبدالباسط عبدالصمد در قصر ملکی به مناسبت عزای ملک محمد خامس
نسخه باکیفیت عکس مرحوم عبدالباسط عبدالصمد و احمد الرزیقی ملاقات با عبدالحمید لطفی در حضور احمد لوکهات (افریقای جنوبی سال ۱۹۸۱میلادی)
عبدالباسط عبدالصمد و احمدالرزیقی ملاقات با عبدالحمید لطفی در حضور احمد لوکهات

سلام نظامی احمد نعینع به عباس سلیمی حرم حضرت عبدالعظیم(ع) ۱۲بهمن ۱۳۷۸
سلام نظامی احمد نعینع به عباس سلیمی حرم حضرت عبدالعظیم(ع)

تلاوت محمد اللیثی مصلای شهر ری ۱۲ بهمن ۱۳۷۸
تلاوت محمد اللیثی مصلی شهر ری

اینستاگرام محمدرضا پورزرگری، قاری برجسته کشور
محمدرضا پورزرگری
اینستاگرام حامد ولیزاده، قاری ممتاز کشور
حامد ولیزاده
اینستاگرام حبیب صداقت، قاری ممتاز کشور
حبیب صداقت
محمدحسین فلاحتگر، قاری ممتاز کشور در اینستاگرام شخصی خود پس از انتشار تصویر گواهینامه پایان دوره آموزشی حفظ قرآن کریم نوشت؛ گواهینامه پایان دوره آموزشی حفظ قرآن کریم پس از طی مراحل و آزمون‌های مختلف کتبی و شفاهی با معدل ممتاز نود امروز بهم اعطا گردید حال آنکه چرا با دو سال تاخیر سازمان محترم اوقاف به این فکر افتاد که جویای حال ما بشود را خدا داند، خداوند توفیق خدمت به ساحت مقدس قرآن کریم را به نحو شایسته به ما عطا بفرماید
محمدحسین فلاحتگر

مجید یراقبافان، مجری برنامه‌های قرآنی در اینستاگرام شخصی خود تصویر کودکی خود در کنار امام راحل را منتشر کرد و نوشت؛ آقاى انصارى چندبار مى‌خواستن من رو بعد از دست‌بوسى، بفرستن پایین... مى‌دویدم یه گوشه قایم مى‌شدم... بعد دوباره مى‌اومدم یه بار دیگه دست امام رو مى‌بوسیدم... این قصه سه چهاربار تکرار شد... اصلا هم حواسم نبود که لباسم نسبت به بقیه‌ى بچه‌ها تابلو و بیشتر توى چشمم... دفعه‌ى آخر حضرت امام و بقیه (مثل مرحوم آقاى توسلى)‌، متوجه موضوع شدن... این بار با مهربونى مضاعف دوتا دست مبارکشون رو بر سرم کشیدن و یه لبخند پرمهرى زدن که هنوز بعد از سى و اندى سال، نقشش بر دلم زنده است... لبخند و دعاى خیرت براى همه مون مستدام ... بابا روح الله

مجید یراقبافان

تصویر وحید نظریان و قاسم مقدمی از قاریان ممتاز کشور در مسجد جامع ایلام
وحید نظریان

تصویر تلاوت سعید پرویزی، قاری ممتاز کشور در مصلای اهل تسنن شهر مرزی مراوه تپه از توابع استان گلستان
سعید پرویزی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۱
اعظم سادات سرآبادانی


خانه / با ولایت / امام خمینی(ره) / از نگاه بزرگان دین امام خمینی / فیلم | امام خمینی در نگاه امام خامنه ای

امام خمینی در نگاه امام خامنه ای

نمایشگر ویدیو
00:00
00:00

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۰
اعظم سادات سرآبادانی

آیت الله سید حسن خمینی


مختصر اینکه، دیدگاه سیاسی امام خمینی (س) هرگز جدا از دین نیست. افکار ایشان یک جایگاه خاص و مهمی دارد. سرچشمۀ سعادت دنیوی و اخروی، و منبع احکام ظاهری، باطنی، مادی و معنوی، دین است؛ و به طور کلی دین، مسئول بیان همۀ حقایقی است که مربوط به سعادت انسان می باشد.

سید حسن خمینی

در دهه های پایانی قرن بیستم، یعنی در سال 1979 میلادی، شکل گیری انقلاب اسلامی با ویژگیهای منحصر به فرد خود، تعریف جدیدی از انسان، جامعه و جهان ارائه داد. انسان دو بعدی، با اعتماد و تکیه بر جنبه های معنوی خود و با تأکید بر حکومت سیاسی مبتنی بر دین و با مد نظر قرار دادن ارزشهای اخلاقی و عرفانی، در آخرین انقلاب میلیونی چنان نقشی را ایفا کرد که به لحاظ دارا بودن خصوصیات بارز، از نهضتها و انقلابهای دیگر متمایز است. در حقیقت سایر انقلابها به سبب برتریهای مادی خود، اصالت و ماهیت خود را در نفی ارزشهای روحانی و معنوی و دوری از دین و مذهب می دانستند و دین و اهداف و اصول دینی را عامل عقب ماندگی ملتها، و آزادی انسانها را مرهون دوری از مذهب و آداب و سنن مذهبی تصور می کردند. در مقابله با چنین افکار و عقایدی، در اواخر این قرن، انقلابی به وقوع پیوست که ریشه در مبدأ وحی و ارزشهای برخاسته از آن، و تأکید بر دین و پایه های عقیدتی آن داشت. این انقلاب در عرصۀ نظریه های مختلف، تئوری جدیدی را ارائه داد.

بنیانگذار این تئوری جدید که این نهضت عظیم مردمی را رهبری می کرد، از متن یک محیط دینی قیام نموده و خود، یکی از علمای برجستۀ دینی و از فقهای ممتاز بود. انقلاب اسلامی ایران با روش پر افتخار خود نشان داد که دین و مذهب به معنای واقعی خود، نه تنها افیون توده ها نیست، بلکه بیشترین توانایی را برای اصلاح جامعه و تاریخ بشری دارد.

در اینجا یک سؤال مهم و اساسی به ذهن انسان خطور می کند و آن اینکه، رمز این ویژگی مهم انقلاب اسلامی ایران چیست؟ چرا که تفکر دینی و نتایج معنوی آن، چنان طوفان عظیمی به پا کرد که نه تنها بر ایران و عالم اسلام، بلکه در تمام روابط جهانی و نقاط مختلف دنیا تأثیرات عمیقی ایجاد کرد.

پاسخ این سؤال را می توان در نقش معجزه آسای اندیشۀ دینی و نتایج معنوی آن جستجو کرد؛ چرا که انقلاب اسلامی ایران برخلاف انقلابهای سیاسی ـ اجتماعی دیگر، یک انقلاب تاریخی است. هدف جنبشهای سیاسی، فقط ریشه کن کردن قدرتهاست و هدف اصلی تحولات اجتماعی، جایگزین کردن جامعۀ انقلابی با جامعه سیاسی ـ اجتماعی دیگر است، در حالی که انقلابهای تاریخی بر فلسفه و تفکر انقلابی خارج از مرزهای زمان و مکان تأکید دارد. حقیقت این است که انقلابهای تاریخی به این دلیل که حامل پیام جامعی هستند به آنها «انقلابهای ماورای زمان و مکان و قوم» می گویند. پیام انقلاب اسلامی در حقیقت مخالف انقلاب فرانسه بود؛ در نتیجه پیامد آن دو انقلاب، با یکدیگر اختلاف داشت. پیام انقلاب اسلامی، پیام دیانت، ایمان کامل، معنویت، نجات و رهایی از ظلم و ستم بود که مبارزه با بی عدالتیها، رشوه خواریها و در نتیجه هلاکت و نابودی دشمنان دین و آزادی را با خود به همراه داشت. این پیام برای همۀ انسانها، نسلها، همۀ زمانها و مکانهای تاریخ می باشد.

امام خمینی (س) می فرمایند: برای من مکان مطرح نیست. آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد آنجا خواهم بود. [1]

 امام خمینی (س) احیاگر تفکر دینی

اسلام همانند دیگر ادیان الهی، همیشه در معرض تحریف و تخریب جاهلان و دشمنان مخالف پیشرفت و ترقی بوده است و خواهد بود. کاملاً واضح است که هر فلسفه، بویژه تفکر دینی، با قدرت اندیشه و ترویج آن به همان اندازه که در صورت اجرای صحیح و کامل، اصلاح کننده است، حالت تحریف شدۀ آن باعث هلاکت و نابودی و بردگی می شود. در عرصۀ تفکر اسلامی دیدگاه امام خمینی (س)، ریشه ها و بنیادهای فکری انقلاب اسلامی، اصلاح و به دیگران ابلاغ شد. امام خمینی (س) عقیده داشتند که سیاست برگرفته از دین است و جهاد و انقلاب و پایه های آنها از بندهای مهم اصول اسلامی هستند.

با توجه به دیدگاه امام، جهاد علیه ظلم و ستم و استکبار و استثمار و بی عدالتیها، وظیفۀ شرعی هر مسلمان است. به تعبیر امام خمینی (س)، اندیشه و طرز تفکر اسلامی، ضامن حاکمیت و قدرت انسان در تمامی عرصه های مادی و معنوی است. امام در بازگرداندن و سوق دادن مسلمانان به سمت اسلام واقعی و اصیل، تلاشهای بسیار جامع و گسترده ای کردند. بر طبق نظر ایشان، اسلام ناب، اسلامی است که آگاهی، آزادی و عدالت اجتماعی را شامل باشد، دعوت به جهاد علیه استکبار و ظالمان در اسلام یک امر عمومی است. اسلام خالص، یعنی اسلام محرومان و مستضعفان و پابرهنگان؛ و اسلام امریکایی، اسلام ستمگران و مستکبران است. امام خمینی (س) اسلام حقیقی را احیا کردند و روح آن را نه تنها در رگ و پی ملت و جامعۀ ایران، بلکه در سراسر جهان اسلام گسترش دادند؛ و بدین ترتیب انقلاب اسلامی شکل گرفت و ماهیت یافت.

پایه و اساس احیای تفکر دینی، کوشش برای ترویج دین در کل جامعه است و چیزی جز آن نیست. همچنین احیای دین باعث هوشیاری و بیداری متدینین و برپایی یک نهضت مردمی اجتماعی برای از بین بردن ظلم و ستم و بی عدالتیها، و برپایی عدالت و انصاف در شئونات مختلف زندگی می شود.

بر طبق نظر امام خمینی (س) دین، مسئول هدایت و ارشاد انسانها در تمام جنبه های مختلف زندگی آنهاست. ایشان جدایی دین از سیاست را باعث زوال دین واقعی و اصیل می دانند؛ چرا که این اندیشه در حقیقت از جانب مستکبران جهانی، استثمارگران کشورهای اسلامی، حکومتهای وابسته و غربزده و گماشته های رشوه خوار و خودفروش شیوع و گسترش یافته است. حضرت امام خمینی (س) در این باره می فرمایند:

این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند. این را بی دینها می گویند؛ مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند و عدۀ دیگر سیاستمدار و زمامدار؟... این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعۀ مسلمانان برکنار سازند، و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است. [2]

مختصر اینکه، دیدگاه سیاسی امام خمینی (س) هرگز جدا از دین نیست. افکار ایشان یک جایگاه خاص و مهمی دارد. سرچشمۀ سعادت دنیوی و اخروی، و منبع احکام ظاهری، باطنی، مادی و معنوی، دین است؛ و به طور کلی دین، مسئول بیان همۀ حقایقی است که مربوط به سعادت انسان می باشد.

از سوی دیگر، اسلامی که مبلّغ آن امام خمینی (س) هست، دینی است که شایستگی و صلاحیت هدایت و ارشاد مردم را در شئونات مختلف زندگی آنها به طرز معقول و خردمندانه ای ثابت می کند و توانایی سنجش ظرفیت مردم و حفظ منافع موجود را دارد. امام خمینی (س) به عنوان یک اندیشمند آگاه و مردم شناس هر گونه کج اندیشی و انحراف را باطل، و آن را مانع رشد و ترقی سیاسی و اجتماعی دین می دانند. ایشان پایۀ اجتهاد اصیل را بنا نهادند که این مسأله گره گشای بسیاری از مسائل و مشکلات مربوط به شناخت واقعیات و حالات عینی و عناصر زمان و مکان شده است.

امام خمینی (س) دین را به عنوان یک نظام جاویدان و نجاتبخش می شناسند، دینی که به عدالت، آزادی و استقلال و خودمختاری دعوت می کند؛ نه خلاف آنها. امام از اسلامی سخن می گویند که پاسدار حقوق اساسی مردم، حافظ و امین مکارم انسانی و حامی آزادی و عدالت اجتماعی است و این خود یکی از بهترین ویژگیهای اسلام در صحنۀ سیاست است که به جای مقابله با حقوق طبیعی انسانها، نگاهبان و خواستار آن است. امام در این باره می فرمایند: و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است، در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تأویلات خارج از منطق نیست. [3]

 امام خمینی (س) پیشوای راستین وحدت اسلامی

حضرت امام خمینی (س) به «وحدت» و «جهاد» مبتنی بر ایمان و ترویج آرمانها و مقاصد دینی اعتقاد راسخ داشتند و به «وحدت» در عرصه های مختلف بخصوص «وحدت عالم اسلام»، و «جهاد» بویژه جهاد علیه نظام استکباری تأکید می ورزیدند. اگر چه مذهب تشیع در ایران نفوذ زیادی داشت و جوهر اصلی این انقلاب در پرتو این مکتب شکل گرفته بود؛ اما این انقلاب نه تنها یک الگو و نمونۀ کامل برای شیعیان بود، بلکه امواج خروشان این نهضت انقلابی، جهان اسلام را فرا گرفت و تمام نقشه ها و توطئه های دشمنان اسلام را نابود کرد و قلوب همۀ مسلمانان جهان را به سوی خود معطوف داشت؛ چرا که این انقلاب یک انقلاب اسلامی بود و در دامان مکتب روح افزایی چون اسلام پرورش یافته بود.

امام خمینی (س) در سخنرانیهای خود همواره مردم را به استقلال، آزادی و وحدت و اتحاد با یکدیگر دعوت می کردند. بخصوص به اتحاد و برادری با یکدیگر برای نجات و رهایی از استکبار و استثمار و زمین داران داخلی اصرار می ورزیدند؛ و آن را امری ضروری می دانستند. ایشان در این باره می فرمایند: اگر مسلمانان به دستورات اسلامی رفتار کنند و وحدت کلمۀ خود را حفظ نمایند و از اختلاف و تنازع که مایۀ شکست آنهاست دست بکشند، در سایۀ پرچم «لا اله الاّ اللّه» از تجاوز دشمنان اسلام و جهانخواران مصون خواهند شد، و دست شرق و غرب را از بلاد عزیز مسلمین قطع خواهند کرد، زیرا هم عدۀ اینها فزونتر و هم ذخایرشان بی پایان است. و از همه بالاتر قدرت غیرمتناهی خداوند پشتیبان آنان است، و قدرتهای بزرگ به اینان محتاج هستند.[4]

از نظر امام خمینی (س) «وحدت» معنای وسیع و گسترده ای دارد. به طور کلی، اتحاد مسلمانان و مستضعفان برای حصول ترقی و کمال و اهداف جامع دین و مهمتر از همه، اتحاد امت اسلامی علیه مستکبران جهان در صورت توجه به اصول مشترک و آرمانهای جوامع مسلمان، امکانپذیر خواهد بود. از دیدگاه امام خمینی (س) تلاش و کوشش اسلامی، زمانی به ثمر می نشیند که تمام گروهها و طبقه ها به دو رکن مهم و اساسی؛ یعنی «اسلام» و «وحدت» پایبند باشند؛ و در این مسأله با یکدیگر همدل و همصدا باشند. به نظر امام این دو عامل نقش بسیار مهم و اساسی را در نجات و رفاه امت اسلامی دارد. از رهنمودهای امام کاملاً واضح است که با در نظر گرفتن اختلافات مذهبی در امت اسلامی، درخواست اتحاد، اتحاد عقاید و مذاهب نیست؛ بلکه هدف اصلی ایشان، اتحاد سیاسی امت واحدۀ اسلامی است که این اتحاد با عمل به مشترکات مسلکها و اصول کلی دین حاصل می شود.

نکتۀ مهم دیگر در تئوری و مکتب عملی امام خمینی (س) ـ که از اهمیت ویژه ای برخوردار است ـ این است که اتحاد برای حصول مقاصد سیاسی انقلاب اسلامی، یک تأکید یا حربۀ مصلحتی نبود، بلکه تأکید این شخصیت بزرگوار بر «وحدت کلمه» به مفهوم کامل دینی بود؛ چرا که ایشان محفوظ و مصون ماندن از هر گونه اختلاف در جامعه و امت اسلامی را یک وظیفۀ شرعی و الهی تصور می کردند.

 امام خمینی (س) مجاهد طلایه دار جنگ با استکبار

یکی از مهمترین و بارزترین مراحل نهضت، جهاد علیه ظلم، بی عدالتی، استثمار و تبعیض رفتاری است که حضرت امام برای مبارزۀ با آن در سطح جهان بخصوص عالم اسلام، عزم خود را جزم کردند. ایشان تمام توان خود را به کار بردند تا پرده از حقیقت و ماهیت شبکۀ جامع نظام استکباری و استعماری جهانی بردارند؛ و توطئه های بیشرمانه و شیطانی آنها را ـ که در گذشته و حال بر ملت مظلوم و محروم و مستضعف روا می داشتند ـ رسوا کنند. ایشان در این راستا می فرمایند:

سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است، سازش با ابرقدرتها، ظلم بر بشر است. آنهایی که به ما می گویند سازش کنید، آنها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم، یعنی اینکه دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاست.[5]

امام به خوبی می دانستند که مستکبران جهانی با شبکه های گسترده و وسیع خود، تمام دنیا را احاطه کرده به طوری که باور نجات و رهایی از زیر سلطۀ آنها برای محرومان و مستضعفان سخت و دشوار شده بود. ملتهای برده و مستضعف، گویا ظلم و بی عدالتی را تقدیر قطعی و مسلّم خود می دانستند و بردگی و اسارت در حیطۀ قدرت مستکبران جهان را به عنوان یک ضرورت مهم برای بقای زندگی خود و جامعه پذیرفته بودند. امام می دانستند که باید قبل از هر چیز ملل محروم را از خواب غفلت بیدار کنند و آنها را از یأس و ناامیدی شدید نجات دهند؛ و این کار فقط با تحقیر نظام استکباری و استعماری ممکن بود. باید به مستضعفان و جهان اسلام نشان داده می شد که نه تنها خلع سلاح شدن در برابر استعمار، آخرین راه حل نیست، بلکه غلبۀ کامل بر نظام استکباری هم ممکن است. بنابراین، امام خمینی (س) از همان آغاز قیام خود، علیه امریکا و شبکه های ابرقدرت جهان فریاد برآوردند و اهداف و آرمانهای والای خود را به طور واضح و آشکار بیان کردند. امام با جهاد خود این درس را به ملل مظلوم بخصوص مسلمانان دادند که تنها راه نجات و آزادی محرومان، جهاد علیه استکبار و مستکبران است. امام خمینی (س) محرومان و مستضعفان را برای گرفتن حقوق پایمال شدۀ خودشان بیدار کردند و آنها را به حفظ آبروی ملی و اسلامی خود دعوت نمودند. امام  خمینی (س) می فرمایند: خواهران و برادران عزیز! در هر کشوری که هستید از حیثیت اسلامی و ملی خود دفاع کنید؛ و بی پروا در مقابل دشمنان خود، یعنی امریکا و صهیونیزم بین المللی و ابرقدرتهای شرق و غرب، بدون هیچ ملاحظه ای، از ملتها و کشورهای اسلامی دفاع کنید؛ و مظالم دشمنان اسلام را برملا کنید. ... و هوشیارانه نقشه های شوم جهانخواران بین المللی را ـ که در رأس آن امریکاست ـ افشا کنید. [6]

از سوی دیگر، امام خمینی (س) فرهنگ جهاد و شهادت را در بین مسلمانان و مظلومان جهان فروغ بخشیدند و به آنها باوراندند که باید علیه ظلم و ستم مبارزه کنند و در برابر آن تسلیم نشوند و حقوق پایمال شده و از دست رفتۀ خود را از آنها بگیرند. ایشان می فرمایند: من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضۀ دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.  قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه وتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد. [7]

از طرفی، جهاد علیه شبکه های استعماری، و موضع غیر متزلزل و استوار امام، لرزه به اندام نظام استکباری و طرفداران آنها انداخت و نور امید، ایمان، آزادی و پیروزی را در دل مستضعفان، ناامیدان و تحقیرشدگان تاریخ روشن کرد؛ و این همان معیار جاذبه و دافعۀ شخصیت حضرت امام خمینی (س) است.

نظام مستکبران جهانی تمام توان و قدرت و تجهیزات و تسلیحات خود را به کار گرفت و به تحریف افکار و آرمانهای امام راحل پرداخت. از سویی، موجی از آزادی، استقلال، حق طلبی، آرمان گرایی و نجات از ظلم و ستم استکبار در دل و جان مردم محروم و مستضعف جهان به خروش آمده بود و مسلمانان در پی حرکت به سوی حصول شخصیت و آبروی انسانی و اسلامی خود، رمز آزادی و استقلال را یافته بودند و به این باور رسیده بودند که این نعمتها مرهون اطاعت و پیروی از اسلام و اخلاق اسلامی و در پرتو جهاد علیه مخالفان عظمت، ترقی و سربلندی ارزشهای انسانی می باشد. آنها دریافتند که باید همیشه آماده باشند و در این راه هیچ ترس و واهمه ای را به دل راه ندهند. در حال حاضر، غرب به عنوان نگاهبان فرهنگ استکباری، با تمام توان و قدرت خود در برابر اسلام ایستاده است و به اسلام و مسلمانان به چشم دشمنان اصلی خود می نگرد؛ اما ملل مسلمان هم درس خوبی از امام آموخته اند و آن اینکه آنها می توانند با ایمان کامل، اتحاد و ایثار، عمارت بلندبالای استکبار و استثمار را فرو ریزند؛ و بر ویرانه های آن، بنای با شکوه آزادی و عدالت اجتماعی را استوار سازند.

در اینجا بحث خود را با نظریه های فقهی و عرفانی امام خمینی(س) دربارۀ تشکیل انقلاب اسلامی ایران ادامه می دهم.

 ارکان فقهی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران را از هر زاویه ای که بنگریم، یک انقلاب خالص و ناب اسلامی است که تکیه بر دو رکن مهم و اساسی، یعنی «اسلام گرایی» و «ارزشهای اسلامی» دارد. انقلاب ما به خاطر رهبری منحصر به فردش مبتنی بر فقه اهل بیت رسول الله (ص) است. این انقلاب در حقیقت انقلابی است که بنیادش بر فقه مکتب شیعه و علم کلام استوار است. برای بنده خیلی سخت است که در حضور اساتید محترم خود و دیگر دانشمندان و علمای بزرگوار از فقه بحث کنم؛ اما احساس می کنم که جا دارد در این سمینار علمی به جای بحث در مورد مسائل سطحی و ظاهری از مسائل اساسی انقلاب از دیدگاههای عمیق و پایه های اصلی آن صحبت شود.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مرحوم علامه آخوند خراسانی، اصول فقه را در کتاب نفیس خود کتاب الاصول تحریر فرمودند. ایشان یکی از بهترین علمای اصول فقه شیعه و از شاگردان مرحوم شیخ انصاری که یکی از بنیانگذاران علم اصول فقه و از احیاگران سنتهای جدید در علم اصول هستند، می باشند. همچنین ایشان از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بودند که با فتوای تاریخی خود، قرارداد میان ایران و انگلستان را منسوخ کردند. مرحوم آخوند خراسانی از اصطلاحی استفاده کردند که بعدها اثرهای عمیقی بر علم اصول گذاشت. ایشان چهار گونه حکم بیان فرمودند: «حکم اقتضایی، حکم انشایی، حکم فقهی و حکم تنجّزی»

حکم اقتضایی، یعنی ضرورت حکم و عبارت از دلیل است؛ به عنوان مثال، می توان گفت که نماز یکی از احکام الهی است که در آن یک دلیل و مصلحت خاصی نهفته است؛ بنابراین، حکم نماز را اقتضایی گویند. این مصلحت یا دلیل، در حقیقت اعتقاد مذهب شیعه را اثبات می کند که تمام احکام، بر اساس مصلحت یا دلیلی آمده است. این را اینگونه هم می توان بیان کرد که هر آنچه خدا بر بندگانش واجب کرده است به خاطر حکم اقتضایی در آن یک مصلحت شخصی نهفته است، و اگر کسی از کاری نهی شد به دلیل حکم اقتضایی در آن مفسده ای وجود دارد.

نوع دوم، حکم انشایی است و زمانی این حکم اطلاق می شود که مولا بر بندۀ خود به خاطر مصلحت یا مفسده ای به طور انشایی به انجام دادن یا ندادن کاری، امر می کند و غیره.

نوع سوم، حکم فقهی است؛ یعنی آنچه که فقه بر بنده (عبد) جاری می کند. هنگامی که مولا بر بندۀ خود به انجام دادن فعلی تأکید می کند، این حکم بر بنده فقه است. بنابراین، بنده مطیع انجام آن فعل می شود.

نوع چهارم، حکم تنجّزی است. هنگامی که بنده حکم را می داند باید آن را به جا آورد. این تقسیم بندی باعث اختلاف شدید در نظریات مختلف شده است. شاگردان برجستۀ مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم نائینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی، مرحوم ابوالحسن اصفهانی، مرحوم روحانی و مرحوم اصفهانی دربارۀ این موضوع خیلی بحث کرده اند که بعضی موافق آن بوده اند و برخی در آن اشکال کرده اند. خود مرحوم آیت اللّه  امام خمینی (س) در آثار علمی خود با آن اختلاف کرده اند. با وجود بحث و مباحثۀ بسیار وسیع و گسترده بین فقها و علما، این تقسیم بندی تأثیرات عمیقی بر اصول علم شیعه گذاشته است. ما بدون بحث کردن در صحیح یا غلط بودن این گفتگو و بدون نقل نظر علمای بزرگ به آثار عمیقی که به خاطر این تقسیم بندی مترتب شده است، اشاره می کنیم:

همان طور که بیان شد، حکم در مرحلۀ سوم واقع می شود و برای حکم، تنجّز شرط است؛ یعنی حکم در حق بنده فعلیت پیدا می کند. اگر بنده آن حکم را بداند و شعور این تکلیف را حاصل کند، در این صورت حکم بر او منجز خواهد شد؛ یعنی اطاعت کردن آن، ثواب؛ و انجام ندادن آن، باعث عذاب خواهد بود. آن حکم بعد از درک شعور و آگاهی منجز خواهد شد. 

علما می گویند تنجّز، در حقیقت تکلیف و وظیفه است، فایدۀ آن بر جاهل و عالم هنگام اطلاق حکم حاصل می شود؛ به این دلیل که احکام برای جاهل و عالم مشترک است؛ یعنی همان طور که عمل کردن فعل بر عالم ضروری است، همین طور هم عمل به تکلیف و وظیفه بر جاهل لازم است؛ اما تفاوت بین جاهل و عالم، در درک منجز شدنِ حکم است. عالم، منجز شدن حکم را درک می کند؛ ولی جاهل، بجز آگاهی در به جا آوردن فعل، چیزی نمی داند. در آخر این بحث، به نتیجه جالبی می رسیم؛ به عنوان مثال، شخصی نمی داند که آیا می تواند علم تکلیف (حکم) را حاصل کند یا نه؟ فرض می کنیم که می داند این سیب حکمی دارد؛ اما نمی داند که آیا این حکم واجب است یا حرام؟ فقط می داند که سیب یک حکم دارد و نمی داند اگر برای تحقیقِ این حکم کوشش کند، می تواند به آن برسد یا نه؟ در این موقع اطلاق آن بر جاهل و عالم بر اساس فعلیت خواهد بود و هر دو در این حکم برابر هستند. برای چنین شخصی که در نوعیت مذکور شک داشته باشد، حکم این است که احتیاط به جا آورد؛ و تا جایی که می تواند دربارۀ آن تلاش کند، تحقیق کند و به دنبال مصلحت یا مفسدۀ آن حکم باشد.

فقها در اصطلاح می گویند که برای اشتغال یقینی، برائت یقینی ضروری است. شخصی که می داند وظیفۀ او برای ادای یک فعل، اشتغال است، آیا از این حکم می تواند به این شعور و آگاهی برسد که تنجّز کردن یا نکردن هم برای او مقدور است؟ در نتیجه، بر اساس فطرت موجود در عقل و حکم (مفسده یا مصلحتی که مظهر فکری آن است) اشتغال یقینی حاصل می کند؛ یعنی وظیفه و تکلیف او بر اساس اشتغال است و بر او واجب یقینی می شود؛ اما آیا او نجات یافته است یا نه؟ و آیا وظیفۀ خود را به طور کامل ادا کرده است یا نه؟ در این مسأله باید احتیاط کرد؛ و این اولین بحث ما در این باره بود. البته مطالب بسیاری در این باره گفته اند و نوشته اند. مرحوم حاج محمد اصفهانی بحث مفصلی دربارۀ موضوع اصول فقه به رشتۀ تحریر درآورده است. من در اینجا آن را به صورت مقدمه ای برای اصل بحث خود مطرح کرده ام.

و اکنون قدرت، چه حکمی دارد؟ آیا قدرت (توانایی، صلاحیت) برای حکم، شرط است؟ اکثر فقها روی این حرف اتفاق نظر دارند که قدرت (صلاحیت انجام دادن)، شرط اساسی برای فعلیت است؛ یعنی اگر بنده (عبد) صلاحیت نداشته باشد، فعلِ انجام دادن هم از او بعید است. بر این اساس می گویند که احکام فقط برای قادرین می باشد. بنابراین، می توانیم بگوییم که اگر خداوند متعال حکمی را در مرحلۀ اقتضایی می فرماید برای قادر و عاجز یکی است؛ در مرحلۀ انشایی هم برای هر دو یکسان است؛ اما در مرحلۀ فعلیت، عاجز مستثنا و فقط قادر مأمور است. در واقع در مرحلۀ تنجّز هم، قادر بودن لازم است و تنجّز مخصوص قادرین است. تمام فقها صلاحیت و قدرت را شرط ادا کردن تکلیف و حکم می دانند.

 انقلاب اسلامی و نظریات فقهی امام خمینی(س)

در اینجا امام خمینی (س) اختلاف کردند و توضیح می دهند که این بحث اصولی چه تأثیرات عجیب و حیرت انگیزی بر انقلاب ما گذاشته است. امام می فرمایند: (قدرت، شرط تنجّز است، فعلیت نیست.) نظر ایشان این است که تمام احکام در مرحلۀ فعلیت برای قادر و عاجز یکسان است. بین قادر و عاجز در جامع و کلی بودن حکم هیچ تفاوتی نیست. در حالی که تفاوت اساسی بین قادر و عاجز در مرحلۀ تنجّز است؛ تنجّز بر قادر عائد می شود. اگر یک فرد قادر و با صلاحیت، حکمی را انجام ندهد بر او عذاب خواهد بود؛ اما برای عاجز، حکم تنجّز ساقط می شود. بنابراین، اگر انجام ندهد، ملال می شود؛ علما می گویند عجز مانع است. قدرت شرط نیست. نظر امام این است که قدرت و صلاحیت، شرط اصلی تنجّز است؛ در حالی که اکثر فقها، شرط قدرت را برای فعلیت حکم قبول دارند. امام خمینی(س) در کتاب مناهج الوصول و آقای سبحانی در تهذیب الاصول این مسأله را ذکر کرده اند؛ همین طور آقای فاضل لنکرانی در کتاب معتمد الاصول به طور مفصل در این باره بحث کرده اند.

علاوه بر حضرت امام خمینی (س)، مقلدان ایشان هم این مسأله را به تصریح بیان کرده اند که دربارۀ آن اشاره خواهم کرد. بر طبق نظر علمای بزرگ، قدرت شرط فعلیت است. اکنون دلایل و نظرهای حضرت امام خمینی (س) را در اینجا نقل می کنم.

پس اختلاف این شد که امام خمینی (س) قدرت را شرط تنجّز می دانند و می فرمایند که تمام احکام برای عاجز و قادر بالفعل مشترک و یکسان است؛ اما فقهای دیگر قدرت را شرط فعلیت می دانند. نتیجه و حاصل آن زمانی ظاهر می شود که بنده (عبد) نداند که قدرت انجام فعل را دارد یا نه؟ بنابراین، آقایانی که قدرت را شرط فعلیت می دانند، در اینجا بر طبق نظر آنها اصل شک در حکم ظاهر می شود. یعنی او نمی داند که آیا حکم برای او شرط است یا نه؟ در اینجا برائت (اصل) است. در چنین صورتی هیچ حکمی بر او شرط نخواهد بود؛ اما بر طبق نظر امام خمینی (س) باید احتیاط کند، به این دلیل که اصل تکلیف و حکم در آن وجود دارد. اشکال در این است که او نمی داند آیا مانعی وجود دارد یا نه؟ و به اصطلاح علما، آیا هیچ راهی برای رهایی از عذاب هست یا نه؟ در اینجا اشتغال، ضروری می شود، چون که احتیاط بر مؤمن لازم است. این حرفی است که علمای علم کلام می گویند.

اختلاف در اینجا ظاهر می شود که در داشتن یا نداشتن توانایی، شک ایجاد شود، بر طبق نظر دیگران حکم بر او شرط است و او باید آنقدر تلاش کند تا به این علم برسد که آیا قدرت و توانایی انجام فعل را دارد یا نه؟ و این کار را آنقدر ادامه دهد تا به این حقیقت برسد که هیچ گونه توانایی و قدرت ندارد. در اینجا به اوایل دهۀ شصت نگاهی می اندازیم؛ یعنی درست زمانی که انقلاب اسلامی می خواهد شروع شود. اصل این است که مبارزه و جهاد علیه ظلم، واجب است؛ اما علما و فقهای بزرگ نمی دانند که آیا قدرت دارند یا نه؟ در اینجا آنها حکم برائت می دهند و مبارزه نمی کنند. انقلاب اسلامی ریشه در اصول فقه دارد. حرکات و سکنات امام خمینی(س) نمایانگر یک فقیه کامل است. 

در این مرحله وظیفۀ همۀ ما این است که امر به معروف و نهی از منکر کنیم؛ اما اشکال در این است که ما نمی دانیم آیا قادر به این فعل هستیم یا نه؟ و در این صورت از دیدگاه حضراتی که قدرت را شرط فعلیت می دانند، ما باید چه کنیم؟

در اینجا اصل برائت جاری می شود. به عبارت دیگر، حکم ساقط می شود؛ زیرا به قول آنها ما علم به قدرت را نداریم. بر طبق نظر امام خمینی (س) قدرت، شرط تنجّز حکم و تکلیف است؛ به عبارتی دیگر، ما باید احتیاط کنیم و تا زمانی که یقین حاصل نکردیم که توانایی انجام فعل را داریم یا نه، باید تلاش و کوشش کنیم. به عنوان نمونه، مسألۀ جنگ را بیان می کنم. وظیفۀ ما جنگ کردن است؛ اما نمی دانیم که آیا قادر به جنگیدن و مبارزه هستیم یا نه؟ اما این دلیل نمی شود که ما برای در امان ماندن از عذاب به دنبال پناهی و مأوایی باشیم و علیه حکم خدا راهی را برای خود جستجو کنیم.

یک بحث خیلی مهم و ضروری در اصول فقه شیعه که همیشه در مبحث «ضد» در پیش روست بحث اقتضاست. بحث «ضد» یکی از مباحث مهم اصول فقه است که آثار عمیقی را بر زندگی یک فقیه می گذارد و نقوش بی نظیری را بر یک جامعه حک می کند که تأثیرات آن را در این بحث به طور اجمال بیان خواهم کرد.

امام خمینی (س) در بحث مراحل احکام می فرمایند: «احکام دو مرحله دارد». این مسأله را در مثالهای دیگر می توانید به خوبی ملاحظه کنید. پسری نارنجک به دور کمر خود می بندد و به زیر تانک دشمن می رود، برای اینکه مبارزه با دشمن را واجب می داند؛ اما نمی داند که آیا قدرت این کار را دارد یا نه؟ فقط می داند که باید با دشمن بجنگد و مبارزه کند. او در هر حالی باید این کار را انجام بدهد، و اگر مشکلی پیش آید که او در قدرت خود شک کند باز بر طبق نظر امام باید تا آخرین نفس به پیش رود؛ اما بر طبق نظر فقهای دیگر اگر از همان ابتدا شک کنیم و در اصل حکم تأمل نماییم، در اینجا اصل برائت جاری شده است و از این حکم بری الذمه می شویم.

 انقلاب اسلامی و دیدگاه عرفانی امام خمینی (س)

اکنون نظریات عرفانی امام خمینی (س) را دربارۀ انقلاب اسلامی به طور مختصر بررسی خواهیم کرد. چهره های مشهور و معروف تاریخ بشری را می توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. سلاطین؛ 2. حکما؛ 3. انبیا.

خصوصیات و ویژگیهای مهم این سه گروه مربوط به مطابقت گفتار و کردار آنهاست. با شکل گیری صداقت در گفتار و رفتار می توان معیار آنها را در تاریخ مشخص کرد.

سلاطین و حکمرانان سرکش همیشه در طول تاریخ به لهو و لعب و خوشگذرانی و فتنه گری پرداخته اند. آنها هیچ فکری بجز حفظ و گسترش اقتدار و سلطه گری خود نداشته اند، برای مردم و حقوق آنها هیچ ارزشی قائل نبودند و به آنها احترام نمی گذاشتند. عدالت، امنیت، صلح و آرامش، احقاق حقوق بشری، پیشرفت و ارزشهای مثبت دیگر از جمله شعارهای عدالتخواهان، آزادی دوستان و رهبران مردمی بود که سلاطین و حکمرانان به این جرم به سرکوبی و نابودی آنها پرداختند. در عمل و رفتار آنها تضاد واضح و عمیقی مشاهده می شد. طبقۀ حکمران و خودپسند، نه اثر مثبتی بر افکار و اذهان انسانها گذاشتند، و نه نور محبت، عشق و امید را در دل مردم روشن کردند. فرمانروایان مستبد، مغرور و سرکش، در طول تاریخ بشری تمام توان و قدرت خود را در غل و زنجیر کردن دانشمندانِ علم و آگاهی؛ و محبوس کردن آزادیخواهان و عدالت دوستان صرف کرده اند و خواهند کرد؛ ولی نور عقل و خرد و انسان شناسی بیش از پیش شعله ورتر می شود؛ و بندگان نیک خدا جدا از همۀ کارها، انسانها را به سمت عرفان و جاذبه های درونی و باطنی سوق می دهند و الگوی «صراط مستقیم» را به انسانها ودیعه می دهند. به همین دلیل است که یک فیلسوف، شاگرد پیدا می کند؛ و پیغمبر و انبیا، اولیا.

فیلسوف و شاگردش به انسانها راه درک حقیقت را نشان می دهند؛ در حالی که پیغمبر و اولیایش باعث رسیدن انسان به حقیقت می شوند. یک فیلسوف در عقل و شعور انسانها رسوخ پیدا می کند؛ در حالی که انبیا و اولیا، فطرت و سرشت باطنی انسانها را شیفته و مرید خود می سازند. فیلسوف، محقق پرورش می دهد؛ و پیغمبر، فداکار و ایثارگر.

 این همان زاویۀ نگاهی است که شناخت امام را ممکن می سازد. شخصیتی که عظیمترین و ارزشمندترین انقلاب قرن بیستم را بنیانگذاری کرده است؛ قرنی که آن را «قرن انقلابها» نامیده اند. حضرت امام کسی بودند که قلوب همۀ مسلمانان جهان را از احساسات والایی همچون جهاد لبریز کردند و آنها را از هر گونه معامله با اسرائیل نفی کردند، و قدرت مقاومت در برابر امریکا و مستکبران جهانی را به مسلمانان ارزانی داشتند. انقلاب و امام خمینی (س) هر دو در یک زمان و یک مکان هستند که نه از یکدیگر جدا می شوند و نه یکدیگر را تحت الشعاع قرار می دهند؛ بلکه هر کدام از آنها باعث شناخت دیگری است.

انقلاب اسلامی حامل پیام الهی، و امام خمینی(س) پیام آور آن است. درک اسرار و رموز انقلاب اسلامی زمانی میسر است که شخصیت امام خمینی (س) درست و کامل شناخته شود. در حقیقت باید گفت که یکی از دلایل نشناختن انقلاب اسلامی این است که معروفترین و بارزترین شخصیت آن هنوز در پرده ای از ابهام باقی مانده است.

اکثر مفسرین به جای درک فلسفۀ انقلاب اسلامی و شناخت علل و عوامل ظهور آن، تمام توان خود را در کیفیت و چگونگی اوضاع سیاسی و اقتصادی آن مصروف می دارند؛ در حالی که فهم فلسفۀ انقلاب و پایه های اساسی آن، نقش مهمی را در پیشبرد و ترقی انقلاب و حفاظت از آن ایفا می کند؛ و این یکی از راههایی می باشد که نشانگر ابعاد عرفانی افکار امام خمینی (س) است. در سال 1979 میلادی نقطه نظر و دیدگاههای عرفانی امام خمینی (س) جای هیچ شک و شبهه ای دربارۀ رخداد انقلاب نگذاشت. در بیانات و مکتوبات امام خمینی (س) شواهد زیادی وجود دارد مبتنی بر اینکه انقلاب، یک واقعۀ مبتنی بر مشیت الهی و واسطه های زمینی است. ایشان می فرمایند:

اینجا حساب الهی است، اینجا دست خداست. اشخاص نمی توانند یک همچو نهضتی، یک همچو قدرتی ایجاد کنند، بشر نمی تواند همۀ اقشار را اینطور بیدار کند، بشر نمی تواند زن و مرد یک مملکت، بچه و بزرگ یک مملکت را فداکار کند. این دست خداست، این ارادۀ الهی است که تمام اقشار ملت ما را با هم برادر کرد و تمام حسابهای حسابگران مادی را باطل کرد. این دست خدا و ارادۀ خدای تبارک و تعالی است. [8]

با یک نگاه گذرا به زندگی فردی و اجتماعی حضرت امام خمینی(س) این حقیقت به طور کامل مشخص می شود که ایشان تبلور عینی اندیشه های عرفانی بودند. حضرت امام همیشه مطیع افکار عرفان و علوم معرفتی بودند. این طرز فکر و بیان، تأثیر عمیقی بر کلام امام گذاشته بود. تنها چنین انسانی می تواند در طول نیم قرن همچون سدی محکم و استوار در برابر ظلم و ستم حاکم بر محیط بایستد و نهضتی عظیم را به وجود آورد؛ انسانی که توکل و اعتمادش تنها به حاکم مطلق کائنات بود؛ انسان کاملی که عاشقانه، فی سبیل اللّه  به جلو رفت و هدفش چیزی جز رضای خدا نبود؛ انسانی که فکر و ذکرش سلوک الی اللّه  و وصال حق تعالی بود؛ انسان کاملی که فنای فی اللّه  و واصل به حق، و تنها مجاهد پیشقراول در راه آزادی بود. ایشان می فرمایند:

شخص سالک که بخواهد تسمیۀ او حقیقت پیدا کند، باید رحمتهای حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانیه و رحیمیه متحقق شود و علامت حصول نمونۀ آن در قلب، آن است که با چشم عنایت و تلطف به بندگان خدا نظر کند و خیر و صلاح همه را طالب باشد؛ و این نظر، نظر انبیای عظام و اولیای کمّل ـ علیهم السلام ـ است. منتهی آنها دو نظر دارند: یکی نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدینۀ فاضله، و دیگر نظر به سعادت شخص، و علاقۀ کامله به این دو سعادت دارند؛ و قوانین الهیه که به دست آنها تأسیس و انفاذ و کشف و اجرا می شود، این دو سعادت را کاملاً مراعات می نماید. [9]

تعهد امام نتیجۀ اندیشه های عرفانی ایشان بود که بر اساس آن، این رهبر بزرگ در حرکت جامعه به سمت حق، یک نهضت عظیم ایجاد کرده است. ایشان با هموار کردن راه خود، سالکان حق را به سمت یک انقلاب و قیام علیه ظلم و بی عدالتی و بردگی دعوت کردند و مانع محکم در راه سیر و سلوک الی اللّه  را از بین بردند و آن را متلاشی ساختند و این سد بزرگ همانا طاغوت بزرگ زمان بود. امام، نظام شاهنشاهی را برانداختند و متجاوزان جهانی همچون امریکا و مستکبران را به زانو درآوردند و پیکر دشمنان اسلام و غاصبان قدس عزیز، یعنی صهیونیستها و اسرائیل اشغالگر را به لرزه درآوردند و آنها را وحشت زده نمودند.

نظر امام این است که عواملی از قبیل «فقدان تزکیۀ نفس»، «جنبشهای غلط و ناپایدار»، «خودپسندی»، «هوسرانی»، «دنیا دوستی» و غیره که ریشه در شرک و بی ایمانی دارد، همه و همه مانعی در راه مبارزه و جهاد و جایگاه واقعی انسانی هستند که در نتیجۀ آن، انسانها هرگز نمی توانند انقلابی را برپا کنند و یا اگر هم قیام و مبارزه ای را شروع کنند، ادامۀ آن بر ایشان سخت و مشکل خواهد بود. اگر هم به طریقی جلو روند باز هم جاری و ساری ماندن آن و رسیدن به اهداف مطلوب از ممکنات خواهد بود. این حقیقت در نهضتها و انقلابهای اسلامی به اثبات رسیده است.

امام خمینی (س) عقیده داشتند که پرستش غیر خدا و رجوع به غیر او، انسانها را در پرده های ظلمانی محجوب و مستور می کند. اگر امور دنیوی، انسانها را دنیادوست و خواهان دنیا و مادیات کند و او را از یاد خدا غافل گرداند، باعث حجاب ظلمانی می شود. تمام عالم اجسام، پرده های ظلمانی بین خدا و انسان می باشد و چنانچه این دنیا وسیله ای برای لقاءاللّه  و آخرت باشد، حجابهای ظلمانی به حجابهای نورانی تبدیل می شود.
«کمال الانقطاع»، یعنی کنار زدن هرگونه حجاب ظلمانی و نورانی، و وارد کردن آنچه که باعث عظمت و شرافت می شود در مهمانخانۀ الهی (دل).[10]

بنابراین، واضح شد که بر طبق نظر امام، فلسفۀ انقلاب همان است که مقصود و منظور همۀ انبیا بوده است. ایشان می فرمایند: تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفة اللّه ». تمام، مقدمۀ این است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که آن نقطۀ اصلی را که در فطرت همۀ انسانها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالی همین است.[11]

حضرت امام خمینی (س) هم، یک انقلاب موفق از نظر سیاسی را الهام گرفته از چنین هدفی می دانند. ما می توانیم ادعا کنیم که جملات و سخنان عرفانی امام، نمایانگر ابعاد سیاسی هستند. در اواخر قرن بیستم درست در زمانی که انسانیت در آتش مادی گرایی و پشت کردن به ارزشهای الهی می سوخت، امام با عمل به روش و سیرۀ پیمبرانه و با بهره گیری معجزه آسای عرفان جلوه گر شدند و جامعه ای مبتنی بر امید و بر پایۀ اصول و ارزشهای دینی و اخلاقی تشکیل دادند و در حقیقت در به ثمر رساندن این وظیفه و تکلیف مهم و پرافتخار موفق و سربلند شدند. نباید غافل بود که امام از معدود عارفانی هستند که پله های عرفان و معرفت را طی کردند و عطر خوش و روح افزای سیر الی اللّه  را در دل و جان خود احساس نمودند، آنگاه حق و حقیقت را به مخلوق خدا ابلاغ کردند. عرفان امام، زاییدۀ شریعتی است که به سمت عینیت پیش می رود. مدارج عرفانی و رفتار و کردار امام به سرعت در قالب شرعی و دینی شکل پذیرفت و به صورت ارزشهای والای معنوی و روحانی بر نظام حیات و بر روح پیروانش نازل شد.

امام خمینی (س) همیشه به ذکر و دعا مشغول بودند. خیلی کم پیش می آمد که ایشان چیزی برای خود بخواهند. ایشان فنای فی اللّه  بودند و تمام وجود و هستی خود را از کبر و خودپسندی پاک و طاهر کرده بودند. بر همین اساس، اگر شما تمام بیانات امام را به دقت مطالعه کنید، در آنها  هیچ هدف و آرزو و سخنی را نمی یابید که برای خودشان گفته باشند. امام خمینی (س) رسالت انبیا را رسالت خود قرار داده بودند؛ و آن رسالت، الهی کردن تمام امور و سوق دادن جهانیان به سمت یک حقیقت واحد یعنی «اللّه » بود. هدف بعثت انبیا هم الهی کردن تمام امور بود.

امام می فرمایند: به خاطر خدا قیام کنید. این همان اصلی است که مظهر الهام و محرک زندگی سیاسی امام خمینی (س) و نمونۀ بارز طرز تفکر ایشان است. تمام امور بر اساس همین اصول به ظهور می رسند و محور همۀ اعمال و اقدامات همین اصول است. این اصول از نیروی والای عرفانی امام خمینی(س) برخاسته است. بله، امام یک رهبر کامل و متعهد و بنیانگذار سلسلۀ عرفان انقلابی و مصلح بزرگ زمان بودند. ایشان نشان دادند که جایگاه عرفان واقعی، فقط افعال فردی انسانها نیست، چون خداوند، حاکم مطلق وجود است؛ بنابراین، حاکمیت او بر تمام ابعاد زندگی انسان ساری و جاری است؛ و تمام ارزشهای الهی و روابط سیاسی، اجتماعی بر این اصل استوار است. توحید و خداپرستی امام بر افکار انقلابی ایشان سایه گستر شد و حد و مرز بین سیاست و بندگی را از بین برد. به نظر ایشان هر گونه اختلاف بین عالم سیاست و عالم عبودیت باید از بین برود؛ چرا که خداوند حاکم مطلق وجود است، و وظیفۀ شرعی و الهی هر انسان است که توحید و خداپرستی را در تمام شئونات و جنبه های مختلف زندگی خود مجسم کند. 

منبع: امام خمینی و بازسازی تفکر اسلامی، ص 1 - 26



[1] صحیفۀ امام؛ ج 5، ص 301. [2] خمینی، روح‏اللّه‏؛ ولایت فقیه؛ چ 10، ص 22. [3] صحیفۀ امام؛ ج 3، ص 323. [4] همان؛ ج 17، ص 323. [5] همان؛ ج 18، ص 500. [6] همان؛ ج 10، ص 159. [7] همان؛ ج 20، ص 318. [8] همان؛ ج 7، ص 190. [9] خمینی، روح‏ اللّه‏؛ آداب نماز؛ ص 236. [10] مبارزه با نفس؛ ص 46. [11] صحیفۀ امام؛ ج 20، ص 16 ـ 1
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۰
اعظم سادات سرآبادانی


حضرت امام(ره) در طول دوران مبارزه تلاش نمود این حقیقت را برای ملت آشکار کند که راه سرافرازی و عزت و دستیابی به استقلال و آزادی و عدالت، در گروه استقامت و ایستادگی در برابر استکبار جهانی و در راس آن آمریکای جنایتکار است.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی/ حسین معینی

استکبارستیزی و عزتمندی در مکتب امام خمینی(ره)

حضرت امام خمینی(ره) را می‌توان پیام آور عزت مسلمین و ملت ایران در نیم قرن اخیر دانست! جهان اسلام و بطور خاص ملت ایران، قریب به دو قرن تلخ‌ترین ناکامیها را به واسطه حکمرانان فاسد و نالایق در مواجهه با کفار و دشمنان تجربه کرده بودند! از شکست در جنگ با روس و عثمانی تا از دست دادن هرات و افغانستان و بخشی از پاکستان و در نهایت جدایی بحرین و از اعطای امتیازات مختلف به روس و انگلیس تا اشغال ایران زمین به دست متجاوزران در جنگ جهانی اول و دوم! حاصل این بی‌لیاقتی‌های دربار قاجار و پهلوی؛ پاشیدن گرد ضعف و ناتوانی و باور "ما نمی‌توانیم" بر سر افکار عمومی جامعه و هویت یک ملت بود!

حضرت امام (ره) با شعار بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) و بازخوانی هویت اسلامی – ایرانی تلاش نمود تا به تدریج "عزت" از دست رفته‌ی ملت ایران را احیاء نماید و در این راه در اولین گام در دهه 1340 در برابر "انقلاب سفید" آمریکایی و قانون تبعیض آمیز و توهین آمیز "کاپیتولاسیون" ایستاد! و حبس و تبعید را به جان خرید تا ملت ایران در مسیر احیاء اقتدار و عزت به پا خیزد!

استکبار ستیزی؛ تبلور عزت مندی

روح و گوهر عزت طلبی حضرت امام(ره) را می‌توان در روحیه استکبارستیزی ایشان مشاهده نمود. حضرت امام(ره) در طول دوران مبارزه تلاش نمود که این حقیقت را برای ملت آشکار کند که راه سرافرازی و عزت و دستیابی به استقلال و آزادی و عدالت، در گروه استقامت و ایستادگی در برابر استکبار جهانی و در راس آن آمریکای جنایتکار است. رهبرکبیر انقلاب اسلامی با فریاد برآوردن آنکه «همه بدبختی ما از آمریکاست» از خوی تجاوزطلبی و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استکبار سخن گفته و در مورد رابط ما با آمریکا می‌گوید: « این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها می‏خواهند از ما بدوشند، اینها نمی‏خواهند به ما چیزی بدهند.» [1]

ایشان با صراحت تمام آمریکا را «شیطان بزرگ » نامیدنده و اعلام می‌دارد: «آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است»[2] و از ملت ایران و ملل مسلمان و محروم جهان چنین خواستند: «هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید.»[3] و همه مبارزان جبهه توحید در سرتاسر جهان را این گونه بشارت دادند: «اگر دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.»[4]

ویژگی‌هایی استکبارستیزی در نگاه حضرت امام (ره)

استکبار ستیزی در اندیشه حضرت امام(ره) دارای شاخص ها و ویژگی‌هایی است:

1- خاستگاه الهی استکبارستیزی

یکی از مهم مولفه های استکبارستیزی ماهیت الهی مبارزه و قیام برای خداست. تاریخی‌ترین سند مبارزاتی حضرت امام(ره) با آیه شریفه «قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی‏ وَ فُرادی‏» آغاز می‌شود. ایشان در ابتدای پیام که خطاب به همه مسلمانان و علما و روحانیون نوشته‌اند آورده اند: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده.»[5]

2- سازش ناپذیر بودن در برابر استکبار

حضرت امام(ره) امکان هرگونه تلاش برای نزدیکی و سازش و مصالحه با استکبار را نفی می‌کند و آن را نافی عزت مسلمین می‌داند. ضمن آنکه این حرکت را ثمربخش ندانسته و بر این باور است که استکبار از موضع خود کوتاه نخواهد آمد. این نگاه برآمده از آموزه‌های قرآنی است که خدواند در شرح وضعیت جبهه حق و دشمنان آن بدان اشاره کرده است.

خداوند متعال مومنین را از هرگونه مراوده و دوستی و اعتماد به دشمنان نفی می‌کند و می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لایهدی القوم الظالمین»(مائده: 51) و در جایی دیگر یادآوری می‌کنند: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده و قدکفروا بماجائکم من الحق» (ممتحنه: 1)

حضرت امام(ره) مبتنی بر این آیات و روایات متعددی که در نفی پذیرش ولایت کفار و مستکبر آمده، آنهایی که بدنبال مذاکره و کنارآمدن با دشمنان خدا هستند را به عنوان خائن معرفی می‌کند. ایشان با صراحت در نفی هرگونه سازش با استکبار جهانی فریاد بر می‌آورد: «کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی‏دانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای‏دار برند، اگر زنده زنده در شعله‏های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‏مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی‏کنیم.»[6]

3- دائمی بودن استکبارستیزی (فرا زمان و فرامکان)

اصل اساسی دیگر برای مبارزه با استکبار جهانی در نگاه ژرف و دقیق حضرت امام(ره) "تداوم و همیشگی بودن" مبارزه است. این پیشوای بزرگ الهی مبارزه با کفر و شرک و نفاق را که جبهه متحد نظام استکباری دنیا را به وجود می‌آورند فصلی و مقطعی و محدود و محصور به عصر و زمان خاصی نمی‌دانست.

مبتنی بر باور امام ،جنگ، ما با استکبار جهانی «جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی‏شناسد.»[7] ، «جنگ حق و باطلی که تمام شدنی نیست»[8] و «این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد» [9] حضرت امام در تعیین این خط مشی اساسی و زیربنایی با قاطعیت و صراحت و صلابت با نفی نگاههای انحرافی اعلام می‌نماید:

«ملی‌گراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می‏گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»[10]

این خط مشی اساسی در اندیشه سیاسی امام خمینی نیز همچون دو اصل و خط مشی قبلی از تعالیم سیاسی قرآن کریم مایه می‌گیرد. خداوند متعال می‌فرماید: «قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» (با کفر و شرک و نفاق مقاتله و مبارزه کنید تا فتنه از روی کره زمین برطرف و مرتفع گردد) (بقره: 193) حضرت امام با استاد به این آیه شریفه و در شرح آن می‌فرمایند:

«اینهایی که گمان‏ می‏کنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزی»، اگر مقصودشان این است که در قرآن این عبارت نیست، درست می‏گویند، و اگر مقصودشان این است که بالاتر از این با زبان خدا نیست، اشتباه می‏کنند. قرآن می‏فرماید: قاتِلُوهُمْ حَتّی‏ لاتَکُونَ فِتْنَة، همه بشر را دعوت می‏کند به مقاتله برای رفع فتنه؛ یعنی «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» »[11]

4- اتخاذ راهبرد تهاجمی در مقابله با استکبار جهانی

یکی دیگر از شاخصه‌های قابل توجه در گفتمان استکبارستیزی، تهاجمی بودن آن است. بدان معنا که برای مقابله با استکبار جهانی باید طرحریزی کرد و همه راه‌ها و ایده‌ها را مورد بررسی قرار دارد. شیوه مبارزه انفعالی و آرایش دفاعی در برابر استکبار نه تنها مناسب نیست، بلکه اندیشه‌ای که نابودی استکبار را در سر می‌پروراند، حتما نیازمند اتخاذ استراتژی تهاجمی است. با همین نگاه حضرت امام(ره) از شکل گیری هسته مقاومت در جهان چنین سخن می‌گوید: «بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته‏های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد»[12]

ایشان در جایی دیگر از راه اندازی"بسیج بزرگ سربازان اسلام" چنین سخن می‌گوید: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد.»[13]

5- مبارزه با استکبار بر اساس تکلیف الهی

شاخصه دیگر در دکترین استکبارستیزی حضرت امام امید به پیروزی همیشگی جبهه حق و عدم شکست در میدان مبارزه با استکبار است. مبتنی بر باور امام، ما مکلف به انجام وظیفه‌ایم و نتیجه فرع آن است[14]، لذا با صلابت و مبتنی بر نگاه تکلیف گرایی اعلام می‌دارد:

«تکلیف ما این است که در مقابل ظلم‌ها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلم‌ها مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم که بهتر، و اگر نتوانستیم به تکلیف خودمان عمل کردیم. اینطور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم. اولًا که شکست نمی‏خوریم؛ خدا با ماست، و ثانیاً بر فرض اینکه شکست صوری بخوریم شکست معنوی نمی‏خوریم، و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است، با ماست‏.»[15]

6- مستضعفین محور مبارزه با استکبارجهانی

در نگاه حضرت امام(ره) بخش عمده اردوگاه جبهه مبارزه با استکبار جهانی را توده‌های محروم و مستضعف که از رفاه و آزادی برخوردار نبوده‌اند، تشکیل خواهند داد. چرا که رفاه طلبی و مبارزه در این نگاه قابل جمع نبوده و مرفهان بی‌درد در اردوگاه جبهه حق جای ندارند. حضرت امام(ره) این حقیقت را چنین شرح می‌دهند:

«ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته‏اند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‏کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‏اند. و آنهایی هم که تصور می‏کنند سرمایه داران و مرفهان بی‏درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‏شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‏کنند آب در هاون می‏کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله‏ای است که هرگز با هم جمع نمی‏شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‏بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند.»[16]

7- مبارزه با تمام قوا علیه استکبار جهانی

حضرت امام خمینی به منظور تعیین یکی از اصول و خط مشی های اساسی برای مبارزه با استکبار جهانی اعلام می‌نماید: «ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد»[17]

این اصل برای مبارزه با قدرتهای استکباری جهان از اصول و مبانی قرآنی و تعالیم مربوط به تقابل با جبهه کفر و شرک و نفاق در هر عصر و زمان سرچشمه می‌گیرد. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم جبهه توحید را مخاطب قرار می دهد و این گونه به خیزش و جهاد قهرآمیز با مستکبران زمین فرا می‌خواند: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» (هر چه در توان دارید بسیج کنید، تا با این [تدارکات‏]، دشمن خدا و دشمن خودتان را جز بترسانید) (انفال: 60)

8- مبارزه تا نابودی کامل استکبار جهانی

حضرت امام در تعیین استراتژی و خط مشی مبارزه با استکبار اولین اصلی که مورد توجه قرار می دهند این است که تا قدرتهای سیطره جو و مستکبر جهان به اضمحلال و انقراض درنیایند محال است که صلح و آرامش و سلامت و سعادت در کره ارض حاکم گردد و محرومان و به بند کشیده شدگان به حقوق الهی خود نائل آیند و به وراثت زمین برسند. ایشان در بیاناتی اشاره دارند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه‌طلبان بی‌فرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی‌رسند.»[18]

ایشان در ماجرای حمله به هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی می‌فرمایند: «مردم آزاده جهان همیشه از ابرقدرتها خصوصاً امریکای جنایتکار صدمه دیده‏اند و تا عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و امریکای سلطه‏گر جزم ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود.»[19]

مبتنی بر نگاه حضرت امام(ره) حد یقفی برای فزونی خواهی و زیاده خواهی مستکبران عالم وجود ندارد و این زیاده خواهی جز هویت اصلی آنها شده و تا دیگران را به بند و زنجیر و استثمار نکشانند، دست از تجاوزطلبی نخواهند کشید. به همین خاطر است که با صراحت به مسلمانان گوشزد می کند: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند به یقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبی‌ها و ارزشهای معنوی و الهی‌مان نمی‌شناسند و به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی‌دارند مگر این که شما را از دین تان برگردانند»[20]

جمع بندی

مبتنی بر جهان‌بینی الهی حضرت امام(ره)، در نظام سلطه‌ زده‌ای که استکبار جهانی در جهان و نظام بین‌الملل ایجاد کرده است، یا باید غلام حلقه بگوش بود و از خود هویتی و باوری مستقل نداشت و همواره در خوف و رجا زندگی کرد، و یا آنکه راه عزت و مقاومت و ایستادگی را برگزید و به مبارزه با استکبار جهانی روی آورد تا با نابودی آن صلح و امنیت و آرامش را به جهان باز گرداند. و حضرت امام(ره) راه دوم را به ملت ایران پیشنهاد می‌دهد.

امروز نیز راه مقابله ملت ایران با زیاده خواهی دشمنان ملت ایران در ماجراهای مختلف و بطور خاص در ماجرای برجام تاکید بر حرکت عزت مدارانه حضرت امام خمینی (ره) است که توسط جانشین خلف ایشان، رهبر معظم انقلاب اسلامی دنبال می‌گردد.



[1] - صحیفه امام، ج‏10، ص 360، 4/8/1358.

[2] - صحیفه امام، ج 13، ص 212، 21/6/1359.

[3] - صحیفه امام، ج 11، ص 121، 4/9/1358.

[4] - صحیفه امام، ج 15، ص 171، 15/6/1360.

[5] - صحیفه امام، ج1، ص 21، 15/2/1323.

[6] - صحیفه امام، ج 21، ص 69، 13/4/1367.

[7] - صحیفه امام، ج 21، ص 88، 29/4/1367.

[8] - صحیفه امام، ج 21، ص 284، 3/12/1367.

[9] - همان.

[10] - صحیفه امام، ج1، ص 21، 15/2/1323.

[11] - صحیفه امام، ج 19، ص 112، 20/9/1363.

[12] - صحیفه امام، ج 21، ص 195، 2/9/1367.

[13] - صحیفه امام، ج 21، ص 88، 29/4/1367.

[14] - صحیفه امام، ج 21، ص 284، 3/12/1367.

[15] - صحیفه امام، ج 12، ص 306، 28/2/1359.

[16] - صحیفه امام، ج 21، ص 87، 28/2/1359.

[17] - صحیفه امام، ج 6، ص 499، 17/1/1358.

[18] - صحیفه امام، ج 12، ص 144، 19/11/1358.

[19] - صحیفه امام، ج 21، ص 69، 13/4/1367.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۲۸
اعظم سادات سرآبادانی