
بیشتر بخوانید: تعبیر معمار کبیر انقلاب از استکبار و استضعاف
پی نوشت :
در دیدارها و سخنرانی های مختلفی که امام خمینی داشتند، همواره بر این نکته تاکید می کردند که اگر امروز خطایی از متولیان حکومتی سر بزند، به پای اسلام نوشته می شود و این شکست مکتب است.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، نهضت امام خمینی و به دنبال آن پیروزی انقلاب اسلامی در سایه توکل و حمایت الهی، رهبری حکیمانه امام و وحدت و همدلی مردم کشور روی داد، انقلابی که می توان آن را معجزه نامید چرا که با هیچ یک از انقلاب های مردمی قابل مقایسه نبوده و نیست. مسلما پس از پیروزی در همه انقلاب ها دغدغه هایی وجود دارد که این در حکومت های دینی دوچندان شده و برای شخصیت بزرگی مانند پیر جماران که از درایت و تیزبینی خاصی برخوردار بودند، به مراتب بیشتر و بیشتر. ایشان در سخنرانی ها و پیام های مختلف به این نگرانی های خود اشاره کرده اند که با قرار گرفتن در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به تناوب بخش هایی از این دغدغه ها را در اختیار مخاطبان قرار می دهیم.
از دیگر دغدغه های امام خمینی، سوء استفاده از شرایط و آزادی های به وجود آمده بعد از انقلاب اسلامی بود که می گفتند امروز اگر از این آزادی درست استفاده نشود هر خطایی، شکست اسلام به حساب می آید. ایشان در جمع اهالی اردکان به این مطلب، اینگونه اشاره کرده اند:
«امروز یک صفحه دیگرى در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما، شکست داد طاغوت را، و رأى داد به جمهورى اسلامى، و شد مملکت مملکت اسلامى؛ اگر امروز ما یک خطاهایى بکنیم که دشمنهاى ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستى است که جبران ناپذیر است. شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتى نداشت؛ براى اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود. اما اگر ما الآن مدعى هستیم که اسلامى است رژیم ما، ولى وقتى برویم سراغ بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان رباى سابق است، چپاولگرى همان چپاولگرى سابق است، اجحاف و گرانفروشى فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم توى ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانى آنجا هم هست؛ برویم در مثلًا دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان مسائل باشد، این موجب این مى شود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدى رفت، یک رژیم فاسدى جایش نشست. کارى ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدى را از بین بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پاى اسلام حساب نمى شد. این خطر نبود که اگر چنانچه محمد رضا یک ظلمى بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم مى کردند اسلام تقویت بیشتر مى شد: لَا زَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است. براى اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر مى شود. اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامى، رژیم یک رژیم اسلامى، و یک آزادى براى مردم پیدا بشود، از این آزادى اگر بخواهد خداى نخواسته یک استفاده هاى سوئى بشود و از این آزادى یک ظلمى بشود، تعدى بشود- عرض مى کنم که- کارهایى که بر خلاف مسیر انقلاب است بشود، این طور نیست که [شکست] ما مثل شکست از محمد رضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست مى خورد. این است که مهم است.
باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینکه از آزادى سوء استفاده نکنیم. حالا که آزاد هستیم، هرج و مرج بشود؛ هر کسى بخواهد براى خودش؛ همچو آزادى در بین بشر نباید باشد. در اسلام مطرح نیست یک همچو آزادى که کسى آزاد باشد که مردم را اذیت کند؛ کسى آزاد باشد که اجحاف بکند؛ و همین طور از سایر چیزها.»
صحیفه امام ؛ ج 8، ص 273-274
به گزارش «فارسی مچ»، مقاله نویسی، شعر، وبلاگ نویسی، مسابقه کتابخوانی و خوشنویسی، از بخشهای این جشنواره است.
به گزارش خبرنگار فارسی مچ، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گفت : درمراسمی با حضور نماینده ولی فقیه دراستان ، از پوستر جشنواره کشوری روح خدا رونمایی شد.
جوادیان زاده افزود: مقاله نویسی، شعر، وبلاگ نویسی، مسابقه کتابخوانی
وصیت نامه امام خمینی (ره) و خوشنویسی، از بخشهای این جشنواره است.
وی ادامه داد: این جشنواره همزمان با سالروز رحلت امام خمینی (ره) آغاز به کار می کند و تا دهه فجر سال جاری ادامه دارد.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گفت: این جشنواره به ابتکار دبیرخانه
کانون های فرهنگی هنری مساجد یزد برای ششمین سال متوالی برگزار می شود وهدف
از برگزاری آن ، معرفی ابعاد شخصیتی امام (ره) به جامعه و ارائه
دستاوردهای فرهنگی هنری کشور است.
وی ادامه داد: علاقه مندان برای شرکت در این جشنواره و دریافت اطلاعات بیشتر می توانند به سایت www.roohkhoda.ir مراجعه کنند.
مسئول دبیرخانه کانون های مساجد استان نیز در این نشست غرض از برگزاری
جشنواره روح خدا را معرفی شخصیت امام (ره) به تمام نسل ها و عصرها دانست.
حجت الاسلام گرجی افزود: قصد داریم سطح این جشنواره را از کشوری به بین
المللی ارتقا دهیم، چرا که امام خمینی (ره) یک شخصیت کاریزماتیک و بین
المللی است.
نماینده ولی فقیه در استان نیز در این مراسم هدف امام خمینی (ره) از انقلاب
را قرار دادن انسان ها در راه کمال انسانی و قرب الهی دانست و گفت: مسیری
که امام ترسیم کرده است مسیر اسما الله و دعای جوشن کبیر است که می توان به
خوبی آن را در جشنواره دنبال کرد و اگر شما بتوانید در این جشنواره از
دعای جوشن کبیر استفاده کنید و اسامی صفات باری تعالی را به صورت جشنواره
مجسم کنید به خوبی می توانید در این راه موفق شوید.
امام جمعه یزد افزود: کار خوبی است که به زبان هنر و تصویر شخصیت امام را
معرفی کنید و بعد از عمل نیز باید بازخورد آن را بررسی کنید و آن را تقویت
کنید.
آیت الله ناصری ادامه داد: من تقاضا می کنم که در کارهای خود، کتاب
فرمایشات امام خمینی(ره) را جلو خود بگذارید و حرف های ایشان را بخوانید و
در کارها تصمیم بگیرید .
مراسم افتتاحیه ششمین جشنواره کشوری روح خدا، با حضور شهردار یزد، رئیس
شورای شهر، مسئول شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان و جمعی از مسئولان
استانی در محل دفترنماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه یزد برگزار شد.
درآمد:
آنچه پیش روی دارید، روایت یاوری مخلص و سراز پانشناخته در میان خیل حواریون و انصار رهبر کبیر انقلاب است که درطی 25 سال، هرگز از همگامی با پیر مراد خویش دست برنداشت. حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان در گفتگوی پیش رو دربارهی واپسین روزهای حیات حضرت امام خمینی(قده) سخن گفته است.
حضرتعالی سالیان سال از نزدیک با حضرت امام خمینی همراه و محشور بودهاید و در زمره کسانی هستید که در روزهای پایانی حیات شریف ایشان نیز آن بزرگ را درک کرد هاید. از آن روزها و لحظات برایمان بفرمایید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده هر چند بیش از بیستوپنج سال از عمرم را در کنار وجود شریف حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) سپری کردم، ولی از آن دریای بیکران فضیلت و علم، تنها به اندازه ظرفیت وجودی خود بهره گرفتم و آنچه که نصیبم شد، نَمی بود از یَمی! وجود امام همچون کوه سر به فلک کشیدهای بود که پاهای ناتوان من امکان دستیابی به قلهی رفیع معنویت و عبودیت ایشان را نداشت. عظمت شخصیت امام حتی برای شاگردان نزدیک ایشان نیز قابل درک نبود و کسی هم چنین ادعایی ندارد. هر کسی به نسبت ظرفیت و درک خود از آن دریای حکمت توشه برگرفته و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم...
آیا حضرت امام از بیماری خود مطلع بودند؟
در روزهای آخر، قبل از بستری شدن حضرت امام در بیمارستان، ما طبق معمول ساعت 8 صبح خدمت ایشان مشرف میشدیم و با نظارت ایشان، قبضهای دریافت وجوهات را مهر میکردیم و ایشان هم به سوالاتی که مطرح شده بودند، پاسخ میدادند. بعد هم گزارشاتی را که ما تهیه کرده بودیم مطالعه میکردند. فقط روزهای اول و دوم خرداد -که روز سهشنبه پس از آن تحت عمل جراحی قرار گرفتند- مثل روزهای قبل نتوانستند به سوالات پاسخ کامل بدهند و با حداقل کلمات پاسخ می دادند. مطالعه هم نکردند و فقط با چهرهای آرام، به فکر فرو رفتند. به نظر نمیرسید که اطلاع خاصی از بیماری خود داشته باشند و تا جایی که من میدانم، به ایشان گفته نشده بود که چه بیماریای دارند. همه چیز عادی به نظر میرسید. روز دوم خرداد پزشک آمد که مثل روز قبل، امام را آندوسکوپی کند. امام تصور میکردند خونریزی معدهشان به خاطر مصرف بعضی از قرصهاست و فرمودند که اگر دلیل خونریزی معده این است، مدتی قرصها را نمیخورند، بلکه ناراحتی رفع شود. امام پیش از این، بیماریهای سختی را از سر گذرانده بودند و لذا دلیل خاصی برای نگرانی وجود نداشت. به نظر بنده ایشان حتی اگر از بیماری سرطان خود هم خبر داشتند، باز ذرهای در آرامش ایشان تاثیر نداشت. یادم هست که در آن روزها، امام کمتر از همیشه حرف میزدند و دائماً به فکر فرو میرفتند.
چگونه از عمل جراحی حضرت امام با خبر شدید؟ روز عمل حراجی چگونه روزی بود و چه حال و هوایی بر بیمارستان حکمفرما بود؟
من صبح روز سهشنبه3 خرداد68، با اینکه تقریباً خبر داشتم که قرار است امام را عمل کنند، اما با ناباوری با قضیه روبرو شدم . مثل همیشه قبضها و کارها را آماده کردم و راس ساعت به سوی خانه امام به راه افتادم، اما با در بسته روبرو شدم و ناگهان اضطراب عجیبی وجودم را فراگرفت و زانوهایم لرزیدند. با عجله به طرف درمانگاه دویدم و دیدم امام را بیهوش کرده و به اتاق عمل بردهاند. لحظات روی سینهام مثل کوه سنگینی میکردند و اشک مجالم نمیداد. کاری جز دعا از دستم برنمیآمد. به تدریج روسای سهقوه یعنی حضرت آیتالله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی آمدند. همچنین اعضای دفتر امام، حاجاحمدآقا و یکی از دختران حضرت امام هم حضور داشتند. همگی به شدت نگران بودیم. آن ساعات و لحظات بر من مثل یک عمر گذشت.
بالاخره عمل جراحی تمام شد و امام را از اتاق عمل به اتاق خودشان بردند. وقتی چهره آرام امام را دیدم، قلبم آرام گرفت. تنها کاری که توانستم بکنم، این بود که دست پزشک امام را بوسیدم. اما این آرامش چندان دوامی نیاورد و گزارشهای نگران کنندهی پزشکان، وخامت وضع جسمی امام را نشان میداد. کسانی که در درمانگاه بودند، جز دعا و راز و نیاز و گریه کاری از دستشان برنمیآمد. خواست خدا بود که امام چند شبانه روز دیگر هم در دنیای خاکی بمانند تا دوربینمخفی، از آخرین لحظات عمر شریف آن عارف کامل تصویربرداری کند و برای تاریخ به یادگار بگذارد. اما آن تصاویر کجا میتوانند هشتاد سال ریاضت و جهاد و سیروسلوک الیالله را نشان بدهند؟
امام هر چه به لحظات پایانی عمر نزدیکتر میشوند، وجودشان از توجه به خدا لبریزتر و آثار و نمودارهای حکمت و معرفت الهی ایشان، آشکارتر و چهرهشان نورانیتر میشد. گویی هر چه جسم ایشان رو به کاستی و ضعف مینهاد، روح ایشان تکامل بیشتری میرفت و آن وجود گرامی که یک عمر جز برای خدا ننالیده بود، اینک در وصل به معبود و لقای او، جسم را که برایش جز مرکب رهواری نبود، فرومینهاد تا مرغ جانش به سوی معشوق پر بکشد. من که عمری دیده به جمال جمیلش روشن کرده بودم، اینک چگونه میتوانستم چشم از او بردارم؟
آخرین بار کِی با حضرت امام ملاقات کردید؟
روز 12 خرداد، آرام وارد اتاق ایشان شدم تا یک بار دیگر چهره نورانی ایشان را ببینم. کسی که کنار تخت ایستاده بود، از سر ادب و محبت به عرض امام رساند که: آقای رحیمیان هستند. جلوتر رفتم. امام چشم باز کردند. سلام دادم و جواب دادند. با صدای لرزان دعایشان کردم و ایشان با محبت همیشگی فرمودند:« انشاءالله موفق باشید.» و بعد چشمهایشان را بستند. در حالی که اشک مجالم نمیداد، از اتاق بیرون آمدم.
از روز رحلت حضرت امام برایمان بگویید؟
در روز شنبه 13 خرداد تعداد مراجعات به دفتر خیلی زیاد بود. ما باید کارها و قبضها را برای روز یکشنبه آماده میکردیم. قبضهایی که هرگز امضا نشدند و کارهایی که انجام نشده باقی ماندند. بعدازظهر بود که خبر دادند به منزل امام بروم. میگفتند که سران سهقوه جلسه شورای بازنگری قانوناساسی را نیمه کاره رها کرده و به بیت امام رفتهاند. اعضای دفتر همگی نگران بودند. حدس میزدیم اتفاق ناگواری افتاده است. ساعت چهار بعدازظهر، با عجله خود را به درمانگاه رساندم و دیدم همه با رنگهای پریده و چشمهای گریان در محوطه درمانگاه نشستهاند. زانوهایم میلرزیدند و قلبم به شدت میزد. جرئت نداشتم از کسی چیزی بپرسم. در جایی نشستم و سعی کردم بر خود تسلط پیدا کنم. چه لحظات سنگین و دشواری بودند. حضرت امام به اغما فرورفته بودند و پزشکان سعی میکردند با دستگاههای مختلف، ایشان را به حیات بازگردانند. فضا غمبار و سنگین بود.نزدیک غروب بود که پزشکان خبر دادند که دیگر چند ساعتی بیشتر از عمر شریف امام باقی نمانده است. همه در حالی که به خاطر بعضی از مسائل ناچار به حفظ سکوت بودند، اما تا و توان را از دست داده بودند. سکوت تلخ و خفهکنندهای سیاهی شب و اندوه عمیق ما را تلختر و سنگینتر میکرد. همه فقط دعا میکردند که امام پلک بزنند یا حرکتی بکنند که نشانه بازگشت حیات به پیکر نازنین ایشان باشد.
لحظات سنگین و تلخ میگذشتند تا سرانجام در ساعت 22:30 قلب امام برای همیشه از حرکت ایستاد. برای دقایقی صدای ضجه و شیون فضای درمانگاه را پر کرد، اما با توصیه قاطعانه یکی از حاضران، همگی دعوت به سکوت شدند تا نحوه اعلام خبر بررسی شود و قبل از تصمیمگیری در این مورد کسی باخبر نشود. پاسی از نیمه شب گذشته بود که پیکر مطهر امام برای غسل و کفن به حیاط خانه ایشان منتقل شد. نزدیک اذان صبح بود که مراسم انجام شد و پیکر را به سرداب خانهای در نزدیکی بیت امام انتقال دادند تا درباره شیوه خبر رسانی و مراسم تشییع تصمیمگیری و برنامهریزی شود.
شب بعد پیکر مطهر را به مصلای تهران انتقال دادند تا مردم عزادار بتوانند برای آخرین بار با پیکر رهبر و زعیم خود وداع کنند.درشب 14 خرداد وپس غسل وکفن، نزدیک نیمهشب برای آخرین وداع به زیارت پیکر مقدس امام رفتم. پاهایش را بوسیدم و بر دیده نهادم و چهره زیبایش را چند بار بوسیدم و از او عذر تقصیر خواستم و درخواست کردم درباره من دعا کند. تلخترین و جانکاهترین لحظات عمر من بود. کسی را از دست داده بودم که در زندگی من یگانه بود و یگانه خواهد ماند.
امام خمینی در نگاه امام خامنه ای
در دهه های پایانی قرن بیستم، یعنی در سال 1979 میلادی، شکل گیری انقلاب اسلامی با ویژگیهای منحصر به فرد خود، تعریف جدیدی از انسان، جامعه و جهان ارائه داد. انسان دو بعدی، با اعتماد و تکیه بر جنبه های معنوی خود و با تأکید بر حکومت سیاسی مبتنی بر دین و با مد نظر قرار دادن ارزشهای اخلاقی و عرفانی، در آخرین انقلاب میلیونی چنان نقشی را ایفا کرد که به لحاظ دارا بودن خصوصیات بارز، از نهضتها و انقلابهای دیگر متمایز است. در حقیقت سایر انقلابها به سبب برتریهای مادی خود، اصالت و ماهیت خود را در نفی ارزشهای روحانی و معنوی و دوری از دین و مذهب می دانستند و دین و اهداف و اصول دینی را عامل عقب ماندگی ملتها، و آزادی انسانها را مرهون دوری از مذهب و آداب و سنن مذهبی تصور می کردند. در مقابله با چنین افکار و عقایدی، در اواخر این قرن، انقلابی به وقوع پیوست که ریشه در مبدأ وحی و ارزشهای برخاسته از آن، و تأکید بر دین و پایه های عقیدتی آن داشت. این انقلاب در عرصۀ نظریه های مختلف، تئوری جدیدی را ارائه داد.
بنیانگذار این تئوری جدید که این نهضت عظیم مردمی را رهبری می کرد، از متن یک محیط دینی قیام نموده و خود، یکی از علمای برجستۀ دینی و از فقهای ممتاز بود. انقلاب اسلامی ایران با روش پر افتخار خود نشان داد که دین و مذهب به معنای واقعی خود، نه تنها افیون توده ها نیست، بلکه بیشترین توانایی را برای اصلاح جامعه و تاریخ بشری دارد.
در اینجا یک سؤال مهم و اساسی به ذهن انسان خطور می کند و آن اینکه، رمز این ویژگی مهم انقلاب اسلامی ایران چیست؟ چرا که تفکر دینی و نتایج معنوی آن، چنان طوفان عظیمی به پا کرد که نه تنها بر ایران و عالم اسلام، بلکه در تمام روابط جهانی و نقاط مختلف دنیا تأثیرات عمیقی ایجاد کرد.
پاسخ این سؤال را می توان در نقش معجزه آسای اندیشۀ دینی و نتایج معنوی آن جستجو کرد؛ چرا که انقلاب اسلامی ایران برخلاف انقلابهای سیاسی ـ اجتماعی دیگر، یک انقلاب تاریخی است. هدف جنبشهای سیاسی، فقط ریشه کن کردن قدرتهاست و هدف اصلی تحولات اجتماعی، جایگزین کردن جامعۀ انقلابی با جامعه سیاسی ـ اجتماعی دیگر است، در حالی که انقلابهای تاریخی بر فلسفه و تفکر انقلابی خارج از مرزهای زمان و مکان تأکید دارد. حقیقت این است که انقلابهای تاریخی به این دلیل که حامل پیام جامعی هستند به آنها «انقلابهای ماورای زمان و مکان و قوم» می گویند. پیام انقلاب اسلامی در حقیقت مخالف انقلاب فرانسه بود؛ در نتیجه پیامد آن دو انقلاب، با یکدیگر اختلاف داشت. پیام انقلاب اسلامی، پیام دیانت، ایمان کامل، معنویت، نجات و رهایی از ظلم و ستم بود که مبارزه با بی عدالتیها، رشوه خواریها و در نتیجه هلاکت و نابودی دشمنان دین و آزادی را با خود به همراه داشت. این پیام برای همۀ انسانها، نسلها، همۀ زمانها و مکانهای تاریخ می باشد.
امام خمینی (س) می فرمایند: برای من مکان مطرح نیست. آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد آنجا خواهم بود. [1]
امام خمینی (س) احیاگر تفکر دینی
اسلام همانند دیگر ادیان الهی، همیشه در معرض تحریف و تخریب جاهلان و دشمنان مخالف پیشرفت و ترقی بوده است و خواهد بود. کاملاً واضح است که هر فلسفه، بویژه تفکر دینی، با قدرت اندیشه و ترویج آن به همان اندازه که در صورت اجرای صحیح و کامل، اصلاح کننده است، حالت تحریف شدۀ آن باعث هلاکت و نابودی و بردگی می شود. در عرصۀ تفکر اسلامی دیدگاه امام خمینی (س)، ریشه ها و بنیادهای فکری انقلاب اسلامی، اصلاح و به دیگران ابلاغ شد. امام خمینی (س) عقیده داشتند که سیاست برگرفته از دین است و جهاد و انقلاب و پایه های آنها از بندهای مهم اصول اسلامی هستند.
با توجه به دیدگاه امام، جهاد علیه ظلم و ستم و استکبار و استثمار و بی عدالتیها، وظیفۀ شرعی هر مسلمان است. به تعبیر امام خمینی (س)، اندیشه و طرز تفکر اسلامی، ضامن حاکمیت و قدرت انسان در تمامی عرصه های مادی و معنوی است. امام در بازگرداندن و سوق دادن مسلمانان به سمت اسلام واقعی و اصیل، تلاشهای بسیار جامع و گسترده ای کردند. بر طبق نظر ایشان، اسلام ناب، اسلامی است که آگاهی، آزادی و عدالت اجتماعی را شامل باشد، دعوت به جهاد علیه استکبار و ظالمان در اسلام یک امر عمومی است. اسلام خالص، یعنی اسلام محرومان و مستضعفان و پابرهنگان؛ و اسلام امریکایی، اسلام ستمگران و مستکبران است. امام خمینی (س) اسلام حقیقی را احیا کردند و روح آن را نه تنها در رگ و پی ملت و جامعۀ ایران، بلکه در سراسر جهان اسلام گسترش دادند؛ و بدین ترتیب انقلاب اسلامی شکل گرفت و ماهیت یافت.
پایه و اساس احیای تفکر دینی، کوشش برای ترویج دین در کل جامعه است و چیزی جز آن نیست. همچنین احیای دین باعث هوشیاری و بیداری متدینین و برپایی یک نهضت مردمی اجتماعی برای از بین بردن ظلم و ستم و بی عدالتیها، و برپایی عدالت و انصاف در شئونات مختلف زندگی می شود.
بر طبق نظر امام خمینی (س) دین، مسئول هدایت و ارشاد انسانها در تمام جنبه های مختلف زندگی آنهاست. ایشان جدایی دین از سیاست را باعث زوال دین واقعی و اصیل می دانند؛ چرا که این اندیشه در حقیقت از جانب مستکبران جهانی، استثمارگران کشورهای اسلامی، حکومتهای وابسته و غربزده و گماشته های رشوه خوار و خودفروش شیوع و گسترش یافته است. حضرت امام خمینی (س) در این باره می فرمایند:
این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند. این را بی دینها می گویند؛ مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند و عدۀ دیگر سیاستمدار و زمامدار؟... این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعۀ مسلمانان برکنار سازند، و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است. [2]
مختصر اینکه، دیدگاه سیاسی امام خمینی (س) هرگز جدا از دین نیست. افکار ایشان یک جایگاه خاص و مهمی دارد. سرچشمۀ سعادت دنیوی و اخروی، و منبع احکام ظاهری، باطنی، مادی و معنوی، دین است؛ و به طور کلی دین، مسئول بیان همۀ حقایقی است که مربوط به سعادت انسان می باشد.
از سوی دیگر، اسلامی که مبلّغ آن امام خمینی (س) هست، دینی است که شایستگی و صلاحیت هدایت و ارشاد مردم را در شئونات مختلف زندگی آنها به طرز معقول و خردمندانه ای ثابت می کند و توانایی سنجش ظرفیت مردم و حفظ منافع موجود را دارد. امام خمینی (س) به عنوان یک اندیشمند آگاه و مردم شناس هر گونه کج اندیشی و انحراف را باطل، و آن را مانع رشد و ترقی سیاسی و اجتماعی دین می دانند. ایشان پایۀ اجتهاد اصیل را بنا نهادند که این مسأله گره گشای بسیاری از مسائل و مشکلات مربوط به شناخت واقعیات و حالات عینی و عناصر زمان و مکان شده است.
امام خمینی (س) دین را به عنوان یک نظام جاویدان و نجاتبخش می شناسند، دینی که به عدالت، آزادی و استقلال و خودمختاری دعوت می کند؛ نه خلاف آنها. امام از اسلامی سخن می گویند که پاسدار حقوق اساسی مردم، حافظ و امین مکارم انسانی و حامی آزادی و عدالت اجتماعی است و این خود یکی از بهترین ویژگیهای اسلام در صحنۀ سیاست است که به جای مقابله با حقوق طبیعی انسانها، نگاهبان و خواستار آن است. امام در این باره می فرمایند: و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است، در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تأویلات خارج از منطق نیست. [3]
امام خمینی (س) پیشوای راستین وحدت اسلامی
حضرت امام خمینی (س) به «وحدت» و «جهاد» مبتنی بر ایمان و ترویج آرمانها و مقاصد دینی اعتقاد راسخ داشتند و به «وحدت» در عرصه های مختلف بخصوص «وحدت عالم اسلام»، و «جهاد» بویژه جهاد علیه نظام استکباری تأکید می ورزیدند. اگر چه مذهب تشیع در ایران نفوذ زیادی داشت و جوهر اصلی این انقلاب در پرتو این مکتب شکل گرفته بود؛ اما این انقلاب نه تنها یک الگو و نمونۀ کامل برای شیعیان بود، بلکه امواج خروشان این نهضت انقلابی، جهان اسلام را فرا گرفت و تمام نقشه ها و توطئه های دشمنان اسلام را نابود کرد و قلوب همۀ مسلمانان جهان را به سوی خود معطوف داشت؛ چرا که این انقلاب یک انقلاب اسلامی بود و در دامان مکتب روح افزایی چون اسلام پرورش یافته بود.
امام خمینی (س) در سخنرانیهای خود همواره مردم را به استقلال، آزادی و وحدت و اتحاد با یکدیگر دعوت می کردند. بخصوص به اتحاد و برادری با یکدیگر برای نجات و رهایی از استکبار و استثمار و زمین داران داخلی اصرار می ورزیدند؛ و آن را امری ضروری می دانستند. ایشان در این باره می فرمایند: اگر مسلمانان به دستورات اسلامی رفتار کنند و وحدت کلمۀ خود را حفظ نمایند و از اختلاف و تنازع که مایۀ شکست آنهاست دست بکشند، در سایۀ پرچم «لا اله الاّ اللّه» از تجاوز دشمنان اسلام و جهانخواران مصون خواهند شد، و دست شرق و غرب را از بلاد عزیز مسلمین قطع خواهند کرد، زیرا هم عدۀ اینها فزونتر و هم ذخایرشان بی پایان است. و از همه بالاتر قدرت غیرمتناهی خداوند پشتیبان آنان است، و قدرتهای بزرگ به اینان محتاج هستند.[4]
از نظر امام خمینی (س) «وحدت» معنای وسیع و گسترده ای دارد. به طور کلی، اتحاد مسلمانان و مستضعفان برای حصول ترقی و کمال و اهداف جامع دین و مهمتر از همه، اتحاد امت اسلامی علیه مستکبران جهان در صورت توجه به اصول مشترک و آرمانهای جوامع مسلمان، امکانپذیر خواهد بود. از دیدگاه امام خمینی (س) تلاش و کوشش اسلامی، زمانی به ثمر می نشیند که تمام گروهها و طبقه ها به دو رکن مهم و اساسی؛ یعنی «اسلام» و «وحدت» پایبند باشند؛ و در این مسأله با یکدیگر همدل و همصدا باشند. به نظر امام این دو عامل نقش بسیار مهم و اساسی را در نجات و رفاه امت اسلامی دارد. از رهنمودهای امام کاملاً واضح است که با در نظر گرفتن اختلافات مذهبی در امت اسلامی، درخواست اتحاد، اتحاد عقاید و مذاهب نیست؛ بلکه هدف اصلی ایشان، اتحاد سیاسی امت واحدۀ اسلامی است که این اتحاد با عمل به مشترکات مسلکها و اصول کلی دین حاصل می شود.
نکتۀ مهم دیگر در تئوری و مکتب عملی امام خمینی (س) ـ که از اهمیت ویژه ای برخوردار است ـ این است که اتحاد برای حصول مقاصد سیاسی انقلاب اسلامی، یک تأکید یا حربۀ مصلحتی نبود، بلکه تأکید این شخصیت بزرگوار بر «وحدت کلمه» به مفهوم کامل دینی بود؛ چرا که ایشان محفوظ و مصون ماندن از هر گونه اختلاف در جامعه و امت اسلامی را یک وظیفۀ شرعی و الهی تصور می کردند.
امام خمینی (س) مجاهد طلایه دار جنگ با استکبار
یکی از مهمترین و بارزترین مراحل نهضت، جهاد علیه ظلم، بی عدالتی، استثمار و تبعیض رفتاری است که حضرت امام برای مبارزۀ با آن در سطح جهان بخصوص عالم اسلام، عزم خود را جزم کردند. ایشان تمام توان خود را به کار بردند تا پرده از حقیقت و ماهیت شبکۀ جامع نظام استکباری و استعماری جهانی بردارند؛ و توطئه های بیشرمانه و شیطانی آنها را ـ که در گذشته و حال بر ملت مظلوم و محروم و مستضعف روا می داشتند ـ رسوا کنند. ایشان در این راستا می فرمایند:
سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است، سازش با ابرقدرتها، ظلم بر بشر است. آنهایی که به ما می گویند سازش کنید، آنها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم، یعنی اینکه دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاست.[5]
امام به خوبی می دانستند که مستکبران جهانی با شبکه های گسترده و وسیع خود، تمام دنیا را احاطه کرده به طوری که باور نجات و رهایی از زیر سلطۀ آنها برای محرومان و مستضعفان سخت و دشوار شده بود. ملتهای برده و مستضعف، گویا ظلم و بی عدالتی را تقدیر قطعی و مسلّم خود می دانستند و بردگی و اسارت در حیطۀ قدرت مستکبران جهان را به عنوان یک ضرورت مهم برای بقای زندگی خود و جامعه پذیرفته بودند. امام می دانستند که باید قبل از هر چیز ملل محروم را از خواب غفلت بیدار کنند و آنها را از یأس و ناامیدی شدید نجات دهند؛ و این کار فقط با تحقیر نظام استکباری و استعماری ممکن بود. باید به مستضعفان و جهان اسلام نشان داده می شد که نه تنها خلع سلاح شدن در برابر استعمار، آخرین راه حل نیست، بلکه غلبۀ کامل بر نظام استکباری هم ممکن است. بنابراین، امام خمینی (س) از همان آغاز قیام خود، علیه امریکا و شبکه های ابرقدرت جهان فریاد برآوردند و اهداف و آرمانهای والای خود را به طور واضح و آشکار بیان کردند. امام با جهاد خود این درس را به ملل مظلوم بخصوص مسلمانان دادند که تنها راه نجات و آزادی محرومان، جهاد علیه استکبار و مستکبران است. امام خمینی (س) محرومان و مستضعفان را برای گرفتن حقوق پایمال شدۀ خودشان بیدار کردند و آنها را به حفظ آبروی ملی و اسلامی خود دعوت نمودند. امام خمینی (س) می فرمایند: خواهران و برادران عزیز! در هر کشوری که هستید از حیثیت اسلامی و ملی خود دفاع کنید؛ و بی پروا در مقابل دشمنان خود، یعنی امریکا و صهیونیزم بین المللی و ابرقدرتهای شرق و غرب، بدون هیچ ملاحظه ای، از ملتها و کشورهای اسلامی دفاع کنید؛ و مظالم دشمنان اسلام را برملا کنید. ... و هوشیارانه نقشه های شوم جهانخواران بین المللی را ـ که در رأس آن امریکاست ـ افشا کنید. [6]
از سوی دیگر، امام خمینی (س) فرهنگ جهاد و شهادت را در بین مسلمانان و مظلومان جهان فروغ بخشیدند و به آنها باوراندند که باید علیه ظلم و ستم مبارزه کنند و در برابر آن تسلیم نشوند و حقوق پایمال شده و از دست رفتۀ خود را از آنها بگیرند. ایشان می فرمایند: من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضۀ دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه وتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد. [7]
از طرفی، جهاد علیه شبکه های استعماری، و موضع غیر متزلزل و استوار امام، لرزه به اندام نظام استکباری و طرفداران آنها انداخت و نور امید، ایمان، آزادی و پیروزی را در دل مستضعفان، ناامیدان و تحقیرشدگان تاریخ روشن کرد؛ و این همان معیار جاذبه و دافعۀ شخصیت حضرت امام خمینی (س) است.
نظام مستکبران جهانی تمام توان و قدرت و تجهیزات و تسلیحات خود را به کار گرفت و به تحریف افکار و آرمانهای امام راحل پرداخت. از سویی، موجی از آزادی، استقلال، حق طلبی، آرمان گرایی و نجات از ظلم و ستم استکبار در دل و جان مردم محروم و مستضعف جهان به خروش آمده بود و مسلمانان در پی حرکت به سوی حصول شخصیت و آبروی انسانی و اسلامی خود، رمز آزادی و استقلال را یافته بودند و به این باور رسیده بودند که این نعمتها مرهون اطاعت و پیروی از اسلام و اخلاق اسلامی و در پرتو جهاد علیه مخالفان عظمت، ترقی و سربلندی ارزشهای انسانی می باشد. آنها دریافتند که باید همیشه آماده باشند و در این راه هیچ ترس و واهمه ای را به دل راه ندهند. در حال حاضر، غرب به عنوان نگاهبان فرهنگ استکباری، با تمام توان و قدرت خود در برابر اسلام ایستاده است و به اسلام و مسلمانان به چشم دشمنان اصلی خود می نگرد؛ اما ملل مسلمان هم درس خوبی از امام آموخته اند و آن اینکه آنها می توانند با ایمان کامل، اتحاد و ایثار، عمارت بلندبالای استکبار و استثمار را فرو ریزند؛ و بر ویرانه های آن، بنای با شکوه آزادی و عدالت اجتماعی را استوار سازند.
در اینجا بحث خود را با نظریه های فقهی و عرفانی امام خمینی(س) دربارۀ تشکیل انقلاب اسلامی ایران ادامه می دهم.
ارکان فقهی انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران را از هر زاویه ای که بنگریم، یک انقلاب خالص و ناب اسلامی است که تکیه بر دو رکن مهم و اساسی، یعنی «اسلام گرایی» و «ارزشهای اسلامی» دارد. انقلاب ما به خاطر رهبری منحصر به فردش مبتنی بر فقه اهل بیت رسول الله (ص) است. این انقلاب در حقیقت انقلابی است که بنیادش بر فقه مکتب شیعه و علم کلام استوار است. برای بنده خیلی سخت است که در حضور اساتید محترم خود و دیگر دانشمندان و علمای بزرگوار از فقه بحث کنم؛ اما احساس می کنم که جا دارد در این سمینار علمی به جای بحث در مورد مسائل سطحی و ظاهری از مسائل اساسی انقلاب از دیدگاههای عمیق و پایه های اصلی آن صحبت شود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مرحوم علامه آخوند خراسانی، اصول فقه را در کتاب نفیس خود کتاب الاصول تحریر فرمودند. ایشان یکی از بهترین علمای اصول فقه شیعه و از شاگردان مرحوم شیخ انصاری که یکی از بنیانگذاران علم اصول فقه و از احیاگران سنتهای جدید در علم اصول هستند، می باشند. همچنین ایشان از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بودند که با فتوای تاریخی خود، قرارداد میان ایران و انگلستان را منسوخ کردند. مرحوم آخوند خراسانی از اصطلاحی استفاده کردند که بعدها اثرهای عمیقی بر علم اصول گذاشت. ایشان چهار گونه حکم بیان فرمودند: «حکم اقتضایی، حکم انشایی، حکم فقهی و حکم تنجّزی»
حکم اقتضایی، یعنی ضرورت حکم و عبارت از دلیل است؛ به عنوان مثال، می توان گفت که نماز یکی از احکام الهی است که در آن یک دلیل و مصلحت خاصی نهفته است؛ بنابراین، حکم نماز را اقتضایی گویند. این مصلحت یا دلیل، در حقیقت اعتقاد مذهب شیعه را اثبات می کند که تمام احکام، بر اساس مصلحت یا دلیلی آمده است. این را اینگونه هم می توان بیان کرد که هر آنچه خدا بر بندگانش واجب کرده است به خاطر حکم اقتضایی در آن یک مصلحت شخصی نهفته است، و اگر کسی از کاری نهی شد به دلیل حکم اقتضایی در آن مفسده ای وجود دارد.
نوع دوم، حکم انشایی است و زمانی این حکم اطلاق می شود که مولا بر بندۀ خود به خاطر مصلحت یا مفسده ای به طور انشایی به انجام دادن یا ندادن کاری، امر می کند و غیره.
نوع سوم، حکم فقهی است؛ یعنی آنچه که فقه بر بنده (عبد) جاری می کند. هنگامی که مولا بر بندۀ خود به انجام دادن فعلی تأکید می کند، این حکم بر بنده فقه است. بنابراین، بنده مطیع انجام آن فعل می شود.
نوع چهارم، حکم تنجّزی است. هنگامی که بنده حکم را می داند باید آن را به جا آورد. این تقسیم بندی باعث اختلاف شدید در نظریات مختلف شده است. شاگردان برجستۀ مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم نائینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی، مرحوم ابوالحسن اصفهانی، مرحوم روحانی و مرحوم اصفهانی دربارۀ این موضوع خیلی بحث کرده اند که بعضی موافق آن بوده اند و برخی در آن اشکال کرده اند. خود مرحوم آیت اللّه امام خمینی (س) در آثار علمی خود با آن اختلاف کرده اند. با وجود بحث و مباحثۀ بسیار وسیع و گسترده بین فقها و علما، این تقسیم بندی تأثیرات عمیقی بر اصول علم شیعه گذاشته است. ما بدون بحث کردن در صحیح یا غلط بودن این گفتگو و بدون نقل نظر علمای بزرگ به آثار عمیقی که به خاطر این تقسیم بندی مترتب شده است، اشاره می کنیم:
همان طور که بیان شد، حکم در مرحلۀ سوم واقع می شود و برای حکم، تنجّز شرط است؛ یعنی حکم در حق بنده فعلیت پیدا می کند. اگر بنده آن حکم را بداند و شعور این تکلیف را حاصل کند، در این صورت حکم بر او منجز خواهد شد؛ یعنی اطاعت کردن آن، ثواب؛ و انجام ندادن آن، باعث عذاب خواهد بود. آن حکم بعد از درک شعور و آگاهی منجز خواهد شد.
علما می گویند تنجّز، در حقیقت تکلیف و وظیفه است، فایدۀ آن بر جاهل و عالم هنگام اطلاق حکم حاصل می شود؛ به این دلیل که احکام برای جاهل و عالم مشترک است؛ یعنی همان طور که عمل کردن فعل بر عالم ضروری است، همین طور هم عمل به تکلیف و وظیفه بر جاهل لازم است؛ اما تفاوت بین جاهل و عالم، در درک منجز شدنِ حکم است. عالم، منجز شدن حکم را درک می کند؛ ولی جاهل، بجز آگاهی در به جا آوردن فعل، چیزی نمی داند. در آخر این بحث، به نتیجه جالبی می رسیم؛ به عنوان مثال، شخصی نمی داند که آیا می تواند علم تکلیف (حکم) را حاصل کند یا نه؟ فرض می کنیم که می داند این سیب حکمی دارد؛ اما نمی داند که آیا این حکم واجب است یا حرام؟ فقط می داند که سیب یک حکم دارد و نمی داند اگر برای تحقیقِ این حکم کوشش کند، می تواند به آن برسد یا نه؟ در این موقع اطلاق آن بر جاهل و عالم بر اساس فعلیت خواهد بود و هر دو در این حکم برابر هستند. برای چنین شخصی که در نوعیت مذکور شک داشته باشد، حکم این است که احتیاط به جا آورد؛ و تا جایی که می تواند دربارۀ آن تلاش کند، تحقیق کند و به دنبال مصلحت یا مفسدۀ آن حکم باشد.
فقها در اصطلاح می گویند که برای اشتغال یقینی، برائت یقینی ضروری است. شخصی که می داند وظیفۀ او برای ادای یک فعل، اشتغال است، آیا از این حکم می تواند به این شعور و آگاهی برسد که تنجّز کردن یا نکردن هم برای او مقدور است؟ در نتیجه، بر اساس فطرت موجود در عقل و حکم (مفسده یا مصلحتی که مظهر فکری آن است) اشتغال یقینی حاصل می کند؛ یعنی وظیفه و تکلیف او بر اساس اشتغال است و بر او واجب یقینی می شود؛ اما آیا او نجات یافته است یا نه؟ و آیا وظیفۀ خود را به طور کامل ادا کرده است یا نه؟ در این مسأله باید احتیاط کرد؛ و این اولین بحث ما در این باره بود. البته مطالب بسیاری در این باره گفته اند و نوشته اند. مرحوم حاج محمد اصفهانی بحث مفصلی دربارۀ موضوع اصول فقه به رشتۀ تحریر درآورده است. من در اینجا آن را به صورت مقدمه ای برای اصل بحث خود مطرح کرده ام.
و اکنون قدرت، چه حکمی دارد؟ آیا قدرت (توانایی، صلاحیت) برای حکم، شرط است؟ اکثر فقها روی این حرف اتفاق نظر دارند که قدرت (صلاحیت انجام دادن)، شرط اساسی برای فعلیت است؛ یعنی اگر بنده (عبد) صلاحیت نداشته باشد، فعلِ انجام دادن هم از او بعید است. بر این اساس می گویند که احکام فقط برای قادرین می باشد. بنابراین، می توانیم بگوییم که اگر خداوند متعال حکمی را در مرحلۀ اقتضایی می فرماید برای قادر و عاجز یکی است؛ در مرحلۀ انشایی هم برای هر دو یکسان است؛ اما در مرحلۀ فعلیت، عاجز مستثنا و فقط قادر مأمور است. در واقع در مرحلۀ تنجّز هم، قادر بودن لازم است و تنجّز مخصوص قادرین است. تمام فقها صلاحیت و قدرت را شرط ادا کردن تکلیف و حکم می دانند.
انقلاب اسلامی و نظریات فقهی امام خمینی(س)
در اینجا امام خمینی (س) اختلاف کردند و توضیح می دهند که این بحث اصولی چه تأثیرات عجیب و حیرت انگیزی بر انقلاب ما گذاشته است. امام می فرمایند: (قدرت، شرط تنجّز است، فعلیت نیست.) نظر ایشان این است که تمام احکام در مرحلۀ فعلیت برای قادر و عاجز یکسان است. بین قادر و عاجز در جامع و کلی بودن حکم هیچ تفاوتی نیست. در حالی که تفاوت اساسی بین قادر و عاجز در مرحلۀ تنجّز است؛ تنجّز بر قادر عائد می شود. اگر یک فرد قادر و با صلاحیت، حکمی را انجام ندهد بر او عذاب خواهد بود؛ اما برای عاجز، حکم تنجّز ساقط می شود. بنابراین، اگر انجام ندهد، ملال می شود؛ علما می گویند عجز مانع است. قدرت شرط نیست. نظر امام این است که قدرت و صلاحیت، شرط اصلی تنجّز است؛ در حالی که اکثر فقها، شرط قدرت را برای فعلیت حکم قبول دارند. امام خمینی(س) در کتاب مناهج الوصول و آقای سبحانی در تهذیب الاصول این مسأله را ذکر کرده اند؛ همین طور آقای فاضل لنکرانی در کتاب معتمد الاصول به طور مفصل در این باره بحث کرده اند.
علاوه بر حضرت امام خمینی (س)، مقلدان ایشان هم این مسأله را به تصریح بیان کرده اند که دربارۀ آن اشاره خواهم کرد. بر طبق نظر علمای بزرگ، قدرت شرط فعلیت است. اکنون دلایل و نظرهای حضرت امام خمینی (س) را در اینجا نقل می کنم.
پس اختلاف این شد که امام خمینی (س) قدرت را شرط تنجّز می دانند و می فرمایند که تمام احکام برای عاجز و قادر بالفعل مشترک و یکسان است؛ اما فقهای دیگر قدرت را شرط فعلیت می دانند. نتیجه و حاصل آن زمانی ظاهر می شود که بنده (عبد) نداند که قدرت انجام فعل را دارد یا نه؟ بنابراین، آقایانی که قدرت را شرط فعلیت می دانند، در اینجا بر طبق نظر آنها اصل شک در حکم ظاهر می شود. یعنی او نمی داند که آیا حکم برای او شرط است یا نه؟ در اینجا برائت (اصل) است. در چنین صورتی هیچ حکمی بر او شرط نخواهد بود؛ اما بر طبق نظر امام خمینی (س) باید احتیاط کند، به این دلیل که اصل تکلیف و حکم در آن وجود دارد. اشکال در این است که او نمی داند آیا مانعی وجود دارد یا نه؟ و به اصطلاح علما، آیا هیچ راهی برای رهایی از عذاب هست یا نه؟ در اینجا اشتغال، ضروری می شود، چون که احتیاط بر مؤمن لازم است. این حرفی است که علمای علم کلام می گویند.
اختلاف در اینجا ظاهر می شود که در داشتن یا نداشتن توانایی، شک ایجاد شود، بر طبق نظر دیگران حکم بر او شرط است و او باید آنقدر تلاش کند تا به این علم برسد که آیا قدرت و توانایی انجام فعل را دارد یا نه؟ و این کار را آنقدر ادامه دهد تا به این حقیقت برسد که هیچ گونه توانایی و قدرت ندارد. در اینجا به اوایل دهۀ شصت نگاهی می اندازیم؛ یعنی درست زمانی که انقلاب اسلامی می خواهد شروع شود. اصل این است که مبارزه و جهاد علیه ظلم، واجب است؛ اما علما و فقهای بزرگ نمی دانند که آیا قدرت دارند یا نه؟ در اینجا آنها حکم برائت می دهند و مبارزه نمی کنند. انقلاب اسلامی ریشه در اصول فقه دارد. حرکات و سکنات امام خمینی(س) نمایانگر یک فقیه کامل است.
در این مرحله وظیفۀ همۀ ما این است که امر به معروف و نهی از منکر کنیم؛ اما اشکال در این است که ما نمی دانیم آیا قادر به این فعل هستیم یا نه؟ و در این صورت از دیدگاه حضراتی که قدرت را شرط فعلیت می دانند، ما باید چه کنیم؟
در اینجا اصل برائت جاری می شود. به عبارت دیگر، حکم ساقط می شود؛ زیرا به قول آنها ما علم به قدرت را نداریم. بر طبق نظر امام خمینی (س) قدرت، شرط تنجّز حکم و تکلیف است؛ به عبارتی دیگر، ما باید احتیاط کنیم و تا زمانی که یقین حاصل نکردیم که توانایی انجام فعل را داریم یا نه، باید تلاش و کوشش کنیم. به عنوان نمونه، مسألۀ جنگ را بیان می کنم. وظیفۀ ما جنگ کردن است؛ اما نمی دانیم که آیا قادر به جنگیدن و مبارزه هستیم یا نه؟ اما این دلیل نمی شود که ما برای در امان ماندن از عذاب به دنبال پناهی و مأوایی باشیم و علیه حکم خدا راهی را برای خود جستجو کنیم.
یک بحث خیلی مهم و ضروری در اصول فقه شیعه که همیشه در مبحث «ضد» در پیش روست بحث اقتضاست. بحث «ضد» یکی از مباحث مهم اصول فقه است که آثار عمیقی را بر زندگی یک فقیه می گذارد و نقوش بی نظیری را بر یک جامعه حک می کند که تأثیرات آن را در این بحث به طور اجمال بیان خواهم کرد.
امام خمینی (س) در بحث مراحل احکام می فرمایند: «احکام دو مرحله دارد». این مسأله را در مثالهای دیگر می توانید به خوبی ملاحظه کنید. پسری نارنجک به دور کمر خود می بندد و به زیر تانک دشمن می رود، برای اینکه مبارزه با دشمن را واجب می داند؛ اما نمی داند که آیا قدرت این کار را دارد یا نه؟ فقط می داند که باید با دشمن بجنگد و مبارزه کند. او در هر حالی باید این کار را انجام بدهد، و اگر مشکلی پیش آید که او در قدرت خود شک کند باز بر طبق نظر امام باید تا آخرین نفس به پیش رود؛ اما بر طبق نظر فقهای دیگر اگر از همان ابتدا شک کنیم و در اصل حکم تأمل نماییم، در اینجا اصل برائت جاری شده است و از این حکم بری الذمه می شویم.
انقلاب اسلامی و دیدگاه عرفانی امام خمینی (س)
اکنون نظریات عرفانی امام خمینی (س) را دربارۀ انقلاب اسلامی به طور مختصر بررسی خواهیم کرد. چهره های مشهور و معروف تاریخ بشری را می توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. سلاطین؛ 2. حکما؛ 3. انبیا.
خصوصیات و ویژگیهای مهم این سه گروه مربوط به مطابقت گفتار و کردار آنهاست. با شکل گیری صداقت در گفتار و رفتار می توان معیار آنها را در تاریخ مشخص کرد.
سلاطین و حکمرانان سرکش همیشه در طول تاریخ به لهو و لعب و خوشگذرانی و فتنه گری پرداخته اند. آنها هیچ فکری بجز حفظ و گسترش اقتدار و سلطه گری خود نداشته اند، برای مردم و حقوق آنها هیچ ارزشی قائل نبودند و به آنها احترام نمی گذاشتند. عدالت، امنیت، صلح و آرامش، احقاق حقوق بشری، پیشرفت و ارزشهای مثبت دیگر از جمله شعارهای عدالتخواهان، آزادی دوستان و رهبران مردمی بود که سلاطین و حکمرانان به این جرم به سرکوبی و نابودی آنها پرداختند. در عمل و رفتار آنها تضاد واضح و عمیقی مشاهده می شد. طبقۀ حکمران و خودپسند، نه اثر مثبتی بر افکار و اذهان انسانها گذاشتند، و نه نور محبت، عشق و امید را در دل مردم روشن کردند. فرمانروایان مستبد، مغرور و سرکش، در طول تاریخ بشری تمام توان و قدرت خود را در غل و زنجیر کردن دانشمندانِ علم و آگاهی؛ و محبوس کردن آزادیخواهان و عدالت دوستان صرف کرده اند و خواهند کرد؛ ولی نور عقل و خرد و انسان شناسی بیش از پیش شعله ورتر می شود؛ و بندگان نیک خدا جدا از همۀ کارها، انسانها را به سمت عرفان و جاذبه های درونی و باطنی سوق می دهند و الگوی «صراط مستقیم» را به انسانها ودیعه می دهند. به همین دلیل است که یک فیلسوف، شاگرد پیدا می کند؛ و پیغمبر و انبیا، اولیا.
فیلسوف و شاگردش به انسانها راه درک حقیقت را نشان می دهند؛ در حالی که پیغمبر و اولیایش باعث رسیدن انسان به حقیقت می شوند. یک فیلسوف در عقل و شعور انسانها رسوخ پیدا می کند؛ در حالی که انبیا و اولیا، فطرت و سرشت باطنی انسانها را شیفته و مرید خود می سازند. فیلسوف، محقق پرورش می دهد؛ و پیغمبر، فداکار و ایثارگر.
این همان زاویۀ نگاهی است که شناخت امام را ممکن می سازد. شخصیتی که عظیمترین و ارزشمندترین انقلاب قرن بیستم را بنیانگذاری کرده است؛ قرنی که آن را «قرن انقلابها» نامیده اند. حضرت امام کسی بودند که قلوب همۀ مسلمانان جهان را از احساسات والایی همچون جهاد لبریز کردند و آنها را از هر گونه معامله با اسرائیل نفی کردند، و قدرت مقاومت در برابر امریکا و مستکبران جهانی را به مسلمانان ارزانی داشتند. انقلاب و امام خمینی (س) هر دو در یک زمان و یک مکان هستند که نه از یکدیگر جدا می شوند و نه یکدیگر را تحت الشعاع قرار می دهند؛ بلکه هر کدام از آنها باعث شناخت دیگری است.
انقلاب اسلامی حامل پیام الهی، و امام خمینی(س) پیام آور آن است. درک اسرار و رموز انقلاب اسلامی زمانی میسر است که شخصیت امام خمینی (س) درست و کامل شناخته شود. در حقیقت باید گفت که یکی از دلایل نشناختن انقلاب اسلامی این است که معروفترین و بارزترین شخصیت آن هنوز در پرده ای از ابهام باقی مانده است.
اکثر مفسرین به جای درک فلسفۀ انقلاب اسلامی و شناخت علل و عوامل ظهور آن، تمام توان خود را در کیفیت و چگونگی اوضاع سیاسی و اقتصادی آن مصروف می دارند؛ در حالی که فهم فلسفۀ انقلاب و پایه های اساسی آن، نقش مهمی را در پیشبرد و ترقی انقلاب و حفاظت از آن ایفا می کند؛ و این یکی از راههایی می باشد که نشانگر ابعاد عرفانی افکار امام خمینی (س) است. در سال 1979 میلادی نقطه نظر و دیدگاههای عرفانی امام خمینی (س) جای هیچ شک و شبهه ای دربارۀ رخداد انقلاب نگذاشت. در بیانات و مکتوبات امام خمینی (س) شواهد زیادی وجود دارد مبتنی بر اینکه انقلاب، یک واقعۀ مبتنی بر مشیت الهی و واسطه های زمینی است. ایشان می فرمایند:
اینجا حساب الهی است، اینجا دست خداست. اشخاص نمی توانند یک همچو نهضتی، یک همچو قدرتی ایجاد کنند، بشر نمی تواند همۀ اقشار را اینطور بیدار کند، بشر نمی تواند زن و مرد یک مملکت، بچه و بزرگ یک مملکت را فداکار کند. این دست خداست، این ارادۀ الهی است که تمام اقشار ملت ما را با هم برادر کرد و تمام حسابهای حسابگران مادی را باطل کرد. این دست خدا و ارادۀ خدای تبارک و تعالی است. [8]
با یک نگاه گذرا به زندگی فردی و اجتماعی حضرت امام خمینی(س) این حقیقت به طور کامل مشخص می شود که ایشان تبلور عینی اندیشه های عرفانی بودند. حضرت امام همیشه مطیع افکار عرفان و علوم معرفتی بودند. این طرز فکر و بیان، تأثیر عمیقی بر کلام امام گذاشته بود. تنها چنین انسانی می تواند در طول نیم قرن همچون سدی محکم و استوار در برابر ظلم و ستم حاکم بر محیط بایستد و نهضتی عظیم را به وجود آورد؛ انسانی که توکل و اعتمادش تنها به حاکم مطلق کائنات بود؛ انسان کاملی که عاشقانه، فی سبیل اللّه به جلو رفت و هدفش چیزی جز رضای خدا نبود؛ انسانی که فکر و ذکرش سلوک الی اللّه و وصال حق تعالی بود؛ انسان کاملی که فنای فی اللّه و واصل به حق، و تنها مجاهد پیشقراول در راه آزادی بود. ایشان می فرمایند:
شخص سالک که بخواهد تسمیۀ او حقیقت پیدا کند، باید رحمتهای حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانیه و رحیمیه متحقق شود و علامت حصول نمونۀ آن در قلب، آن است که با چشم عنایت و تلطف به بندگان خدا نظر کند و خیر و صلاح همه را طالب باشد؛ و این نظر، نظر انبیای عظام و اولیای کمّل ـ علیهم السلام ـ است. منتهی آنها دو نظر دارند: یکی نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدینۀ فاضله، و دیگر نظر به سعادت شخص، و علاقۀ کامله به این دو سعادت دارند؛ و قوانین الهیه که به دست آنها تأسیس و انفاذ و کشف و اجرا می شود، این دو سعادت را کاملاً مراعات می نماید. [9]
تعهد امام نتیجۀ اندیشه های عرفانی ایشان بود که بر اساس آن، این رهبر بزرگ در حرکت جامعه به سمت حق، یک نهضت عظیم ایجاد کرده است. ایشان با هموار کردن راه خود، سالکان حق را به سمت یک انقلاب و قیام علیه ظلم و بی عدالتی و بردگی دعوت کردند و مانع محکم در راه سیر و سلوک الی اللّه را از بین بردند و آن را متلاشی ساختند و این سد بزرگ همانا طاغوت بزرگ زمان بود. امام، نظام شاهنشاهی را برانداختند و متجاوزان جهانی همچون امریکا و مستکبران را به زانو درآوردند و پیکر دشمنان اسلام و غاصبان قدس عزیز، یعنی صهیونیستها و اسرائیل اشغالگر را به لرزه درآوردند و آنها را وحشت زده نمودند.
نظر امام این است که عواملی از قبیل «فقدان تزکیۀ نفس»، «جنبشهای غلط و ناپایدار»، «خودپسندی»، «هوسرانی»، «دنیا دوستی» و غیره که ریشه در شرک و بی ایمانی دارد، همه و همه مانعی در راه مبارزه و جهاد و جایگاه واقعی انسانی هستند که در نتیجۀ آن، انسانها هرگز نمی توانند انقلابی را برپا کنند و یا اگر هم قیام و مبارزه ای را شروع کنند، ادامۀ آن بر ایشان سخت و مشکل خواهد بود. اگر هم به طریقی جلو روند باز هم جاری و ساری ماندن آن و رسیدن به اهداف مطلوب از ممکنات خواهد بود. این حقیقت در نهضتها و انقلابهای اسلامی به اثبات رسیده است.
امام خمینی (س) عقیده داشتند که پرستش غیر خدا و رجوع به غیر او، انسانها را در پرده های ظلمانی محجوب و مستور می کند. اگر امور دنیوی، انسانها را دنیادوست و خواهان دنیا و مادیات کند و او را از یاد خدا غافل گرداند، باعث حجاب ظلمانی می شود. تمام عالم اجسام، پرده های ظلمانی بین خدا و انسان می باشد و چنانچه این دنیا وسیله ای برای لقاءاللّه و آخرت باشد، حجابهای ظلمانی به حجابهای نورانی تبدیل می شود.
«کمال الانقطاع»، یعنی کنار زدن هرگونه حجاب ظلمانی و نورانی، و وارد کردن آنچه که باعث عظمت و شرافت می شود در مهمانخانۀ الهی (دل).[10]
بنابراین، واضح شد که بر طبق نظر امام، فلسفۀ انقلاب همان است که مقصود و منظور همۀ انبیا بوده است. ایشان می فرمایند: تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفة اللّه ». تمام، مقدمۀ این است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که آن نقطۀ اصلی را که در فطرت همۀ انسانها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالی همین است.[11]
حضرت امام خمینی (س) هم، یک انقلاب موفق از نظر سیاسی را الهام گرفته از چنین هدفی می دانند. ما می توانیم ادعا کنیم که جملات و سخنان عرفانی امام، نمایانگر ابعاد سیاسی هستند. در اواخر قرن بیستم درست در زمانی که انسانیت در آتش مادی گرایی و پشت کردن به ارزشهای الهی می سوخت، امام با عمل به روش و سیرۀ پیمبرانه و با بهره گیری معجزه آسای عرفان جلوه گر شدند و جامعه ای مبتنی بر امید و بر پایۀ اصول و ارزشهای دینی و اخلاقی تشکیل دادند و در حقیقت در به ثمر رساندن این وظیفه و تکلیف مهم و پرافتخار موفق و سربلند شدند. نباید غافل بود که امام از معدود عارفانی هستند که پله های عرفان و معرفت را طی کردند و عطر خوش و روح افزای سیر الی اللّه را در دل و جان خود احساس نمودند، آنگاه حق و حقیقت را به مخلوق خدا ابلاغ کردند. عرفان امام، زاییدۀ شریعتی است که به سمت عینیت پیش می رود. مدارج عرفانی و رفتار و کردار امام به سرعت در قالب شرعی و دینی شکل پذیرفت و به صورت ارزشهای والای معنوی و روحانی بر نظام حیات و بر روح پیروانش نازل شد.
امام خمینی (س) همیشه به ذکر و دعا مشغول بودند. خیلی کم پیش می آمد که ایشان چیزی برای خود بخواهند. ایشان فنای فی اللّه بودند و تمام وجود و هستی خود را از کبر و خودپسندی پاک و طاهر کرده بودند. بر همین اساس، اگر شما تمام بیانات امام را به دقت مطالعه کنید، در آنها هیچ هدف و آرزو و سخنی را نمی یابید که برای خودشان گفته باشند. امام خمینی (س) رسالت انبیا را رسالت خود قرار داده بودند؛ و آن رسالت، الهی کردن تمام امور و سوق دادن جهانیان به سمت یک حقیقت واحد یعنی «اللّه » بود. هدف بعثت انبیا هم الهی کردن تمام امور بود.
امام می فرمایند: به خاطر خدا قیام کنید. این همان اصلی است که مظهر الهام و محرک زندگی سیاسی امام خمینی (س) و نمونۀ بارز طرز تفکر ایشان است. تمام امور بر اساس همین اصول به ظهور می رسند و محور همۀ اعمال و اقدامات همین اصول است. این اصول از نیروی والای عرفانی امام خمینی(س) برخاسته است. بله، امام یک رهبر کامل و متعهد و بنیانگذار سلسلۀ عرفان انقلابی و مصلح بزرگ زمان بودند. ایشان نشان دادند که جایگاه عرفان واقعی، فقط افعال فردی انسانها نیست، چون خداوند، حاکم مطلق وجود است؛ بنابراین، حاکمیت او بر تمام ابعاد زندگی انسان ساری و جاری است؛ و تمام ارزشهای الهی و روابط سیاسی، اجتماعی بر این اصل استوار است. توحید و خداپرستی امام بر افکار انقلابی ایشان سایه گستر شد و حد و مرز بین سیاست و بندگی را از بین برد. به نظر ایشان هر گونه اختلاف بین عالم سیاست و عالم عبودیت باید از بین برود؛ چرا که خداوند حاکم مطلق وجود است، و وظیفۀ شرعی و الهی هر انسان است که توحید و خداپرستی را در تمام شئونات و جنبه های مختلف زندگی خود مجسم کند.
منبع: امام خمینی و بازسازی تفکر اسلامی، ص 1 - 26
حضرت امام خمینی(ره) را میتوان پیام آور عزت مسلمین و ملت ایران در نیم قرن اخیر دانست! جهان اسلام و بطور خاص ملت ایران، قریب به دو قرن تلخترین ناکامیها را به واسطه حکمرانان فاسد و نالایق در مواجهه با کفار و دشمنان تجربه کرده بودند! از شکست در جنگ با روس و عثمانی تا از دست دادن هرات و افغانستان و بخشی از پاکستان و در نهایت جدایی بحرین و از اعطای امتیازات مختلف به روس و انگلیس تا اشغال ایران زمین به دست متجاوزران در جنگ جهانی اول و دوم! حاصل این بیلیاقتیهای دربار قاجار و پهلوی؛ پاشیدن گرد ضعف و ناتوانی و باور "ما نمیتوانیم" بر سر افکار عمومی جامعه و هویت یک ملت بود!
حضرت امام (ره) با شعار بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) و بازخوانی هویت اسلامی – ایرانی تلاش نمود تا به تدریج "عزت" از دست رفتهی ملت ایران را احیاء نماید و در این راه در اولین گام در دهه 1340 در برابر "انقلاب سفید" آمریکایی و قانون تبعیض آمیز و توهین آمیز "کاپیتولاسیون" ایستاد! و حبس و تبعید را به جان خرید تا ملت ایران در مسیر احیاء اقتدار و عزت به پا خیزد!
استکبار ستیزی؛ تبلور عزت مندی
روح و گوهر عزت طلبی حضرت امام(ره) را میتوان در روحیه استکبارستیزی ایشان مشاهده نمود. حضرت امام(ره) در طول دوران مبارزه تلاش نمود که این حقیقت را برای ملت آشکار کند که راه سرافرازی و عزت و دستیابی به استقلال و آزادی و عدالت، در گروه استقامت و ایستادگی در برابر استکبار جهانی و در راس آن آمریکای جنایتکار است. رهبرکبیر انقلاب اسلامی با فریاد برآوردن آنکه «همه بدبختی ما از آمریکاست» از خوی تجاوزطلبی و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استکبار سخن گفته و در مورد رابط ما با آمریکا میگوید: « این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها میخواهند از ما بدوشند، اینها نمیخواهند به ما چیزی بدهند.» [1]
ایشان با صراحت تمام آمریکا را «شیطان بزرگ » نامیدنده و اعلام میدارد: «آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است»[2] و از ملت ایران و ملل مسلمان و محروم جهان چنین خواستند: «هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید.»[3] و همه مبارزان جبهه توحید در سرتاسر جهان را این گونه بشارت دادند: «اگر دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.»[4]
ویژگیهایی استکبارستیزی در نگاه حضرت امام (ره)
استکبار ستیزی در اندیشه حضرت امام(ره) دارای شاخص ها و ویژگیهایی است:
1- خاستگاه الهی استکبارستیزی
یکی از مهم مولفه های استکبارستیزی ماهیت الهی مبارزه و قیام برای خداست. تاریخیترین سند مبارزاتی حضرت امام(ره) با آیه شریفه «قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی» آغاز میشود. ایشان در ابتدای پیام که خطاب به همه مسلمانان و علما و روحانیون نوشتهاند آورده اند: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده.»[5]
2- سازش ناپذیر بودن در برابر استکبار
حضرت امام(ره) امکان هرگونه تلاش برای نزدیکی و سازش و مصالحه با استکبار را نفی میکند و آن را نافی عزت مسلمین میداند. ضمن آنکه این حرکت را ثمربخش ندانسته و بر این باور است که استکبار از موضع خود کوتاه نخواهد آمد. این نگاه برآمده از آموزههای قرآنی است که خدواند در شرح وضعیت جبهه حق و دشمنان آن بدان اشاره کرده است.
خداوند متعال مومنین را از هرگونه مراوده و دوستی و اعتماد به دشمنان نفی میکند و میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لایهدی القوم الظالمین»(مائده: 51) و در جایی دیگر یادآوری میکنند: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده و قدکفروا بماجائکم من الحق» (ممتحنه: 1)
حضرت امام(ره) مبتنی بر این آیات و روایات متعددی که در نفی پذیرش ولایت کفار و مستکبر آمده، آنهایی که بدنبال مذاکره و کنارآمدن با دشمنان خدا هستند را به عنوان خائن معرفی میکند. ایشان با صراحت در نفی هرگونه سازش با استکبار جهانی فریاد بر میآورد: «کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالایدار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم.»[6]
3- دائمی بودن استکبارستیزی (فرا زمان و فرامکان)
اصل اساسی دیگر برای مبارزه با استکبار جهانی در نگاه ژرف و دقیق حضرت امام(ره) "تداوم و همیشگی بودن" مبارزه است. این پیشوای بزرگ الهی مبارزه با کفر و شرک و نفاق را که جبهه متحد نظام استکباری دنیا را به وجود میآورند فصلی و مقطعی و محدود و محصور به عصر و زمان خاصی نمیدانست.
مبتنی بر باور امام ،جنگ، ما با استکبار جهانی «جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد.»[7] ، «جنگ حق و باطلی که تمام شدنی نیست»[8] و «این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد» [9] حضرت امام در تعیین این خط مشی اساسی و زیربنایی با قاطعیت و صراحت و صلابت با نفی نگاههای انحرافی اعلام مینماید:
«ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»[10]
این خط مشی اساسی در اندیشه سیاسی امام خمینی نیز همچون دو اصل و خط مشی قبلی از تعالیم سیاسی قرآن کریم مایه میگیرد. خداوند متعال میفرماید: «قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» (با کفر و شرک و نفاق مقاتله و مبارزه کنید تا فتنه از روی کره زمین برطرف و مرتفع گردد) (بقره: 193) حضرت امام با استاد به این آیه شریفه و در شرح آن میفرمایند:
«اینهایی که گمان میکنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزی»، اگر مقصودشان این است که در قرآن این عبارت نیست، درست میگویند، و اگر مقصودشان این است که بالاتر از این با زبان خدا نیست، اشتباه میکنند. قرآن میفرماید: قاتِلُوهُمْ حَتّی لاتَکُونَ فِتْنَة، همه بشر را دعوت میکند به مقاتله برای رفع فتنه؛ یعنی «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» »[11]
4- اتخاذ راهبرد تهاجمی در مقابله با استکبار جهانی
یکی دیگر از شاخصههای قابل توجه در گفتمان استکبارستیزی، تهاجمی بودن آن است. بدان معنا که برای مقابله با استکبار جهانی باید طرحریزی کرد و همه راهها و ایدهها را مورد بررسی قرار دارد. شیوه مبارزه انفعالی و آرایش دفاعی در برابر استکبار نه تنها مناسب نیست، بلکه اندیشهای که نابودی استکبار را در سر میپروراند، حتما نیازمند اتخاذ استراتژی تهاجمی است. با همین نگاه حضرت امام(ره) از شکل گیری هسته مقاومت در جهان چنین سخن میگوید: «بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد»[12]
ایشان در جایی دیگر از راه اندازی"بسیج بزرگ سربازان اسلام" چنین سخن میگوید: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد.»[13]
5- مبارزه با استکبار بر اساس تکلیف الهی
شاخصه دیگر در دکترین استکبارستیزی حضرت امام امید به پیروزی همیشگی جبهه حق و عدم شکست در میدان مبارزه با استکبار است. مبتنی بر باور امام، ما مکلف به انجام وظیفهایم و نتیجه فرع آن است[14]، لذا با صلابت و مبتنی بر نگاه تکلیف گرایی اعلام میدارد:
«تکلیف ما این است که در مقابل ظلمها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلمها مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم که بهتر، و اگر نتوانستیم به تکلیف خودمان عمل کردیم. اینطور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم. اولًا که شکست نمیخوریم؛ خدا با ماست، و ثانیاً بر فرض اینکه شکست صوری بخوریم شکست معنوی نمیخوریم، و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است، با ماست.»[15]
6- مستضعفین محور مبارزه با استکبارجهانی
در نگاه حضرت امام(ره) بخش عمده اردوگاه جبهه مبارزه با استکبار جهانی را تودههای محروم و مستضعف که از رفاه و آزادی برخوردار نبودهاند، تشکیل خواهند داد. چرا که رفاه طلبی و مبارزه در این نگاه قابل جمع نبوده و مرفهان بیدرد در اردوگاه جبهه حق جای ندارند. حضرت امام(ره) این حقیقت را چنین شرح میدهند:
«ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند. و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایه داران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند.»[16]
7- مبارزه با تمام قوا علیه استکبار جهانی
حضرت امام خمینی به منظور تعیین یکی از اصول و خط مشی های اساسی برای مبارزه با استکبار جهانی اعلام مینماید: «ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد»[17]
این اصل برای مبارزه با قدرتهای استکباری جهان از اصول و مبانی قرآنی و تعالیم مربوط به تقابل با جبهه کفر و شرک و نفاق در هر عصر و زمان سرچشمه میگیرد. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم جبهه توحید را مخاطب قرار می دهد و این گونه به خیزش و جهاد قهرآمیز با مستکبران زمین فرا میخواند: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» (هر چه در توان دارید بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان را جز بترسانید) (انفال: 60)
8- مبارزه تا نابودی کامل استکبار جهانی
حضرت امام در تعیین استراتژی و خط مشی مبارزه با استکبار اولین اصلی که مورد توجه قرار می دهند این است که تا قدرتهای سیطره جو و مستکبر جهان به اضمحلال و انقراض درنیایند محال است که صلح و آرامش و سلامت و سعادت در کره ارض حاکم گردد و محرومان و به بند کشیده شدگان به حقوق الهی خود نائل آیند و به وراثت زمین برسند. ایشان در بیاناتی اشاره دارند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطهطلبان بیفرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمیرسند.»[18]
ایشان در ماجرای حمله به هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی میفرمایند: «مردم آزاده جهان همیشه از ابرقدرتها خصوصاً امریکای جنایتکار صدمه دیدهاند و تا عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و امریکای سلطهگر جزم ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود.»[19]
مبتنی بر نگاه حضرت امام(ره) حد یقفی برای فزونی خواهی و زیاده خواهی مستکبران عالم وجود ندارد و این زیاده خواهی جز هویت اصلی آنها شده و تا دیگران را به بند و زنجیر و استثمار نکشانند، دست از تجاوزطلبی نخواهند کشید. به همین خاطر است که با صراحت به مسلمانان گوشزد می کند: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند به یقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبیها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند و به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر این که شما را از دین تان برگردانند»[20]
جمع بندی
مبتنی بر جهانبینی الهی حضرت امام(ره)، در نظام سلطه زدهای که استکبار جهانی در جهان و نظام بینالملل ایجاد کرده است، یا باید غلام حلقه بگوش بود و از خود هویتی و باوری مستقل نداشت و همواره در خوف و رجا زندگی کرد، و یا آنکه راه عزت و مقاومت و ایستادگی را برگزید و به مبارزه با استکبار جهانی روی آورد تا با نابودی آن صلح و امنیت و آرامش را به جهان باز گرداند. و حضرت امام(ره) راه دوم را به ملت ایران پیشنهاد میدهد.
امروز نیز راه مقابله ملت ایران با زیاده خواهی دشمنان ملت ایران در ماجراهای مختلف و بطور خاص در ماجرای برجام تاکید بر حرکت عزت مدارانه حضرت امام خمینی (ره) است که توسط جانشین خلف ایشان، رهبر معظم انقلاب اسلامی دنبال میگردد.
[1] - صحیفه امام، ج10، ص 360، 4/8/1358.
[2] - صحیفه امام، ج 13، ص 212، 21/6/1359.
[3] - صحیفه امام، ج 11، ص 121، 4/9/1358.
[4] - صحیفه امام، ج 15، ص 171، 15/6/1360.
[5] - صحیفه امام، ج1، ص 21، 15/2/1323.
[6] - صحیفه امام، ج 21، ص 69، 13/4/1367.
[7] - صحیفه امام، ج 21، ص 88، 29/4/1367.
[8] - صحیفه امام، ج 21، ص 284، 3/12/1367.
[9] - همان.
[10] - صحیفه امام، ج1، ص 21، 15/2/1323.
[11] - صحیفه امام، ج 19، ص 112، 20/9/1363.
[12] - صحیفه امام، ج 21، ص 195، 2/9/1367.
[13] - صحیفه امام، ج 21، ص 88، 29/4/1367.
[14] - صحیفه امام، ج 21، ص 284، 3/12/1367.
[15] - صحیفه امام، ج 12، ص 306، 28/2/1359.
[16] - صحیفه امام، ج 21، ص 87، 28/2/1359.
[17] - صحیفه امام، ج 6، ص 499، 17/1/1358.
[18] - صحیفه امام، ج 12، ص 144، 19/11/1358.